حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم
حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم


پاسخ قلمرو زبانی و ادبی درس 13 فارسی دهم


پاسخ قلمرو فکری درس 13 فارسی دهم


معنی شعر گردآفرید فارسی دهم


ادامه معنی شعر گردافرید فارسی دهم


جواب درک و دریافت درس 13 فارسی دهم

حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

[email protected]

09305561992

ادرس ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید و از اخرین اخبار مطلع شوید

ما رادر شبکه های اجتماعی زیر دنبال کنید

سایت اقدام پژوهی –  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و تلگرام : 09159886819 و آیدی : @dabiryar  –  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .فایل بعد از خرید هم مستقیم دانلود می شود هم به ایمیل شما فرستاده می شود (پوشه inbox یا s pam )

3 – درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل   را بنویسید.

حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

معنی شعر :

چو آگاه شد دخترِ گُژدَهَم

   که سالارِ آن انجمن، گشت کم

 هنگامی که گُرد آفرید آگاه شد که سردار آن سپاه اسیر شد، (فرمانده ندارد)

آرایه: کنایه (کم گشتن: از بین رفتن)

زنی بود بَر سانِ گُردی سوار

   همیشه به جنگ اندرون، نامدار

 زنی مانند یک پهلوان سوارکار که در جنگ کردن معروف و نام آور بود.

آرایه: تشبیه (زن به پهلوان سوار کار)

کجا نام او بود «گُردآفرید»

   زمانه ز مادر، چنین نآورید

 نام این پهلوان زن، گُرد آفرید بود. روزگار چنین پهلوان زنی به خود ندیده بود.

چنان ننگش آمد ز کارِ هُجیر

   که شد لاله رنگش به کردارِ قیر

 آن‌چنان از اسارت هجیر شرمگین شد که رنگ صورتش مثل قیر سیاه گشت.

آرایه: تشبیه (رنگ صورت به مانند قیر)

بپوشید دِرعِ سوارانِ جنگ

   نبود اندر آن کار، جای درنگ

 سواران جنگی زره را بر تن کردند، در جنگ با دشمن هیچ تأخیری جایز نبود.

فرود آمد از دژ به کردار شیر

   کمر بر میان، بادپایی به زیر

 گردآفرید همچون شیری از بالای قلعه به پایین آمد. کمربند خود را بسته و آمادۀ نبرد، بر اسبی چابک سوار شد.

آرایه: تشبیه (گرد آفرید به شیر) – کنایه (کمر بر میان: آماده) – استعاره (بادپا از اسب)

به پیش سپاه اندر آمد چو گرد

   چو رعدِ خروشان یکی ویله کرد

 به سرعت به نزد سپاه رفت و همچون رعد و برقی خشمگین فریاد زد.

آرایه: تشبیه (گردآ‏رید به گَرد و رعد) – جناس ناقص (کرد و گَرد)

که گُردان کدام‌اند و جنگ آوران

   دلیران و کارآزموده سران

 من تنها خداوند یکتا را می‌پرستم حتی اگر با شمشیر ستم گردن مرا بزنی.

آرایه: مراعات نظیر (گُردان، جنگ‌آوران، دلیران، سران)

چو سهراب شیر اوژن، او را بدید

   بخندید و لب را به دندان گزید

حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

 هنگامی که سهراب شیرافکن او را دید خندید و با حالت تمسخر لب‌هایش را به دندان گرفت.

آرایه: تشبه (سهراب به شیر)

بیامد دمان پیش گُردآفرید

   چو دُختِ کمند افگن او را بدید،

 کمان را به زه کرد و بگشاد بر

   نَبُد مرغ را پیش تیرش گذر

 سهراب به سرعت به نزد گُرد آفرید رفت. هنگامی که گُرد آفرید کمند افکن او را دید، کمان را آماده کرد و شروع به تیراندازی کرد؛ تیرهایی که هیچ پرنده‌ای از دست او نمی‌توانست فرار کند.

آرایه: کنایه (نَبُد مرغ را پیش تیرش گذر: بسیار در تیراندازی ماهر بود.)

به سهراب بر، تیرباران گرفت

   چپ و راست، جنگ سواران گرفت

 گُردآفرید به سمت سهراب تیراندازی کرد و از هر طرف با تیر به جنگ با او پرداخت.

آرایه: تضاد (چپ و راست) – مجاز (چپ و راست از همه طرف)

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ

   بر آشفت و تیز اندر آمد به جنگ

 سهراب به او نگاهی کرد و از این کار او احساس ننگ گرد، خشمگین شد و سریع به جنگ با او شتافت.

آرایه: جناس ناقص (جنگ و ننگ)

چو سهراب را دید گُردآفرید

   که بر سانِ آتش همی بر دمید

 سر نیزه را سوی سهراب کرد

   عنان و سنان را پُر از تاب کرد

 گردآفرید هنگامی که دید سهراب همچون آتش، دمنده و خشمگین است، نیزۀ خود را به طرف سهراب گرفت و آماده نبرد شد.

آرایه: تشبیه (سهراب چون آتش) – واج آرایی (صامت «س») – کنایه (مصراع آخر: آماده جنگ شدن) – جناس ناقص (عنان و سنان) – مراعات نظیر (نیزه، سنان)

برآشفت سهراب و شد چون پلنگ

   چو بَد خواهِ او چاره گر بُد به جنگ

 

 

سهراب همچون پلنگی خشمگین آماده پیکار شد زیرا دید که دشمن او در جنگ ماهر و حیله‌گر است.

آرایه: تشبیه: (سهراب به پلنگ)

بزد بر کمربندِ گُردآفرید

   زِرِه بر برش، یک به یک، بَر درید

 نیزه‌اش را بر کمربند او زد و تمام زره را بر تن گُرد آفرید پاره کرد.

چو بر زین بپیچید گُرد آفرید

   یکی تیغ تیز از میان برکشید

 هنگامی که گردآفرید بر اثر ضربه سهراب بر روی زین به تکان افتاد، به سرعت شمشیرش را از کمرش بیرون آورد.

آرایه: مراعات نظیر (زین، تیغ)

بزد نیزه او را به دو نیم کرد

   نشست از برِ اسپ و برخاست گرد

 با ضربه‌ای محکم نیزۀ او را به دو قسمت تقسیم کرد. دوباره بر اسبش سوار شد و از حرکت اسب گرد و غباری به آسمان رفت.

آرایه: جناس ناقص (کرد، گرد) – کنایه (برخاست گرد: سرعت حرکت اسب)

به آورد با او بسنده نبود

   بپیچید ازو روی و برگاشت زود

 گرد آفرید در میدان جنگ توانایی مقابله با سهراب را نداشت، از او روی برگرداند و به سرعت برگشت.

سپهبد، عنان، اژدها را سپُرد

   به خشم از جهان، روشنایی ببرد

 

 

سهراب اختیار خود را به دست اسبش داد و با خشم خود همه را ترساند.

آرایه: استعاره (اژدها از اسب) – کنایه (عنان را سپردن: اختیار را به دست کسی دادن، روشنایی از جهان بردن: ترساندن) – اغراق (مصراع دوم)

چو آمد خروشان به تنگ اندرش

   بجنبید و برداشت خُود از سرش

 هنگامی که با فریاد به نزدیک گردآفرید رسید، با یک حرکت کلاه خود را از سر او برداشت.

رها شد ز بندِ زره موی اوی

   درفشان چو خورشید شد، روی اوی

 موهای گردآفرید از زیر زره بیرون آمد و صورت چون خورشید او نمایان شد.

آرایه: تشبیه (روی او به خورشید) – جناس ناقص (موی و روی)

بدانست سهراب، کاو دخترست

   سر و موی او از درِ افسرست

 سهراب فهمید که او دختر است و وضع ظاهری او نشان می‌دهد که او فرد بزرگی است.

آرایه: مجاز (سر و مو از وجود او)

شگفت آمدش: گفت از ایران سپاه

   چنین دختر آید به آوردگاه؟!

 تعجب کرد و گفت آیا از سپاه ایران باید چنین دختری به میدان جنگ بیاید؟

آرایه: مراعات نظیر (سپاه، آوردگاه)

بدو گفت کز من رهایی مجوی

   چرا جنگ جویی، و ای ماه روی؟

 به گرد آفرید گفت که از دست من خلاص نخواهی شد. زیبارویی چون تو، چرا باید در میدان جنگ باشد؟

آرایه: تشبیه (رو به ماه)

نیامد به دامم به سانِ تو گور

   ز چنگم رهایی نیابی، مشور

 تاکنون شکاری چون تو به دامم نیفتاده است. از دستانم نمی‌توانی فرار کنی، پس فریاد نزن. (تلاش بیهوده نکن)

آرایه: تشبیه (تو مانند گور) – مجاز (چنگ از دست)

بدانست کاویخت گُرد آفرید

   مر آن را جز از چاره درمان ندید

 گردآفرید فهمید که اسیر شده و برای رهایی چاره‌ای جز نیرنگ و فریب ندارد.

بدو روی بنمود و گفت: «ای دلیر

   میان دلیران به کردار شیر،

 دو لشکر، نظاره برین جنگ ما

   برین گرز و شمشیر و آهنگ ما

 کنون من گشایم چنین روی و موی

   سپاه تو گردد پُر از گفت و گوی

 که با دختری او به دشت نبرد

   بدین سان به ابر اندر آورد گرد

 کنون لشکر و دژ به فرمان توست

   نباید بر این آشتی، جنگ جُست»

 گردآفرید صورت خود را به او نشان داد و گفت ای پهلوان و ای کسی که در میان دلیران مانند شیر هستی. هر دو لشکر به این جنگ و نبرد تن به تن ما نگاه می‌کنند. اکنون اگر من صورت و موهای خود را نشان دهم سپاهیان تو حرف‌هایی خواهند زد. که سهراب با یک دختر در میدان جنگید و این چنین تلاش بسیار کرد تا او را شکست دهد. اکنون همۀ سپاهیان من مطیع تو هستند و نباید بعد از این صلح دوباره جنگ کرد.

آرایه: تشبیه (سهراب به شیر) – تکرار (دلیر) – جناس ناقص (روی و موی) – کنایه (گرد به ابرو آوردن: تلاش زیاد کردن) – مجاز (دژ از اهل دژ) – تضاد (جنگ و آشتی) – کنایه (به فرمان بودن: مطیع بودن)

عنان را بپیچید گُرد آفرید

   سمند سرافراز بر دژ کشید

 گردآفرید اسب خود را برگرداند و به سمت دژ حرکت کرد.

آرایه: کنایه (عنان پیچیدن: برگشتن) – تشخیص (سمند سرافراز)

همی رفت و سهراب با او به هم

   بیامد به درگاه دژ، گژدهم

 گردآفرید و سهراب در کنار هم تا نزدیکی دژ آمدند و گژدهم نیز تا در دروازه دژ آمد.

درِ باره بگشاد گُردآفرید

  تنِ خسته و بسته، بر دژ کشید

 گردآفرید دروازه قلعه را باز کرد و جسم خسته و مجروح خود را به داخل قلعه کشاند.

آرایه: جناس ناقص (بسته و خسته) –  مراعات نظیر (دژ و باره)

درِ دژ ببستند و غمگین شدند

   پُر از غم دل و دیده خونین شدند

 اهالی غمگین قلعه دروازه را بستند، در حالی که از ناراحتی و اندوه چشمانشان پر از خون شده بود.

آرایه: کنایه (خونین شدن دل و دیده: ناراحت شدن) – مراعات نظیر (دل و دیده)

ز آزا گُرد آفرید و هجیر

   پُر از درد بودند، بُرنا و پیر

 

 از زخمی شدن هجیر و گردآفرید همۀْ اهل دژ غمگین و ناراحت بودند.

آرایه: مراعات نظیر (آزار، درد) – مجاز (برنا و پیر از همۀ مردم) – تضاد (برنا و پیر)

بگفتند: کای نیکدل شیر زن

   پُر از غم بُد از تو، دل انجمن

 گفتند ای شیر زن پاک دل، همۀ اهل دژ به خاطر تو غمگین و ناراحت بودند.

آرایه: تشبیه (زن به شیر) – مجاز (دل از کل وجود)

که هم رزم جُستی، هم افسون و رنگ

   نیامد ز کار تو بر دوده ننگ

 تو برای پیروزی، هم جنگیدی و هم دست به نیرنگ و فریب زدی اما از این شکست، نام و آوازه خانواده تو لکه‌دار نخواهد شد.

آرایه: جناس ناقص (رنگ و ننگ)

بخندید بسیار، گُرد آفرید

   به باره برآمد، سپه بنگرید

 گردآفرید خندید، آنگاه به بالای قلعه آمد و سپاه را نگاه کرد.

چو سهراب را دید بر پشت زین

   چنین گفت کای شاهِ ترکانِ چین

 چرا رنجه گشتی، کنون بازگرد

   هم از آمدن هم ز دشت نبرد

 هنگامی که گردآفرید سهراب را سوار بر اسب دید به او گفت ای پادشاه ترکان چین. چرا خود را به زحمت انداختی، اکنون از میدان نبرد به سمت خانه‌ات برگرد.

تو را بهتر آید که فرمان کُنی

   رخ نامور، سوی توران کُنی

 تو بهتر است که به حرف من گوش کنی و به سمت توران برگردی.

آرایه: کنایه (فرمان کردن: اطاعت کردن، رخ به سمت جایی کردن: برگشتن)

نباشی بس ایمن به بازوی خویش

   «خورَد گاوِ نادان، ز پهلوی خویش»

 زیاد به قدرت خود مطمئن نباش زیرا انسان نادان همیشه از جانب خودش آسیب می‌بیند.

آرایه: مجاز (بازو از قدرت) – کنایه (مصراع دوم: آسیب دیدن از طرف خود) – ضرب المثل (مصراع دوم

 

کارگاه متــن پژوهــی 

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۰۷ کتاب درسی)

1- به کمک فرهنگ لغت، معانی «برکشیدن» را بنویسید. 

برکشیدن  (بیرون آوردن)2- دربارۀ کاربرد معنایی«بر»، در بیت زیر، توضیح دهید. بزد بر کمربند گُردآفرید

 

 زره بر برش، یک به یک ، بردرید

 

در مصراع اول حرف اضافه است.

 

در مصراع دوم به ترتیب در جایگاه حرف اضافه به معنی پهلو و به عنوان پیشوند فعل به کار رفته است.

 

3- با توجّه به متن درس، زمان فعل‌های زیر را تعیین کنید و معادل امروزی آنها را بنویسید.

 * بدانست: ماضی ساده ، دانست (فهمید).

 * همی رفت: ماضی استمراری ، می‌رفت.

4- در گذر زمان، شکل نوشتاری برخی کلمات تغییر می‌کند؛ مانند: «سپید ←← سفید».

 از متن درس، نمونه‌ای از تحوّل شکل نوشتاری کلمات بیابید و بنویسید.

 

 

  اسپ ← اسب              کمند افگن ← کمند افکن            برگاشت ← برگشت

قلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۰۷ کتاب درسی)

1- واژگان قافیه در کدام بیت‌ها، دربردارندۀ آرایۀ جناس‌اند؟

فرود آمد از دژ به کردار شیر

 

 کمر بر میان، بادپایی به زیر

 

به پیش سپاه اندر آمد چو گرد

 

 چو رعدِ خروشان یکی ویله کرد

 

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ

 

 بر آشفت و تیز اندر آمد به جنگ

 

رها شد ز بندِ زره موی اوی

 

 درفشان چو خورشید شد، روی اوی

 

که هم رزم جُستی، هم افسون و رنگ

 

 نیامد ز کار تو بر دوده ننگ

 

2- نمونه‌ای از آرایۀ اغراق را در شعری که خواندید، بیابید.

کجا نام او بود «گُردآفرید»

 

 زمانه ز مادر، چنین نآورید

 

سپهبد، عنان، اژدها را سپُرد

 

 به خشم از جهان، روشنایی ببرد

 

3- مفهوم عبارت‌های کنایی زیر را بنویسید.

* سپهبد، عنان، اژدها را سپرد (افسار اسبش را رها کرد)

*  رخ نامور سوی توران کنی (به سرزمین خود (توران) برگردی)

* لب را به دندان گزید (تعجب کردن، مسخره کردن در این درس)4- یک مَثَل از متن درس بیابید و دربارهٔ معنا و کاربرد آن توضیح دهید؛ سپس با رجوع به امثال و حکم دهخدا، دو مَثَل، معادل آن بنویسید.

خورَد گاوِ نادان، ز پهلوی خویش: این مثل را زمانی به کار می‌برند که کسی ناخواسته یا نادانسته با تکیه بر نیرو و قدرت خود، زمینۀ نابودی خویش را فراهم می‌کند. (هر آسیبی به انسان برسد از ناحیه خودش است.

از ماست که بر ماست و آفت طاووس آمد پرّ او معادل این ضرب المثل هستند.

 

قلمرو فکری (صفحهٔ ۱۰۸ کتاب درسی)

1- دلیل دردمندی و غمگین بودن ساکنان دژ، چه بود؟

شکست و اسارت هجیر (فرمانده دژ) و زخمی شدن گردآفرید در جنگ2- معنا و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید. بـه آورد بـا او بسـنده نبـود

 

 بپیچیـد ازو روی و برگاشـت زود

 

گرد آفرید توان مبارزه با سهراب را نداشت از او روی برگرداند و به سرعت بازگشت.3- فردوسی در این داستان، گردآفرید را با چه ویژگی‌هایی وصف کرده است؟

 پهلوانی، جنگاور، شجاع سوارکار و کمند اندازی ماهر و بی‌مانند، مغرور، وطن‌ پرست، چاره‌ اندیش و حیله‌ گر4- «حماسـه» در لغت به معنای دلاوری و شـجاعت اسـت و در اصطلاح ادبی، شـعری اسـت با ویژگی‌هـای زیر:

* داستانی،

* قهرمانی،

* قومی و ملّی،

*حوادثی خارق العاده

بر پایۀ این توضیح، این درس را با متن روان خوانی «شیرزنان» مقایسه کنید.

شباهت‌ها: هر دو در قالب داستان بیان شده و روایتی از قهرمانی‌ها، پهلوانی‌ها و رشادت‌های ملت آزاده ایران در برابر هجوم دشمنان و متجاوزان به سرزمین‌ شان است.

تفاوت‌ها: از نظر قالب (نثر و نظم) – از نظر سبک بیان و لحن (سبک خراسانی و زمان معیار امروز) – از نظر تصویر صحنه‌های جنگ و ابزارها و شیوه‌های مبارزه

 

درک و دریافت (صفحهٔ ۱۱۰ کتاب درسی)

1- کدام ویژگی‌های شعر حماسی را در این سروده می‌توان یافت؟ دلایل خود را بنویسید.

 زمینه ملی: در آن به آداب و رسوم و اعتقادات مردمش اشاره کرده است و فرهنگ آنها را در مبارزه نشان می‌دهد.

زمینه قهرمانی: از پهلوانان و دلاورانی سخن گفته که سرشتشان با دیگران متفاوت است و از کسی جز خدا نمی‌هراسند.2- یک بار دیگر شعر را با لحن حماسی بخوانید.

 

همچنین پاسخ سایر فعالیت های دروس فارسی 1 دهم را از لینک های زیر ببینید :

حتما نظر بدهید زیر هر کدام .با تشکر

 

 

 

پاسخ تمرین های درس اول فارسی 1 دهم درس از چشمه و سنگ

پاسخ تمرین های درس دوم فارسی 1 دهم درس از آموختن ننگ مدار

پاسخ تمرین های درس هشتم فارسی 1 دهم درس در سایه سار نخل ولایت

پاسخ تمرین های درس نهم فارسی 1 دهم درس غرش شیران

پاسخ تمرین های درس ششم فارسی 1 دهم درس مهر و وفا

پاسخ تمرین های درس هفتم فارسی 1 دهم درس جمال و کمال

پاسخ تمرین های درس سوم فارسی 1 دهم درس سفر به بصره

پاسخ تمرین های درس پنجم فارسی دهم درس کلاس نقاشی

پاسخ تمرین های درس هجدهم فارسی دهم درس عظمت نگاه

پاسخ تمرین های درس هفدهم فارسی دهم درس سپیده دم

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

پاسخ تمرین های درس چهاردهم فارسی دهم درس طوطی و بقال

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

پاسخ تمرین های درس دهم فارسی دهم درس دریادلان صف شکن

 

 

 

 

 

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این
سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام و نام خانوادگی نام فایل و ایمیل خود را به شماره همراه 09159886819 ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل به ایمیل
شما  فرستاده می شود .

سایت آموزش و پرورش

رتبه الکسا سایت

ویکی پدیا

معلم سایت

از اينکه به سايت ما آمده ايد بسيار خوشحاليم. به دليل بروز بودن سايت لطفا از صفحات ديگر هم بازديد نماييد.

جواب کارگاه متن پژوهی صفحه ۱۰۶ و ۱۰۷ کتاب ادبیات فارسی پایه دهم جواب کارگاه متن پژوهی درس سیزدهم گردآفرید از سایت نکس لود دریافت کنید.

قلمرو زبانی : 1) به کمک فرهنگ لغت، معانی «برکشیدن» را بنویسید.2) دو واژه از متن درس بیابید که با کلمه «فتراک» تناسب داشته باشد.3) در گذر زمان، شکل نوشتاری برخی کلمات تغییر می کند؛ مانند: «سپید سفید»از متن درس، نمونه ای از تحول شکل نوشتاری کلمات بیابید و بنویسید.

قلمرو ادبی : 1) واژگان قافیه در کدام بیت ها، در بردارنده آرایه جناساند؟2) نمونه ای از آرایه اغراق را در شعری که خواندید، بیابید.3) مفهوم عبارت های کنایی زیر را بنویسید.سپهبد، عنان، اژدها را سپردرخ نامور سوی توران کنی4) یک مثل از متن درس بیابید و درباره معنا و کاربرد آن توضیح دهید؛ سپس با رجوع به امثال و حکم دهخدا، دو مثل، معادل آن بنویسید.

قلمرو فکری : 1) دلیل دردمندی و غمگین بودن ساکنان دژ، چه بود؟2) معنا و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید.به آورد با او بسنده نبود بپیچید ازو روی و برگاشت زود3) فردوسی در این داستان، گردآفرید را با چه ویژگی هایی وصف کرده است؟4) «حماسه» در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح ادبی، شعری است با ویژگی های زیر:داستانی،قهرمانی،قومی و ملی،حوادثی خارق العادهبر پایه این توضیح، این درس را با متن روان خوانی «شیر زنان» مقایسه کنید.

مهدی : قلمرو زبانی : 1) برکشیدن : [ ب ک / ک د ] (مص مرکب ) بیرون کشیدن . استخراج کردن . برآوردن . بیرون کردن . بالا کشیدن . بیرون آوردن . (ناظم الاطباء). خارج ساختن .2) فتراک : تسمه و دوال که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی به ترک می بندند؛ سموت؛ ترک بندزین، عنان، سمند3) اسپ : اسبکمندافگن : کمندافکنحل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

قلمرو ادبی : 1) بیت 6 : شیر و زیربیت 7 : گرد و کردبیت 13 : ننگ و جنگبیت 23: موی و رویبیت 40 : رنگ و ننگبیت 42 : زین و چین2) سپهبد، عنان، اژدها را سپرد : کنایه از تاختن سریع اسبرخ نامور سوی توران کنی : کنایه از به سوی توران بروی و حرکت کنی4) خورد گاو نادان ز پهلوی خویش :از ماست که بر ماست – کرم درخت از درخت است – آن چه بر ما می رسد آن هم ز ماست – دشمن طاووس آمد پر او

قلمرو فکری : 1) ساکنان دژ، از جوان تا پیر به سبب آسیبی كه گُرد آفرید و هُجیر دیده بودند، بسیار ناراحت بودند.2) چون گردآفرید توان مبارزه با سهراب را نداشت، از او روی برگرداند و شتابان به دژ برگشت.3) 1- همیشه به جنگ اندرون نامدار ← جنگجو و شجاع، مشهور و نامی2- ز مادر چنین ناورید ← بی همتا بودن3- نبُد مرغ را درپیش تیرش گذر ← مهارت داشتن در تیراندازی4- چاره گربُد به جنگ ← حیله گر و باتدبیر5- درفشان چو خورشید روی او ← زیبارو بودن6- بر روی او از دَرِ افسر است ← شاهزاده بودن و شایستۀ پادشاهی4) هر دو نشان دهنده شجاعت و دلاوری زنان ایران زمین است.

برای دریافت “جواب کارگاه متن پژوهی درس سیزدهم گردآفرید صفحه 106 و 107 فارسی دهم” لطفا نظری در نظرات پایین سایت برای ما بفرستید یا از دکمه صورتی
ارسال نظر استفاده
کنید.

خووووووووووووووووووووووووووووووووب نبود

هر هر هر

هی بدک نبود فقط ۴و۵ به قلمرو زبانی اضافه کنید

درس گرد افرید به نظم و متن شیرزنان به نثر است و در ان خرق عادت وجود ندارد.

خیلی خوب بودم

عالی

سوال های ۴و۵ باید به قلمرو زبانی اضافه شه

اره 🙁

GoodVery nice

خیلی عالی بود

خوب بود ولی بهترم میشد

عالیه واقعا


هرگونه کپی برداری از مطلب یا قالب حرام است

لینک دانلود


لینک دانلود

” + data[i].date + “

قالب: مثنوی، گژدهم: فرمانروای دژ، گردآفرید: دختر گژدهم، سهراب: پور رستم، هجیر: فرمانده دژ،

۱- چو آگاه شد دختر گــــــژدهم       که سالار آن انجمن گشت کم

قلمرو زبانی: گژدهم: فرمانروای دژ / سالار: سردار، سپهسالار، آن که دارای شغلی بزرگ و منصبی رفیع باشد، حاکم، فرمانده دژ، منظور هجیر / قلمرو ادبی: گشت کم: کنایه از «در بند افتادن» / وزن: فعول فعول فعول فعل (رشته انسانی)

بازگردانی: هنگامی که دختر گژدهم آگاه شد که سالار آن گروه (هجیر) در بند افتاد.

۲- زنی بود برسان گردی سوار                    همیشه به جنگ اندرون نامدارحل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

قلمرو زبانی: برسان: به مانند / گرد: پهلوان، دلیر / سوار: سوارکار / اندرون: در / به جنگ اندرون: دو حرف اضافه برای یک متمم / نامدار: سرشناس / قلمرو ادبی: زنی بود برسان گردی سوار: تشبیه / واج آرایی: «ر»

بازگردانی: زنی مانند پهلوانی سوارکار بود و همیشه در جنگ‌آوری سرشناس.

۳- کجا نام او بود گــــــردآفرید                     زمانه ز مادر چنـــــین ناورید

قلمرو زبانی: کجا: که / مرجع او: زن / گردآفرید: دخت گژدهم / قلمرو ادبی: زمانه: روزگار، جانبخشی / ناورید: کنایه از «نزاد»

بازگردانی: که نام او گردآفرید بود و روزگار از مادر چنین دختری به وجود نیاورده بود.

۴- چنان ننگش آمد ز کار هجیر                    که شد لاله رنگش به کردار قیر

قلمرو زبانی: ننگش آمد: بدش آمد، به او برخورد / هجیر: پهلوان ایرانی / قلمرو ادبی: لاله رنگ: تشبیه / به کردار: مانند، ادات تشبیه / اغراق (چهره اش مانند قیرسیاه شد)

بازگردانی: چنان از کار هجیر بدش آمد، که چهرۀ سرخش مانند قیر سیاه شد.

۵- بپوشید درع ســواران جنگ                    نبود اندر آن کار جـــای درنگ

قلمرو زبانی: درع: زره، جامه جنگی که از حلقه های آهنی سازند / اندر: در / قلمرو ادبی: جای درنگ نبود: کنایه از اینکه « وقفه جایز نبود» / واج آرایی:  «ر»، «د»

بازگردانی: زره سواران جنگجو را بپوشید. در آن کار توقف هیچ جایز نبود.

۶- فرودآمد از دژ به کردار شیر                    کـــــمر بر میان بادپـایی به زیر

قلمرو زبانی: فرودآمد: پایین آمد / دژ: قلعه، حصار / به کردار: به مانند، ادات تشبیه / کمر: کمربند / میان: کمر / بادپا: تیزرو، شتابنده /  / قلمرو ادبی: کمر بر میان: کنایه از «آماده بودن» / بادپا: کنایه از «اسب تیزرو» / بادپایی به زیر بود: کنایه از این که «سواره بود» / شیر، زیر: جناس ناهمسان

بازگردانی: مانند شیر از دژ پایین آمد، در حالی که کـــــمربندش را بر کمر بسته بود و اسبی تیزرو را سوار شده بود.

۷- به پیش سپاه اندر آمد چو گرد                  چو رعد خروشان یکی ویله کرد

قلمرو زبانی: پیش: نزد، جلو / اندرآمد: درآمد / چو: مانند، ادات تشبیه / گرد: غبار / رعد: تندر / ویله کرد: نعره زد، ناله کرد / ویله: صدا، آواز، ناله / یکی ویله: ویله ای/ قلمرو ادبی: خروشان: فریاد زنان، جانبخشی / واژه آرایی: چو / گرد، کرد: جناس ناهمسان اختلافی

بازگردانی: چون غبار (سریع) به پیش سپاه آمد و مانند رعد خروشان فریاد زد.

۸- که گردان کدامند و جنگ‌آوران                 دلیران و کــــــارآزموده سـران

قلمرو زبانی: رجزخوانی / گردان: پهلوانان / جنگ‌آور: جنگجو / قلمرو ادبی: کارآزموده: کنایه از «باتجربه» / سران: رؤسا / واج آرایی «ن»، «ا»

بازگردانی: که پهلوانان و جنگ‌آوران و دلیران و فرماندهان کارآزموده کدامند؟

۹- چو سهراب شیراوژن او را بدید                بخندید و لب را به دندان گــزید

قلمرو زبانی: چو: چون، هنگامی که / سهراب: پور رستم / شیراوژن: شیرکش، شیرافکن / مرجع «او»: گرد آفرید / گزیدن: نیش زدن، گاز گرفتن (بن ماضی: گزید، بن مضارع: گز) / قلمرو ادبی: شیراوژن: کنایه از «دلاور» / لب به دندان گزید: کنابه از «شگفت زده شدن» / لب، دندان: تناسب / واج آرایی: «د»

بازگردانی: زمانی که سهراب شیرکش او را دید، بخندید و لبش را با دندان گــزید و شگفت زده شد.

۱۰- بیامد دمان پیش گــــــــرد آفرید              چو دخت کمندافـگن او را بدید،

قلمرو زبانی: دمان: غرّنده، مهیب، هولناک، خروشنده / چو: هنگامی که / دخت: فرزند دختر / مرجع او: سهراب / قلمرو ادبی: کمندافکن: کنایه از «جنگجو» / موقوف المعانی / واج آرایی: «د»

بازگردانی: غرنده و خشمگین پیش گرد آفرید آمد. هنگامی که دختر جنگجو او را دید،

۱۱- کمان را به زه کرد و بگشاد بر               نبد مــــرغ را پیش تیرش گـذر

قلمرو زبانی: به زه کردن کمان: آماده کردن کمان / زه: چله، ریسمان کمان / بر: پهلو / نبد: نبود /  قلمرو ادبی: زه، کمان، تیر: تناسب / بگشاد بر: کنایه از «آماده تیراندازی شدن» / مرغ: پرنده / مرغ را پیش تیرش گـذر نبود: کنایه از «بسیار ورزیده و ماهر بود».

بازگردانی: تیر را در چله کمان نهاد و آماده تیراندازی شد. هیچ پرنده ای نمی‌توانست از پیش تیرش گـذر کند. (او تیرانداز ورزیده ای بود)

۱۲- به سهراب بر تیر باران گرفت                چپ و راست جنگ سواران گرفت

قلمرو زبانی: به سهراب بر: دو حرف اضافه برای یک متمم / گرفت: آغاز کرد / قلمرو ادبی: چپ، راست: تضاد، کنایه از «از هر طرف»

بازگردانی: آغاز به تیر باران سهراب کرد. از چپ و راست با سوارکاران آغاز به جنگ کرد.

۱۳- نگه کرد سهراب و آمدش ننگ               برآشفت و تیز اندر آمد به جنگ

قلمرو زبانی: آمدش ننگ: کنایه از اینکه « به او برخورد» / برآشفت: خشمگین شد / تیز: سریع / قلمرو ادبی: ننگ، جنگ: جناس ناهمسان

بازگردانی: سهراب نگاه کرد و بدش آمد. خشمگین شد و به تندی به جنگ درآمد.حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

۱۴- چو سهراب را دید گـــردآفرید                 که برسان آتـش هــــمی‌بردمید،

قلمرو زبانی: برسان: به مانند، ادات تشبیه / همی‌بردمید: می‌دمید، می‌غرید، می‌خروشید، برمی‌خاست / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: برسان … بردمید: تشبیه / واج آرایی «د»

بازگردانی: زمانی که گردآفرید سهراب را دید، که مانند آتـش می‌خروشید،

۱۵- سر نیزه را سوی سهراب کرد                عنان و سنان را پر از تاب کرد

قلمرو زبانی: عنان: افسار، دهانه / سنان: سرنیزه، تیزی هر چیز / قلمرو ادبی: عنان، سنان: جناس ناهمسان / سرنیزه، سنان: تناسب / واج آرایی: «س»، «ن» / تاب: چرخ و پیچ که در طناب و کمند و زلف می‌باشد، پیچ و شکن، در این بیت به معنی شور و هیجان است / پر از تاب کرد: پیچ و تاب داد

بازگردانی: سر نیزه را سوی سهراب گرفت و افسار و سرنیزه را پیچ و تاب داد(نشان داد که شور و هیجان دارد).

۱۶- برآشفت سهراب و شد چون پلنگ           چو بدخواه او چاره گر بد به جنگ

قلمرو زبانی: برآشفت: خشمگین شد / بد: بود / بدخواه: دشمن، بداندیش / چاره گر: کسی که با حیله و تدبیر کارها را بسامان کند؛ مدبّر/ قلمرو ادبی: چون پلنگ: تشبیه / چون، چو: جناس

بازگردانی: سهراب خشمگین شد و مانند  پلنگ شد.  زیرا دشمن او در جنگ حیله گر و مدبّر بود.

۱۷- بزد بر کـــــــمربند گــردآفرید                 زره بر برش یک به یک بردرید

قلمرو زبانی: زره: جامه ای جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی که آن را به هنگام جنگ بر روی لباس های دیگر می پوشند / بر: پهلو / یک به یک: تک تک / بردریدن: پاره کردن / قلمرو ادبی: بر، بر: جناس همسان / واج آرایی «ب»، واژه آرایی: یک، بر

بازگردانی: سهراب بر کمربند گردآفرید نیزه زد و زره را از تن گردآفرید یک به یک جدا کرد.

۱۸- چو بر زین بپیچید گـرد آفرید                 یکی تیغ تیز از مــــیان برکشید

قلمرو زبانی: تیغ: شمشیر / یکی تیغ: تیغی/ برکشید: بیرون آورد / میان: کمر / قلمرو ادبی: تیغ، تیز: جناس

بازگردانی: زمانی که گردآفرید بر زین پیچید، شمشیری تیز از کمربندش بیرون کشید.

۱۹- بزد نیزهٔ او به دو نیم کــــرد                  نشست از بر اسپ و برخاست گرد

قلمرو زبانی: مرجع او: گردآفرید / قلمرو ادبی: گرد برخاست: کنایه از این که «اسب را تازاند» / کرد، گرد: جناس ناهمسان

بازگردانی: بزد و نیزهٔ سهراب را به دو نیم کرد. بر اسپ نشست و گرد برخاست.

۲۰- به آورد با او بســــــنده نبود                  بپیچید ازو روی و برگاشت زود

قلمرو زبانی: آورد: نبرد / مرجع او: سهراب /  بسنده: کافی، شایسته، کامل، سزاوار / بسنده نبود: حریفش نمی‌شد / برگاشت: برگرداند / قلمرو ادبی: روی برگاشت: کنایه از «عقب نشینی و فرار»

بازگردانی: گردآفرید در جنگ حریف سهراب نمی شد، برای همین بپیچید و زود از او روی برگرداند.

۲۱- سپهبد عـــنان اژدها را سپرد                 به خشم از جهان روشنایی ببرد

قلمرو زبانی: سپهبد: فرمانده سپاه، منظور سهراب / عنان: افسار، دهانه / اژدها: مار بزرگ / قلمرو ادبی: عنان سپردن: کنایه از اختیار را به اسب دادن / اژدها: استعاره از اسب / از جهان روشنایی بردن: اغراق، کنایه از تیره کردن

بازگردانی: سپهبد افسار را به اسبش سپرد و با خشم روشنایی جهان را ببرد.

۲۲- چو آمد خروشـان به تنگ اندرش            بجنبید و برداشت خود از ســرش

قلمرو زبانی: خروشان: فریادزنان / به تنگ اندر آمد: نزدیک شد، دو حرف اضافه برای یک متمم / بجنبید: تکان خورد / خود: کلاهخود، ترگ / اندرش: جابجایی ضمیر / مرجع «اندرش» و «سرش»: گردآفرید /  قلمرو ادبی: واج آرایی «ش»

بازگردانی: هنگامی‌که فریادزنان به نزدیکش آمد، تکانی خورد و کلاهخود را از سرش برداشت.

۲۳- رها شد ز بند زره مــوی اوی                درفشان چو خورشید شد روی اوی

قلمرو زبانی: زره: جامه جنگی / بند: ریسمان / درفشان: درخشان / چو: مانند، ادات تشبیه / قلمرو ادبی: موی، روی، اوی: جناس ناهمسان / شد: تکرار / چو خورشید… اوی: تشبیه / واج آرایی «ش»،«ر»

بازگردانی: مــوی او(گردآفرید) از بند زره رها شد و روی او که همانند خورشید بود درخشید.

۲۴- بدانست سهراب کاو دخترست                سر و مــــوی او از در افسرست

قلمرو زبانی: بدانست: فهمید / کاو: که او / ازدر: مناسب / افسر: تاج، دیهیم، کلاه پادشاهی / قلمرو ادبی: ازدر افسر: کنایه از «مناسب برای جنگ نیست» / سر، موی، افسر: تناسب / واج آرایی: «ر»

بازگردانی: سهراب فهمید که او دخترست. سر و موی او مناسب برای تاج است نه میدان رزم.

۲۵- شگفت آمدش گفت از ایران سپـاه           چنین دخــــتر آید به آوردگـــــاه

قلمرو زبانی: شگفت آمد: تعجب کرد / ایران سپاه: ترکیب اضافی وارون /  آوردگاه: میدان نبرد/ قلمرو ادبی: چنین دختر آید به آوردگاه: کنایه

بازگردانی: سهراب شگفت زده شد و گفت از سپـاه ایران چنین دختر دلاوری به میدان جنگ می‌آید.

۲۶- ز فتراک بگشود پیچان کمند                  بینداخت و آمد میانش به بند

قلمرو زبانی: فتراک: ترک بند ، تسمه و دوالی که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی را به ترک می بندند / پیچان کمند: کمند پیچان، ترکیب وصفی وارون / میان: کمر / بند: ریسمان/ قلمرو ادبی: واج آرایی: «د»، «ن»

بازگردانی: او از ترک بند خود کمند پیچانش را باز کرد و آن را انداخت و کمر گردآفرید را در بند آورد.

۲۷- بدو گفت کز من رهایی مجوی                چرا جنگ جویی تو ای ماه روی

قلمرو زبانی: بدو: به او / قلمرو ادبی: ماه روی: تشبیه، منظور گردآفرید / مجوی، جویی: اشتقاق (رشته انسانی) / واج آرایی: «ی»

بازگردانی: سهراب به گردآفرید گفت که از من رهایی نخواه. ای زیباروی چرا تو به دنبال جنگی.

۲۸- نیامد به دامـم به سان تو گـــور              ز چنگــــم رهایی نیابی مـــشور

قلمرو زبانی: گور: گورخر / مشور: تقلا نکن / به سان: مانند، ادات تشبیه / قلمرو ادبی: به دام آمدن: کنایه از «در بند افتادن، اسیر شدن» / به سان تو گور: تشبیه

بازگردانی: همانند تو گوری به دام من نیفتاده است. از چنگم رهایی نمی‌یابی. تقلا نکن.

۲۹- بدانست کاویخت گــــردآفـــرید                مر آن را جز از چاره درمان ندید

قلمرو زبانی: بدانست: فهمید / آویخت: در بند افتاد، گرفتار شد (بن ماضی: آویخت، بن مضارع: آویز)/ چاره: تدبیر، فریب و نیرنگ/ درمان: راه کار

بازگردانی: گردآفرید فهمید که در بند افتاده است و چاره کار را فقط در نیرنگ دید.

۳۰- بدو روی بنمود و گفت ای دلیر              میان دلیران به کــــــــردار شیر

قلمرو زبانی: بدو: به او مرجع آن «سهراب» / دلیر: دلاور/ به کردار: همانند، ادات تشبیه / موقوف المعانی /  قلمرو ادبی: میان … شیر: تشبیه

بازگردانی: گردآفرین به سهراب رویش را گردانید و گفت ای دلیری که میان دلیران همچون شیری،

۳۱- دو لشکر نظاره برین جنگ ما               برین گرز و شمشیر و آهنگ ما

قلمرو زبانی: دو لشکر: منظور لشکر ایران و توران / نظاره: نگریستن، تماشا کردن، نظر کردن / گرز: چماق / آهنگ: همت و قصد / قلمرو ادبی: لشکر، جنگ، گرز، شمشیر: تناسب / واژه آرایی: برین / واج آرایی: «ر».

بازگردانی: دو لشکر به این جنگ و گرز و شمشیر و قصد و همت ما نگاه می‌کنند.

۳۲- کنون من گشایم چنین روی و موی         سپاه تو گــردد پر از گفت‌وگوی

قلمرو ادبی: روی، موی: تناسب، جناس ناهمسان / پر از گفتگو گردیدن: کنایه از غیبت کردن، حرف درآوردن / واج آرایی: «گ» و «و»

بازگردانی: اکنون من روی و مویم را می‌گشایم، تا همه بفهمند که من دخترم و این کار سبب می‌شود سپاهیان تو درباره تو بد بگویند.

۳۳- که با دختری او به دشت نــــبرد             بدین سان به ابر اندر آورد گـرد

قلمرو زبانی: بدین سان: به این گونه / قلمرو ادبی: گرد به ابر اندرآوردن: اغراق، کنایه از «گرم نبرد شدن»

بازگردانی: سپاهیان می‌گویند سهراب با دختری در میدان نبرد جنگید و به سختی با او گرم پیکار شده است.(این کار آبروی تو را می‌برد)

۳۴- کنون لشکر و دژ به فرمان توست          نباید برین آشتی جنگ جـــــست

قلمرو زبانی: کنون: اکنون / دژ: قلعه، حصار / توست: تو است / قلمرو ادبی: آشتی، جنگ: تضاد / توست، جست: جناس ناهمسان (از نظر آوایی)/ جستن: طلب کردن، جستجو کردن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جو)

بازگردانی: اکنون لشکر و دژ به فرمان تواند برای همین نباید با این صلح ما در پی جنگ باشی.

۳۵- عـــــــنان را بپیچید گـــرد آفرید              سمــــند سرافراز بر دژ کـــشید

قلمرو زبانی: عنان: افسار، دهانه / سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد، زرده (در متن درس مطلق اسب مورد نظر است) / سرافراز: مایۀ افتخار / قلمرو ادبی: عنان را پیچیدن: کنایه از برگشتن / عنان، سمند: تناسب / واج آرایی: «د»

بازگردانی: گردآفرید افسار اسب را پیچاند و اسب سرافرازش را به سوی دژ راند.

۳۶- همی‌رفت و سهراب با او به هم              بیامد به درگــــــــاه دژ گــژدهم

قلمرو زبانی: همی‌رفت: رفت / به هم: با همدیگر / درگاه: جلوی در، آستانه / گژدهم: پدر گردآفرید.

بازگردانی: سهراب و گردآفرید با همدیگر رفتند. گــژدهم نیز جلوی دروازه دژ آمد.

۳۷- در باره بگــــشاد گــــــرد آفـرید              تن خسته و بسته بر دژ کـــشید

قلمرو زبانی: باره: بارو، دیوار قلعه، حصار / خسته: زخمی، افگار / بسته: در بند افتاده / قلمرو ادبی: خسته، بسته: جناس ناهمسان. / باره: مجاز از «دژ»

بازگردانی: گرد آفـرید در دژ را بازکرد و تن زخمی و بسته اش را به درون دژ کشانید.

۳۸- در دژ ببستند و غمگــــین شدند              پر از غم دل و دیده خونین شدند

قلمرو زبانی: در: دروازه / دیده: چشم / قلمرو ادبی: دیده خونین: کنایه از «اندوهگین» / دل، دیده: تناسب / واج آرایی: «د»

بازگردانی: در دژ  را بستند و ناراحت شدند. دلشان پر از غم بود و از غم چشمشان خونین.

۳۹- ز آزار گـــــــــردآفرید و هجـیر               پر از درد بودند بــــــرنا و پیر

قلمرو زبانی: آزار: آزرده شدن، رنجش / برنا: بالغ، جوان / قلمرو ادبی: برنا، پیر: تضاد / واج آرایی: «ر» / برنا و پیر: کنایه از همه/ واج آرایی: «ر»

بازگردانی: جوان و پیر به خاطر رنجش گردآفرید و هجـیر پر از درد و غم بودند.

۴۰- بگفتند کـــای نیکـــــــدل شیرزن             پر از غم بد از تو دل انجـــــمن

قلمرو زبانی: منظور از شیرزن: گردآفرید / شیرزن: تشبیه / بد: بود / قلمرو ادبی: انجمن: مجاز از مردم، انجمنیان / واژه آرایی: دل

بازگردانی: مردم گفتند که ای زن دلاور و نیکدل، دل مردم از تو پر از غم و اندوه شد.

۴۱- که هم رزم جستی هم افسون و رنگ       نیامد ز کار تو بر دوده ننـــگ

قلمرو زبانی: رزم جستن: جنگیدن / افسون: حیله کردن، سحر کردن، جادو کردن / رنگ: نیرنگ و فریب / دوده: دودمان، خاندان، طایفه / ننگ آمدن: شرمنده شدن، بی آبرویی

بازگردانی: زیراکه تو هم جنگیدی هم فریب و نیرنگ به کار بستی. از کار تو خاندان ما شرمگین نشد.

۴۲- بخندید بســــــــیار گــــــرد آفرید             به باره برآمــد سپه بنگــــــــرید

قلمرو زبانی: به: از / باره: بارو، دیوار دژ، حصار / برآمد: بالا رفت / نگریستن به: نگاه کردن (بن ماضی: نگریست، بن مضارع: نگر) / واج آرایی: «د»

بازگردانی: گرد آفرید بسیار خندید و به بالای دیوار دژ رفت و سپاه را نگاه کرد.

۴۳- چو سهراب را دید بر پشت زین              چنین گفت کای شاه ترکان چین

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / کای: که ای / شاه ترکان چین: منظور سهراب است / قلمرو ادبی: بر پشت زین: کنابه از«سوار اسب»

بازگردانی: هنگامی که گرد آفرید سهراب را بر پشت زین دید، گفت که ای شاه ترکان چین،

۴۴- چرا رنجه گــشتی کنون بازگرد               هم از آمـــــدن هم ز دشت نبرد

قلمرو زبانی: رنجه گشتن: رنجیدن / کنون: اکنون / قلمرو ادبی: واج آرای: «ن» / گشتی، بازگرد: همریشگی (رشته انسانی)

بازگردانی: چرا خودت را خسته می‌کنی. اکنون هم از آمدن به ایران هم از دشت نبرد منصرف شو.

۴۵- تو را بهـــتر آید که فــــــرمان کنی          رخ نامور سوی توران کـــــنی

قلمرو ادبی: تو را: برای تو / آید: می شود (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ)/ فرمان کردن: اطاعت کردن / رخ: چهره / نامور: سرشناس / قلمرو ادبی: رخ سوی توران کردن: کنایه از «بازگشتن»

بازگردانی: بهتر است که اطاعت کنی و چهره سرشناست را به سوی توران کنی و بازگردی.

۴۶- نباشی بس ایمن به‌بازوی خویش            خورد گاو نادان ز پهلوی خویش

قلمرو زبانی: بس: بسیار / قلمرو ادبی: بازو: مجاز از «نیرو و توان» / خورد گاو نادان ز پهلوی خویش: ارسال المثل، (انسان نادان خودش به خودش زیان می رساند.) / بازو، پهلو: تناسب / خویش: ردیف

بازگردانی: ایمن به‌ زور و نیرو خودت نباش. گاو نادان از پهلوی خودش می‌خورد.

۱- چو هنگـــــــامه آزمون تازه شد               دگـــــرباره ایران پرآوازه شد

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / هنگامه: زمان، غوغا / تازه شد: تجدید شد، دوباره فرارسید / دگرباره: بار دیگر / پرآوازه: مشهور، نامی / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعول فعول فعول فعل (رشته انسانی)

بازگردانی: هنگامی که زمان آزمایش و امتحان فرا رسید، بار دیگر نام ایران مشهور شد.

۲- از این خـــــــطّه نغز پدرام پاک                 و زین خاک جان پرور تابناک

قلمرو زبانی: خطّه: سرزمین / نغز: عالی / پدرام: آراسته، نیکو، شاد / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: خاک: مجاز از سرزمین / تابناک: درخشان.

بازگردانی: از این سرزمین عالی، شاد و پاک، که سرزمین جان پرور و درخشان است،

۳- از این مرز فــــــــرخنده مردخیز               کـــــنام پلنگان دشمن ستــــیز

قلمرو زبانی: فرخنده: مبارک / مردخیز: دلاورپرور / کنام: لانه / ستیز: جنگ / دشمن ستیز: صفت فاعلی کوتاه، دشمن ستیزنده / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: مرز: مجاز از کشور / پلنگ: استعاره از دلاور

بازگردانی: از این کشور مبارک و دلاورپرور که محل زندگی دلاوران همچون پلنگ و دشمن ستیز است،

۴- دگر ره چنان شد هنر آشکــــــار               کز آن خیره شد دیده روزگــار

قلمرو زبانی: ره: باره / هنر: فضیلت / خیره: سرگشته و متحیّر / دیده: چشم / قلمرو ادبی: دیده روزگار: جانبخشی (استعاره مکنیه).

بازگردانی: بار دیگر چنان فضیلت و هنر آشکار شد که چشم روزگار از فضیلت این دلاوران متحیر ماند.

۵- دلیران و مــــــردان ایران زمین                هـــــژیران جـنگ آور روز کین،

قلمرو زبانی: زمین: سرزمین / هژیر: هشیار، چابک، نیکو / جنگ آور: جنگجو / کین: انتقام / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: روز کین: کنایه از روز جنگ و نبرد /  واج آرایی: «ن»

بازگردانی: دلاوران و مردان ایران زمین که هوشیارند و در میدان جنگ، جنگجو،

۶- خروشان و جوشان به کردار موج            فراز آمدند از کــران فوج فوج

قلمرو زبانی: خروشان: فریاد زنان / جوشان: کنایه از پر خشم / به کردار: به مانند، ادات تشبیه / فرازآمدن: نزدیک شدن، جلو آمدن، رسیدن / کران: افق، کناره و گوشه / فوج: دسته، گروه / قلمرو ادبی: فوج، موج: جناس ناهمسان / واج آرایی «ر» / واژه آرایی: فوج.

بازگردانی: فریاد زنان و پرخشم همانند موج دریا دسته دسته از افق به دشمن نزدیک شدند.

۷- به مردی به میدان نهادند روی                 جهان شد از ایشان پر از گـفتگو

قلمرو زبانی: به مردی: با مردانگی / قلمرو ادبی: روی نهادن: روی کردن، کنایه از رفتن / جهان: مجاز از مردم جهان / پر از گفتگو شدن: کنایه از ستودن، نامی شدن / واج آرایی: «ن»

بازگردانی: با مردانگی به میدان جنگ رفتند و مردم جهان ایشان را بسیار ستودند و ایشان بسیار سرشناس شدند.

۸- کـــه اینان ز آب و گل دیگـــرند                نگـــهبان دین حافــــظ کشـــورند

قلمرو زبانی: حافظ: نگاهدارنده / قلمرو ادبی: آب و گل: مجاز از سرشت، تلمیح / واج آرایی: «ن»

بازگردانی: این دلاوران سرشت و ذاتشان با ما تفاوت دارد. ایشان نگاهبان دین اسلام و نگهدارنده کشور ایرانند.

۹- بداندیـــــــش را آتـــش خرمن اند              خـــدنگی گــران بر دل دشـمن اند

قلمرو زبانی: را در «بداندیش را»: اضافه گسسته «آتش خرمن بداندیش»/ بداندیش: دشمن / خرمن: توده های غله / خدنگ: درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیره می‌سازند / گران: پر وزن /

قلمرو ادبی: بداندیش را … : تشبیه «ایشان مانند آتش، هستی دشمن را نابود می‌کنند» / خرمن: استعاره از هستی دشمنان / خدنگ: مجاز از تیر / خدنگی گران …: تشبیه، مانند تیری بر دل دشمن می‌نشینند / واج آرایی: «ن»

بازگردانی: ایشان نابودکنندۀ هستی دشمن هستند و مانند تیری بر دل بدخواهانشان می‌نشینند.

۱۰- ز کس جز خداوندشان بیم نیست             به فرهنشگان حرف تسیلم نیست

قلمرو زبانی: بیم: ترس / به: در / فرهنگ: واژه نامه / قلمرو ادبی: به فرهنشگان حرف تسیلم نیست: کنایه از این که «هیچگاه به دشمن تسلیم نمی‌شوند»./ واج آرایی: «ن»

بازگردانی: ایشان جز خداوند از کسی نمی‌هراسند و هیچ گاه به دشمن تسلیم نمی‌شوند.

۱۱- فلک در شگفتی ز عزم شماست             ملک آفـــرین گوی رزم شماست

قلمرو زبانی: فلک: گردون، آسمان / عزم: اراده و همت / مَلَک: فرشته (شبه هماوا؛ مَلِک: شاه، مُلک: فرمانروایی، مِلک: زمین) / رزم: جنگ / قلمرو ادبی: فلک در … : جانبخشی / عزم، رزم: جناس ناهمسان. / عزم، رزم: قافیه؛ شماست: ردیف

بازگردانی: آسمان از همت و اراده شما شگفت زده شده است. فرشته جنگ و جنگ‌آوری شما را می‌ستاید.

۱۲- شمــا را چو باور به یزدان بود               هم او مر شـــما را  نگهبان بود

قلمرو زبانی: را: نشانۀ دارندگی و مالکیت / یزدان: خدا / قلمرو ادبی: واژه آرایی: شما، بود / واج آرایی: «ا»

بازگردانی: چون شما به خداوند باور و اعتقاد دارید، همو از شما نگاهبانی خواهد کرد.

محمود شاهرخی(جذبه)

حماسه: در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در
اصطلاح، شعری است داستانی با زمینه قهرمانی، قومی و ملی که رخدادهای خارق العاده
در آن روی می دهد.

زمینه‌های حماسه: ۱- داستانی و روایی ۲- قهرمانی ۳- خرق
عادت (شگفت آوری) ۴- ملّی

زمینه داستانی

یکی از ویژگی‌های حماسه، داستانی بودن آن
است؛ بنابراین حماسه را می توان جُنگی از رخدادها دانست.

زمینه قهرمانی

بیشترین موضوع حماسه را چهره ها و رخدادها می
سازند و حماس پرداز آن است که تصویرساز انسان‌هایی باشد که هم از نظر نیروی مادی و
هم از لحاظ نیروی معنوی برجسته اند، همانند «رستم» در شاهنامه.

زمینه خرق عادت (شگفت آوری)

از دیگر شرایط حماسه، جریان یافتن حوادثی
است که با منطق و تجربه علمی سازگاری ندارد. در هر حماسه ای، رویدادهای غیرطبیعی و
بیرون از نظام عادت دیده می شود که تنها از رهگذر عقاید دینی عصر خود، توجیه پذیر
هستند.

زمینه ملی

رویداهای قهرمانی که به منزله تاریخ خیالی یک ملت است در بستری از واقعیت ها جریان دارند. واقعیاتی که ویژگی‌های اخلاقی، نظام اجتماعی، زندگی سیاسی و عقاید آن جامعه را در برمی گیرد.

برای هنبازی در آزمون خود سنجی اینجا را کلیک کنید.


گردآفرید و دلیران و مردان ایران زمین / gordafaridDownloads-icon


دریافتDownloads-icon

هنر ارتباط کلامی

معنی درس سیزدهم     گُردآفرید

1- وقتی دخترِ گژدهم فهمید که فرمانده گروه، هُجیر، از سهراب شکست خورده و اسیر شده …

2- او که زنی بود مانند پهلوانی سوارکار، و همواره در نبرد، نام­آور و معروف بود …

3-  نامش «گُردآفرید» بود و روزگار، دختری مانند او از هیچ مادری (به دنیا) نیاورده بود.حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

4- گردآفرید به­قدری از اسارت هجیر، ناراحت و شرمگین بود که رنگِ سرخِ چهره­اش، مانند قیر سیاه شد.

5- (پس) زره جنگجویان را پوشید زیرا درنگ و معطّلی در آن کار جایز نبود.

6- مانند شیر از قلعه بیرون آمد. درحالی که کاملاً آماده بود. (کمربند بر کمرش بسته بود) و بر اسبِ سریعی سوار بود.

7- گردآفرید به­سرعت (و مانند) گَرد، به جلوی سپاه آمد و مانند رعدِ خروشان، فریادی زد.

8- (گردآفرید فریاد زد و حریف طلبید) که پس پهلوانان و جنگجویان و فرماندهانِ باتجربۀ شما کجا هستند؟

9- وقتی سهراب شجاع و شیرافکن، گردآفرید را دید، نیشخندی زد و خشمگین و آشفته شد.

10- سهراب درحالی که از خشم می­خروشید نزد گردآفرید آمد و وقتی گردآفرید، دختر کمندانداز، او را دید…

11- کمان و سینة خود را آمادة تیراندازی کرد. او تیرانداز ماهری بود و هیچ شکاری نمی­توانست از تیر او رهایی یابد.

12- گردآفرید شروع کرد به پرتاب تیرهای زیادی به­سوی سهراب و از هر طرف با سواران دشمن جنگیدن را آغاز کرد.

13- سهراب که او را دید، احساس شرم کرد، ناراحت شد و به­ سرعت به جنگ او آمد.

14- وقتی گردآفرید سهراب را دید که مانند آتش شعله­ور و خشمگین می­تازد…

15- نوک نیزه را به سمت سهراب گرفت و دهانة اسب و سرنیزه را پیچاند و سهراب را هدف قرارداد.

16- سهراب آشفته شد و مانند پلنگ، حمله­ور شد زیرا دشمن او (گردآفرید) زیرک و باهوش و آمادة جنگ بود.

17- سهراب به کمربند گردآفرید ضربه زد و لباس جنگی را بر تنِ او پاره کرد.

18- گردآفرید (وقتی مورد حملة سهراب قرارگرفت،) از روی زین پیچ و تاب خورد و به زمین افتاد و شمشیر تیز خود را از کمر بیرون کشید.

19- ضربه­ای به نیزة سهراب زد و آن را شکست، (سپس) سوار بر اسب شد و به­سرعت تاخت. (گرد و غباراز تاخت و تاز او برخاست)

20- گردآفرید تاب جنگ با سهراب را نداشت پس به سرعت از او رو برگرداند و فرار کرد.

21- سهراب، مهار اسب خود را رها کرد و با خشم زیاد تاخت؛ گرد و غباری به پا کرد که فضای میدان جنگ را تیره و تار کرد.

22- وقتی سهراب با خشم و فریاد، به گردآفرید نزدیک شد، با حرکتی سریع، کلاهخود او را از سرش برداشت.

23- موی گردآفرید که در زیر کلاهخود پنهان بود، آشکار شد و چهرة او، مانند خورشید، درخشان و نمایان گردید.

24- سهراب فهمید که هماوردش دختر است، و سر و موی او شایستة تاج پادشاهی است.

25- سهراب حیرت­زده شد و گفت:  «آیا در سپاه ایران، دختری این­گونه، شجاعانه، به میدان جنگ می­آید؟!»

26- از ترک بند اسب، کمندش را درآورد و به سوی گردآفرید انداخت. در نتیجه کمرِ گردآفرید به بند کشیده شد.

27- سهراب به گردآفرید گفت: « به دنبال رهایی از دست من نباش. ای زیبارو چرا به دنبال جنگ هستی؟ …

28- تاکنون شکاری مانند تو در دام من گرفتار نشده است، از دست من نجات پیدا نمی­کنی، شورش و آشوب نکن.»        (تلاش بیهوده نکن)

29- گردآفرید فهمید که گرفتار شده و دانست که برای حل این مشکل باید چاره­ای بیندیشد.

30- (پس) رو به سهراب کرد و گفت: «ای دلاور که در میان پهلوانان مانند شیر هستی …

31- دو سپاه ایران و توران، جنگ و سلاح­های جنگی، و قصد و رفتار ما را تماشا می­کنند…

32- اکنون اگر من چهره و موی خود را این­گونه باز بگذارم، سپاه تو پر از همهمه و گفتگو می­شود…

33- که سهراب با دختری، این­گونه با زحمت جنگید و در میدان نبرد تاخت و تاز کرد…

34- هم­اکنون سپاه ایران و ساکنان دژ سپید، تحت فرمان تو هستند (من تسلیم می­شوم)، و نباید در برابر آشتی و صلح به دنبال جنگ باشی.»

35- گردآفرید اسب خود را برگرداند و اسب خود را روانة دژ سپید کرد.

36- گردآفرید می­رفت و سهراب با او همراه بود. گژدهم، پدر گردآفرید، به درگاه دژ آمد.

37- گردآفرید درِ قلعه را گشود و تن رنجور و آزردة خود را به درون دژ کشاند.

38- ایرانیان درِ دژ سپید را بستند و به­خاطر زخمی شدنِ گردآفرید، با ناراحتی بسیار گریستند.حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم

39- همة افراد دژ سپید از جوان و پیر، از غمِ شکستِ گردآفرید و هُجیر بسیار دردمند بودند.

40- به گردآفرید گفتند: «ای زن دلاورِ خوش قلب، دلِ همة ساکنان دژ به خاطر تو، پر از غصّه و ناراحتی بود…

41- که هم جنگیدی و هم تدبیر و حیله به کار بردی (بسیار به­جا رفتار کردی) خانواده و دودمان ما از رفتار تو، دچار هیچ ننگی نشد.»

42- گردآفرید بسیار خندید، (سپس) به بالای دژ رفت و سپاه را نگاه کرد.

43- وقتی سهراب را سوار بر اسبش دید، گفت: «ای شاه ترکان چین …

44- چرا به زحمت افتادی، اکنون هم از دژ سپید و هم از میدان جنگ برگرد…

45- بهتر است که اطاعت کنی و به توران برگردی …

46- به قدرت بازوی خود تکیه نکن، و مانند گاو نادان نباش که با چریدن و چاق شدن، زمینة نابودی و کشته شدنش را فراهم می­کند.»

 


کتابخانه مجازی ایرانDownloads-icon


انیمیشن


پیوندها


تصویر


صوت


فیلم

حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم


مقاله و مطلب


نرم افزار


سرویس های رشد


فهرست

وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامه‌ريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد

حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم
حل تمرینات فارسی دهم انسانی درس سیزدهم
0


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دانلود حل تمرین کتاب ریاضی دهم رشته تجربی و ریاضی x بخوانید...