پاسخ به شبهات اعتقادی

پاسخ به شبهات اعتقادی
پاسخ به شبهات اعتقادی

لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْك / 2                 
                  آرشیو

لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْك / 1                
                  آرشیو

سالروز شهادت امام جواد علیه السلام                
                  آرشیو

دعای فرشتگان برای ما                
                  آرشیو

3 تير 1399

پاسخ به شبهات اعتقادی

11 خرداد 1399

5 خرداد 1399

3 مرداد 1399

22 تير 1399

16 خرداد 1399

درج کلیه اطلاعات خواسته شده اختیاری است

اگر پاسخ می‌خواهید، درج نشانی صحیح ایمیل ضروری می‌باشد

توحید

امامت، غدیر، امیرالمومنین

کربلا ، محرم ، عزاداری

غیبت ، قیام ، انتظار

خانواده، ارتباط، مهارت

استجابت، زیارت، توسل، شفاعت ، ذکر، طلسم

شبهات تناقض در آیات قرآن

دفاع از حریم، دشمن ستیزی، جنگ سخت، جنگ نرم

مرگ، برزخ، قیامت، بهشت، جهنم، پاداش، عذاب

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به «پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – ایکس شبهه – ‌x-shobhe» می باشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.


مجموعه سوالات اعتقادی – بخش پانزدهم…Downloads-icon


مجموعه سوالات قرآنی – بخش پانزدهمDownloads-icon


مجموعه سوالات سیاسی – بخش دهمDownloads-icon


مجموعه سوالات متفرقه – بیستمDownloads-icon

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به «پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – ایکس شبهه – ‌x-shobhe» می باشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.


مجموعه سوالات اعتقادی – بخش پانزدهم…Downloads-icon


مجموعه سوالات قرآنی – بخش پانزدهمDownloads-icon


مجموعه سوالات سیاسی – بخش دهمDownloads-icon


مجموعه سوالات متفرقه – بیستمDownloads-icon

 

اعتقادی

چرا باید هر چیزی که از خدا می‌خواهیم، همراه با اشک و ناراحتی و غصه باشه؟

در این رابطه یک حقایقی وجود دارد و یک شائبه‌ها و حتی خرافه‌هایی که به هزاران دلیل، آنها شایع‌تر از آن حقایق امر می‌باشند. چرا که نوع انسان سطحی‌نگر و عجول است، لذا گویندگان نیز بیشتر از ظاهر کار گفته‌اند و پایان کار. همین امر سبب شده که زمینه برای شائبه‌ها و خرافه‌ها نیز مساعد شود، و البته از ضدتبلیغ گسترده و هدفمند نیز نباید غفلت نمود.

پاسخ به شبهات اعتقادی

سیاسی

بین تشیع و تسنن، با
توجه به اختلافات بنیادین، به ویژه در مورد
ولایت، امامت، مهدویت و …، چگونه ممکن است؟

ما باید از قرآن و سنت معصومین علیهم
السلام درس بگیریم، آن چه در این آموزه‌ها تعلیم شده، همان‌هاست که
گاهی نظریه‌پردازان و اندیشمندان، چشم بسته و عصا‌زنان، به فراز و اصلی
از آن پی‌برند و به عنوان نظریه یا دکترین خود، به بازار اندیشه‌های
اعتقادی و سیاسی، عرضه می‌کنند.

اجتماعی

لباس دست كم پاسخ‌گوی سه نیاز آدمی است;
یكی این كه او را از سرما و گرما حفظ می‌كند، دیگر این كه در جهت‌حفظ
عفت و شرم، به او كمك می‌كند و سوم این كه به او آراستگی و وقار
می‌بخشد . در هر جامعه‌ای نوع و كیفیت لباس زنان و مردان، علاه بر آن
كه تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، تابع جهان
بینی و ارزش‌های حاكم بر فرهنگ آن جامعه نیز می‌باشد . انسان بسته به
این كه برای جهان، چه معنایی قائل باشد، خود را چگونه موجودی بداند، چه
سرنوشتی برای خود تصور كند و سعادت خود را در چه بداند، لباس پوشیدنش
تفاوت می‌كند

اقتصادی

ا
گر رزق و
روزی از طرف خدای رزاق تأمین شده، پس چرا
بسیاری بر اثر گرسنگی می‌میرند؟

منظور از این‌که
خدا روزی رسان است؛ یعنی تمام نعمت‌ها و روزی‌ها
از سوی او سرچشمه می‌گیرد، و او برای تمام
انسان‌ها و موجودات رزق و روزی معین می‌کند…

فلسفی

همان‌گونه احترام به مسلمان زنده واجب
است، لازم است مرده او نیز مورد تکریم و احترام قرار گیرد؛ لذا در شرع
اسلام احکامی؛ مانند غسل، کفن و دفن و خواندن نماز بر بدن او واجب شده
است.
در ارتباط با فلسفه نماز میت، امام رضا(ع) می‌فرماید: «اگر کسی بپرسد؛
چرا مأموریم که بر مردگان خود نماز بخوانیم، گفته می‌‏شود؛ براى این‌که
به درگاه خدا شفیع میت شویم و آمرزش او را از خداوند بخواهیم؛ زیرا که
هیچ وقتى از اوقات، میت محتاج‌‏تر از لحظه پس از مرگ نیست که شفاعت شود
و از براى او طلب مغفرت و آمرزش کنند»

حقوقی و احکام

آیا در احادیث به غسل کردن در هر شب از دهه
آخر ماه رمضان، سفارش شده است؟

ز دو روایت زیر می‌توان استحباب غسل دهه
آخر ماه رمضان را استفاده نمود:
1. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: «روش همیشگی آن‌حضرت این بود که
هر شب از دهه آخر ماه رمضان را غسل می‌نمود».[1]
2. در روایت دیگری امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «چون اوّلین شب از
دهه آخر رمضان می‌شد، پیامبر خدا، برمی‌خاست و خداوند را حمد و ثنا می‌گفت
…. پس می‌ایستاد، آستینْ بالا می‌زد و کمر [به عبادت‏] می‌بست و از
خانه‌اش بیرون می‌آمد و معتکف می‌شد و همه شب را احیا می‌داشت و در هر
شب از این ده شب، بین نماز مغرب و عشا، غسل می‌کرد».[2]

تاریخی

آیا فرشتگان و
جنیان در کربلا به کمک حضرت امام حسین (ع)
آمدند؟ چرا آن حضرت این کمک را نپذیرفتند؟

از عالمی شنیدم که فرمود: تعدادی از
جنیان و فرشتگان در کربلا به کمک امام حسین (ع) آمدند، ولی امام
حسین (ع) کمک آنها را قبول نکردند. آیا این مطلب صحت دارد که (قبل
از آن که امام حسین به میدان جنگ برود)، آنها جهت کمک به وی آمده
بودند؟ چه دلیل و مدرکی صحت آن را تأیید می کند؟ 2. اگر چنین مطلبی
صحت داشته باشد لطفاً بفرمایید چرا امام حسین (ع) کمک آنها را قبول
نکردند؟

قرآن

مراد از «ریسمان خدا» در آیه «وَ اعْتَصِمُوا
بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً» چیست؟ قرآن، امام و
یا …؟

با بررسی واژه «حبل الله» در آیات و روایات، به این نکته دست می‌یابیم که
هنگامی پیوند با «حبل الله» و یا همان ریسمان الهی حاصل می‌شود که افراد هم
به «قرآن» و هم به «عترت» پیوند خورده باشند؛ زیرا آن دو از هم جدایی‌ناپذیرند
و به همین دلیل، تحقق وحدت و عدم تفرقه در امت تنها زمانی تحقق می‌پذیرد که
تمام مسلمانان خود را به ریسمان ثقلین متصل کنند.
 

متفرقه

چرا می گویند بهتر است
که در روز برای آب خوردن ایستاد و در شب نشسته نوشید؟

دنیا اگر هدف و نهایت آرزو و
آمال قرار گیرد و همه چیز برای رسیدن به آن زیر پا گذاشته شود،
به این جهت مذموم و مورد نکوهش است و باعث فراموشی خداوند و
آخرت می شود ولی از آن جهت که وسیله و ابزاری است برای رسیدن
به آخرت ممدوح و پسندیده است. بر این اساس؛ کثرت آمیزش در
احادیث گفته شده به معنای فرو رفتن در شهوت رانی نیست، بلکه
توصیه به کثرت آمیزش به جهت ایجاد محبت بین زن و شوهر و ازدیاد
نسل که به حسب روایات به آن توصیه شده است.

قال الامام رضا (ع )کلمه لا اله الا اللهحصنی فمن دخل حصنی. امن من عذابی بشرطها و شروطها وانامنشروطها.

پاسخ به شبهات اعتقادی

شبهات مهدویت

شبهات قرآنی

متفرقه

پاسخ به شبهات اعتقادی

 ۱-آیا توسل به اولیاء خداوند و واسطه قراردادن آنان برای دعا و طلب حاجت شرک است و با قرآن منافات دارد؟

۲-فلسفه پدیدار شدن فرقه های مختلف در بین مسلمانان و عوامل آن چیست؟

۳-پرسش:آیا پیامبر(ص)برای اثبات عصمت اهل بیت به آیه تطهیراستدلال کرده است؟

۴-پرسش :از دیدگاه قرآن و روایات، گزینش امام انتخابی است یا انتصابی؟

۵-پرسش : چراشیعیان حضرت علی(ع)را افضل از دیگر صحابه میدانند؟

۶-چرا نام ائمه علیهم السلام مستقیماً در قرآن نیامده است ؟

۷-آیا عصمت امامان ـ علیهم‎السلام ـ را از قرآن می‎توان اثبات کرد؟

۸-مذهب شیعه در چه عصرى پدید آمده است؟

۹-شیعیان بر اساس چه دلایلى، امامان خود را معصوم مى دانند؟

۱۰-پرسش :آیا قرآن و روایات به تعداد امامان اشاره ای دارند؟

۱۱-سؤال: حدیث « دوازده خلیفه» در کتابهاى اهل سنت چگونه نقل شده است؟

۱۲-اگر دین مانع پیشرفت نیست، چرا اکثرکشورهای اسلامی عقب مانده‏اند؟

۱۳-آیا روایت «علی ولیکم بعدی» با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده

۱۴-پرسش:از علماى اهل سنت چه کسانى حدیث منزلت را نقل کرده اند؟

۱۵-علماى اهل سنت چه احادیثى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مبنى بر اینکه «هدایت امت به دست على(علیه

۱۶-پرسش : چرا شیعیان حضرت علی(ع) را زاهدتر از خلیفه دوم میدانند؟

۱۷-آیة اکمال دین چگونه می‌تواند ارتباط با اثبات ولایت و امامت ?

۱۸-پرسش :در باره‌ی حدیث غدیر، و لفظ (مولی)،

۱۹-سوال: چرا آیه «تطهیر»، در ادامه آیات قبل که مربوط به زنان پیامبر می‏باشد، قرار گرفته است؟

۲۰- مفهوم آیه 255 سوره بقره(لا اکراه فی الدین….) را روشن بفرمائید؟

۱۹- گناهانی که بخشیده نمی شوند کدامند؟

۲۰-علت صلح و سازش امام حسن(ع) با معاویه چه بود؟

۲۱- چرا شیعه حاجتش را از غیر خدا می خواهد؟

۲۲- علت توسل به ائمه اطهار(ع).?

۲۳- آیا حاجت گرفتن ما از غیر خدا منافات با آیه(ایاک نعبد و ایاک نسعین) ندارد؟

۲۴-پرسش : می خواستم بدانم که آیا توسل کردن از نظر شما شرک است؟چنانچه پاسختان مثبت یا منفی است ،دوست دار

۲۵- آيا شفاعت خواستن با مباني توحيد سازگار است؟

 

 ۱-امام زمان (عج)، در دوره‌ی غیبت کجا و چگونه زندگی می‌کنند؟ آیا مانند دیگران همسر و فرزند دارند و یا .

۲-شبهه :تعارض خاتمیت با امامت و مهدویت.

۳-شبهه :هیچ دلیل عقلی بر وجود امام زمان نداریم.

۴-شبهه :اگر مهدی به عنوان امام دوازدهم شیعیان بوده و موجود و زنده است و قادر بر انجام هر کاری از سوی خ

۵-چرا امام زمان ظهور نمی کند ؟

۶- شبهه :در مورد مدت حکومت حضرت مهدی (عج) وارد شده که: «لن یمضی مهدیُّ الامّه الّا قبل القیامه باربعین

۷-شبهه :در روایات ذکر شده است که هنگام ظهور امام زمان(عج)،‌جنگ و خونریزی و فساد فراوان روی می‌دهد، و ا

پاسخ به شبهات اعتقادی

۸-شبهه :چه اشکالاتی به انجمن حجتیه وارد است که مورد قبول و تایید بسیاری از بزرگان نیستند

۹-آیا در یاران امام زمان (عج) زن هم می باشد؟

۱۰- شبهه :ظهور امام زمان(عج) برابر است با رکود علم و تکنولوژی.

۱۱- امامی که غایب است و مردم به آن دسترسی ندارند تا مشکلات خودشان را با او در میان بگذارند چگونه میتواند

۱۲-شبهه :ادعای این که 4 نفر از سوی مهدی امام دوازدهم شیعیان، ‌نیابت داشته‎اند، هیچ گونه مدرکی ندارد و ع

۱۳-شبهه :ما هیچ نقشی در ظهور نداریم و کاری از ما ساخته نیست.

۱۴-شبهه :ظهور همان قیامت است بنابراین پس از ظهور امام زمان(عج) زندگی نیست.

۱۵-شبهه :ظهور امام زمان(عج) برابر است با رکود علم و تکنولوژی.

۱۶- شبهه :ملاقات با امام زمان (عج) در خواب امکان پذیر نیست پس تلاش نباید کرد.

۱۷-امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ در چه زماني غايب شد؟

۲۰-آيا ظهور امام زمان (عج) بستگي به تعداد ياران ايشان دارد يا به شرايط و اوضاع حاكم بر زمان؟

 

فرهنگی ،اجتماعی

 ۱-برسی آیت الاحکام مقارن حد سرقت

گلچین احادیث چهارده معصوم ع

۱-گلچین حدیث امام حسن عسکری ع

 

 

 

 

 


 ۳۰- پرسش :لطفا خداوند را با چند دليل اثبات كنيد؟        ۳۱-عاقبت کار كفار و ملحديني که مخترع بودن                 ۳۲-پرسش :چرا امام بايد معصوم باشد؟

۳۴-امام چگونه دین را از تحريف حفظ مي كند         ۳۵-رسش :توحيد يعني چه؟ مراتب آن كدامند؟ و چه عواملي باعث گرايش به شرك مي‎شوند؟

۴۰-براي اينكه مردم خالق خود را بشناسند آيا راه ديگري جز ارسال پيامبران وجود نداشته است ؟

۴۱-پرسش :چگونه مي‎توان خداوند تبارك و تعالي را بهتر شناخت و نيز ذاتش چگونه مي‎باشد؟ 

۴۲-پرسش :مي‎خواهم آياتي كه براي اثبات وجود خداوند و يگانگي او در قرآن آمده بفرماييد.

۴۳–پرسش :بهترين شيوه‌ها و بيانات را براي اثبات وجود خداوند براي افراد در كلية سطوح علمي و سني بيان كنيد  ؟

۴۴-جمع بين نمازها برخلاف سنت پيامبر است؟         ۴۵-چرا على (ع) وصيت كرد قبرش پنهان بماند؟ 

۴۶-  بوسيدن ضريح ائمه و خواندن نماز زيارت در حرم امامان‏   ۴۷-  نظريه‏ى علماى اهل سنت درباره‏ى تبرّك، مس منبر و قبر پيامبر و صالحان

 

 

 

 

آیا پیامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) ممكن است دچار خطا یا اشتباه شوند؟ در نهج البلاغه نامه71 امام علی(ع) می فرمایند كه من دچار اشتباه شدم.

براي رسيدن به پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد:

1- عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام دارای دلیل و برهان عقلی است كه طبق آن برهان هر پیامبری ( اعم از رسول و غیر رسول ) و هر وصی پیامبری باید معصوم از گناه و خطا و اشتباه و سهو و نسیان باشد.

مبنای این مساله اعتمادی است كه باید وجود داشته باشد تا مردم بر اساس آن اعتماد بتوانند هدایت الهی را از آنان دریافت كنند. اگر خللی در  اعتماد به واسطه گناه یا خطا یا اشتباه یا سهو و نسیان، وارد شود، مردم از آنان تبعیت نمی كنند. اگر هم تبعیت كنند، با شك و تردید خواهد بود. بنابراین در عمل به راهنمائی ها  و هدایت های آن ها دچار سستی می شوند، و این به معنی از بین رفتن هدف برانگیخته شدن انبیا و تعیین ائمه علیهم السلام می باشد. در باره مصونیت  وعصمت پیامبر وائمه ع از هر گونه خطا و اشتباه وتفصیل دلایل مربوطه به منبع ذیل مراجعه شود  (1)

2- هر عبارتی كه ظاهر آن موهم این باشد كه گناه یا خطا یا اشتباهی متوجه یكی از انبیا و اوصیا گردیده است، توان مقابله با آن دلیل عقلی كه در نكته اول بیان شد ندارد و باید به معنای صحیحی تاویل شود.

 بنابر آن دلیل عقلی یقین پیدا می كنیم كه پیامبران و اوصیای آن ها معصوم می باشند. پس هر آیه یا روایتی كه معنای ظاهرش خلاف این مطلب را برساند ، در مقابل دلیل عقلی و یقینی تاب مقاومت ندارد و باید به معنای غیر ظاهری خود تاویل و تفسیر شود.

آیا پیامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) ممكن است دچار خطا یا اشتباه شوند؟ در نهج البلاغه نامه71 امام علی(ع) می فرمایند كه من دچار اشتباه شدم.

براي رسيدن به پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد:

1- عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام دارای دلیل و برهان عقلی است كه طبق آن برهان هر پیامبری ( اعم از رسول و غیر رسول ) و هر وصی پیامبری باید معصوم از گناه و خطا و اشتباه و سهو و نسیان باشد.

مبنای این مساله اعتمادی است كه باید وجود داشته باشد تا مردم بر اساس آن اعتماد بتوانند هدایت الهی را از آنان دریافت كنند. اگر خللی در  اعتماد به واسطه گناه یا خطا یا اشتباه یا سهو و نسیان، وارد شود، مردم از آنان تبعیت نمی كنند. اگر هم تبعیت كنند، با شك و تردید خواهد بود. بنابراین در عمل به راهنمائی ها  و هدایت های آن ها دچار سستی می شوند، و این به معنی از بین رفتن هدف برانگیخته شدن انبیا و تعیین ائمه علیهم السلام می باشد. در باره مصونیت  وعصمت پیامبر وائمه ع از هر گونه خطا و اشتباه وتفصیل دلایل مربوطه به منبع ذیل مراجعه شود  (1)

2- هر عبارتی كه ظاهر آن موهم این باشد كه گناه یا خطا یا اشتباهی متوجه یكی از انبیا و اوصیا گردیده است، توان مقابله با آن دلیل عقلی كه در نكته اول بیان شد ندارد و باید به معنای صحیحی تاویل شود.

 بنابر آن دلیل عقلی یقین پیدا می كنیم كه پیامبران و اوصیای آن ها معصوم می باشند. پس هر آیه یا روایتی كه معنای ظاهرش خلاف این مطلب را برساند ، در مقابل دلیل عقلی و یقینی تاب مقاومت ندارد و باید به معنای غیر ظاهری خود تاویل و تفسیر شود.

آیا حضرت آدم(ع) دچار گناه و لغزش شد؟ مگر انبیا از خطا و گناه منزه نیستند؟

پاسخ اجمالی

در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت؛ اولا: انبیا و اوصیاى الاهى از مقامات شامخه‏ى روحانى و تکوینى در جهان هستى برخوردارند. طینت ابدان و خلقت ارواح آنان با دست قدرت جمال و جلال الاهى تخمیر شده و در عالم غیب کسب حقایق اسما و صفات نموده‏اند. در تحت ولایت حق تعالى بوده، همیشه خود را در محضر خداوند مى‏دانند. این مقام و منزلت انبیا و اوصیا در عالم وجود، سبب عصمت مطلقه و مانع صدور گناه آنان مى‏شود، هرچند امکان و قدرت و اختیار گناه از آنان سلب نگردیده است.

ثانیا: بر اساس نظر شیعه که قول حق است، صدور گناه مطلقاً از پیامبران(‏ع) جایز نیست به دلایل متعدد. از جمله این‌که ارتکاب گناه و خطا در مورد پیامبران(ع) باعث نقض غرض مى‏شود؛ زیرا با صدور گناه از ایشان، مردم دیگر اطمینانى به آنها پیدا نکرده و از آنها تبعیّت نمى‏کنند و نقض غرض هم بر پروردگار حکیم قبیح است.

ثالثا: منشأ عصمت انبیا(و امامان)، همان علم و شهود تام نسبت به طاعت و گناه و حلال و حرام و زشت و زیبا و پاک و ناپاک مى‏باشد(عقل نظرى) که آنان را از گناه باز مى‏دارد(عقل عملى).

آیا حضرت آدم(ع) دچار گناه و لغزش شد؟ مگر انبیا از خطا و گناه منزه نیستند؟

پاسخ اجمالی

در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت؛ اولا: انبیا و اوصیاى الاهى از مقامات شامخه‏ى روحانى و تکوینى در جهان هستى برخوردارند. طینت ابدان و خلقت ارواح آنان با دست قدرت جمال و جلال الاهى تخمیر شده و در عالم غیب کسب حقایق اسما و صفات نموده‏اند. در تحت ولایت حق تعالى بوده، همیشه خود را در محضر خداوند مى‏دانند. این مقام و منزلت انبیا و اوصیا در عالم وجود، سبب عصمت مطلقه و مانع صدور گناه آنان مى‏شود، هرچند امکان و قدرت و اختیار گناه از آنان سلب نگردیده است.

ثانیا: بر اساس نظر شیعه که قول حق است، صدور گناه مطلقاً از پیامبران(‏ع) جایز نیست به دلایل متعدد. از جمله این‌که ارتکاب گناه و خطا در مورد پیامبران(ع) باعث نقض غرض مى‏شود؛ زیرا با صدور گناه از ایشان، مردم دیگر اطمینانى به آنها پیدا نکرده و از آنها تبعیّت نمى‏کنند و نقض غرض هم بر پروردگار حکیم قبیح است.

ثالثا: منشأ عصمت انبیا(و امامان)، همان علم و شهود تام نسبت به طاعت و گناه و حلال و حرام و زشت و زیبا و پاک و ناپاک مى‏باشد(عقل نظرى) که آنان را از گناه باز مى‏دارد(عقل عملى).

پاسخ

1. عصمت امامان، يك امر واقعى و حقيقى است و ربطى به باور مردم ندارد، چه مردم به آن اعتقاد داشته باشند و چه نداشته باشند، عصمت آنان از بين نمى‌رود.

2. شيعيان، براى اثبات معصوم بودن امامان خود، دلايل عقلى و نقلى استوارى اقامه مى‌كنند كه برخى از ادله آن در پاسخ شبهه 9 گذشت.

3. عمر و ابوبكر به اجماع شيعه و سنّى معصوم نبودند. بنابراين، قياس امامان با آنها، مع‌الفارق است.

4. عمر و ابوبكر، بخش عمده‌اى از عمر خود را به بت‌پرستى و شرك گذرانده‌اند. با اين‌حال، چگونه مى‌توان آنها را با كسانى مقايسه كرد كه لحظه‌اى شرك نورزيده و به ارادۀ خداى تعالى، از هرگونه آلودگى، پاك بوده‌اند؟

5. به نقل از اهل‌سنت، عمر بارها به نقلى هفتاد بار

 

63گفت:

«لَوْلا عَلِى لَهَلَكَ عُمَر» و نيز، بارها گفت: «خداوند مشكلى را براى من پيش نياورد كه ابوالحسن (اميرمؤمنان (ع))، نزد آن مشكل نباشد. حال آنكه از على (ع) و فرزندان پاكش، چنين چيزى نقل نشده است.

6. ابوبكر در روز اول خلافتش گفت: «مردم! بيعت خود را با من اقاله (فسخ) كنيد.1 من بهترين شما نيستم

… «إنَّ لِىَ شَيْطاناً يَحْضُرنى فَإذا رَأَيْتُمونى قَدْ غَضِبْتُ فَاجْتنبونى»2 ؛ «برايم شيطانى است كه نزدم مى‌آيد هرگاه ديديد عصبانى شدم از من دورى گزينيد.»

بنابراين، خود وى اعتراف دارد كه معصوم نيست و اين سخن چه ربطى دارد كه ما امامان از اهل بيت پيامبر (ص) را معصوم ندانيم.

7. هدف از مقايسه بين معصوم دانستن امامان از سوى شيعيان و معصوم ندانستن خلفا از سوى اهل‌سنّت چيست‌؟ و اين قياس چه فضيلت و امتيازى را اثبات مى‌كند؟!

 

1) . تفسير قرطبى، ج 1، ص 272

2) . طبرانى، المعجم الاوسط، ج 8، ص 267.

64

آیا حضرت آدم معصوم بود؟

آیت‌الله سبحانی به پرسشی پیرامون عصمت حضرت آدم و مخالفت او با نهی الهی در عدم استفاده از درخت ممنوعه پاسخ داد.

متن کامل پرسش و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است:* سوال: مخالفت آدم با نهى الهى در استفاده از شجره ممنوعه چگونه با عصمت وى سازگار است؟پاسخ: از مجموع آیات مربوط به قصه ى آدم، به دست مى آید که آدم با نهى خداوند از خوردن میوه ى درخت ممنوعه، مخالفت نمود.این حقیقت با تعبیرهاى مختلفى مانند:( …ذاقَا الشَّجَرةَ… )، (…فَأَکَلا مِنْها… ) و ( …عصى آدَمُ ربَّهُ… ) بیان شده است. در هر حال بزرگترین دستاویز قائلان به عدم عصمت انبیاء، همین داستان آدم است چیزهایى که مى تواند دستاویز آنان قرار گیرد، به این شرح است:آدم با نهى الهى که فرمود:( …وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة… ) مخالفت کرد ومخالفت با نهى مؤکد، موجب گناه است و با عصمت سازگار نیست. در پاسخ به این دستاویز باید توجّه نمود که نهى الهى، بسان امر او بر دو نوع است:1. آمر وناهى از موضع فرماندهى، سخن مى گویند وشنونده را زیر دست قرار مى دهند. در چنین شرایطى امر ونهى او، حالت مولوى به خود گرفته و در صورت مؤکّد بودن نهى، آن را مولوى تحریمى ودر غیر این صورت، مولوى تنزیهى (کراهت) نامیده مى شود. وقسمت اعظم اوامر ونواهى الهى از این مقوله است. ومخالفت با نهى مولوى تحریمى موجب عقاب است، ولى مخالفت با نهى مولوى تنزیهى، مایه ى تیرگى روح وروان مى گردد، اما پیامدى مانند عقاب ندارد.2. آمر و ناهى از موضع پند و اندرز، سخن مى گویند و مى کوشند افراد را از طریق پند واندرز وتذکر لوازم طبیعى عمل، به کارى دعوت کنند ویا از آن باز دارند. در چنین شرایطى امر ونهى، حالت ارشادى به خود گرفته وپیامدى جز نتیجه ى طبیعى عمل، نخواهد داشت و عقابى هم بر آن مترتب نمى شود.اکنون باید دید نهى الهى در آیه ى ( وَلا تَقْرَبا )کدامیک از دو نوع یاد شده است؟ آیا خداوند از موضع مولویت، یا از موضع ارشاد و اندرز، آدم را نهى کرده است؟ اگر از موضع نخست باشد، مخالفت با آن نهى، بر خلاف عصمت بوده و موجب گناه مى شود. ولى اگر از موضع دوّم سخن گفته باشد، سرپیچى جز نتیجه ى طبیعى عمل، پیامد دیگرى نخواهد داشت و موجب گناه ومخالف عصمت نخواهد بود.در آیات مربوط به نهى از شجره، قراینى وجود دارد که به روشنى مى رساند لحن سخن، نصیحت گرانه بوده نه لحن مولویت، واینک قراین:1. در سوره ى (طه) آنگاه که خداوند او را از این کار باز مى دارد مى گوید:( …یاآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوجِکَ فَلایُخْرِجَنَّکُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشْقى * إِنَّ لَکَ ألاّ تَجُوعَ فِیها وَلاتَعْرى * وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُاْ فِیها وَ لا تَضْحى ).�گفتیم اى آدم این (شیطان) دشمن تو و همسرت مى باشد، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به شقاوت و بدبختى مى افتید(اکنون این نعمت در اختیار توست) نه هرگز در بهشت گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى.�این سه آیه، جانشین جمله اى است که در سوره ى بقره آمده است:( …وَلاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمینَ ). �به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید بود�.با توجّه به وحدت هدف دو آیه، مقصود از ظلم، یک عمل بى جاست، نه قانون شکنى وتعدّى به حریم غیر.مفاد آیه ى دوّم را مى توان از آیات سه گانه ى سوره ى طه به دست آورد. آیات سه گانه حاکى است که لحن کلام الهى، لحنى کاملاً ناصحانه بوده نه نهى مولوى. چه لحن مشفقانه اى بالاتر از اینکه گفت:الف: ( إنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوجِکَ ).ب: ( فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ ).ج: ( فَتَشْقى ).این جمله ها حاکى است که پیامد نهى، خروج از بهشت و ورود در دار مشقت وتعب وزحمت دنیا بوده است. آنگاه با بر شمردن نعمتهاى موجود در بهشت، مشقتها و رنجهاى دنیوى ـ که همان گرسنگى وبرهنگى وتشنگى وآفتاب زدگى است ـ روشن مى شود.بنابر این با توجه به این جمله ها باید گفت:( ولا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ ) سخن ناصحانه ومقصود از ( ظالمین ) همان کارِ بى مورد است که نتیجه اى جز مشقت وزحمت ندارد.2. قرینه ى دیگر بر اینکه خدا در مقام نصیحت وپند بوده، نه نهى مولوى، گفتار خود شیطان است که خدا از او چنین نقل مى کند: ( وَقاسَمَهُما إنِّى لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ). �شیطان براى آنان سوگند یاد کرد که من براى شما ناصحى مشفق هستم.� گویى از کلام خدا نصیحت را اقتباس کرده وکلام خود را در آن قالب ریخته است.3. آنگاه که آدم وحوا، از میوه ى درخت چشیدند ولباسهاى بهشتى آنان فرو ریخت، خدا آنان را ندا کرد وگفت: ( …أَلَمْ أنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبینٌ ).�آیا من شما را از آن درخت نهى نکردم وبه شما نگفتم که شیطان براى شما دشمنى آشکار است؟� این سخن مى رساند که هدف از نهى، این بود که چنین پیامدى، دامنگیر آن

اعوذ بالله من الشیطان رجیم

وَ قَرْنَ فی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الأُولیوَ أَقِمْنَ الصلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّكوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُإِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِب عَنكمُ الرِّجْس أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطهِّرَكمْ تَطهِیراً(33)

صدق الله العلی العظیم

ترجمه آیه : و در خانه های خود بنشینید ، و چون زنان جاهلیت نخست خود نمایی نكنید ، و نماز بپا دارید ، و زكات دهید ، و خدا و رسولش را اطاعت كنید ، خدا جز این منظور ندارد كه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد ، و آن طور كه خود می‏داند پاكتان كند ( 33) .

بیان آیه :

و قرن فی بیوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی … و اطعن الله و رسوله كلمه قرن امر از ماده قر است ، كه به معنای پا بر جا شدن است ، و اصل این كلمه اقررن بوده ، كه یكی از دو تا راء آن حذف شده است ، ممكن هم هست از ماده قار ، یقار به معنای اجتماع ، و كنایه از ثابت ماندن در خانه ‏ها باشد ، و مراد این باشد كه ای زنان پیغمبر ! از خانه ‏های خود بیرون نیایید .

و كلمه تبرج به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است ، همان طور كه برج قلعه برای همه هویدا است ، و كلمه جاهلیة اولی به معنای جاهلیت قبل از بعثت است ، پس در نتیجه مراد از آن ، جاهلیت قدیم است ، و اینكه بعضی گفته‏اند مراد از آن دوران هشتصدساله ما بین آدم و نوح است ، و یا گفته ‏اند : زمان داوود و سلیمان است ، و یا گفتار آنانكه گفته ‏اند زمان ولادت ابراهیم است ، و یا گفتار آنانكه گفته اند زمان فترت بین عیسی و محمد ( صلوات الله علیهما ) است ، اقوالی است بدون دلیل .

 

طبق آيات 32 و 33 و34 سوره احزاب كه در رابطه با اهل بيت پيغمبر است سوالي داشتم . در اين آيات صحبت از زنان پيغمبر است و قرآن به آنها گوشزد ميكند كه آنها بايد الگو باشند چرا كه خداوند مي خواهد پليدي را از آنها پاك گرداند . با توجه به اينكه اين آيه زماني نازل گرديده كه عايشه با پيغمبر زندگي ميكرده و حضرت خديجه وفات كرده بودند و با توجه به اينكه اين آيه درباره زنان پيغمبر بوده .پس چرا زنان پيغمبر شامل اهل بيت نميشوند . اين در حالي است كه در آن زمان حضرت زهرا و امام علي در خانه مستقلي با حسنين زندگي ميكردند .پس زماني كه اين آيه نازل شده قطعا شامل زنان پيغمبر نيز ميشود .يعني زنان پيغمبر هم معصوم هستند چرا كه زنان پيغمبر قطعا اهل بيت پيغمبر هستند .لطفا راجع به اين توضيح كامل بدهيد و لطفا با منابع معتبر جواب اينجانب را بدهيد . با تشكر

1 – در آيات ياد شده وقتي سخن از زنان پيامبر اكرم (ص) به ميان آمده ، ضمير جمع مؤنث به كار رفته مانند:

من يات منكن – و من يقنت منكن – لستن – ان اتقيتن – تخضعن – وقرن – بيوتكن و ….

ولي وقتي به آيه تطهير رسيده ضماير جمع مذكر به كار رفته مانند:

ليذهب عنكم – ويطهركم .

پس معلوم مي شود مخاطب در آيه تطهير غير از مخاطب در آيات قبل و بعد از آيه تطهير است.

2 – زنان پيامبر گرامي (ص) متعدد بودند و در خانه هاي مختلف زندگي مي كردند و لذا در آيه 32 جمله (وقرن في بيوتكن) آمده است و اگر چنان كه آيه تطهير نيز شامل آن ها مي شد بايد جمله (اهل البيوت) مي آمد و حال آن كه (اهل البيت) آمده است.

3 – طبق روايت صحيح مسلم و غيره وقتي آيه تطهير نازل شد رسول اكرم (ص) حضرت علي و فاطمه و حسن و حسين را زير كساء قرار داد و آيه شريفه قرائت فرمود روايت صحيح مسلم:

قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا).

صحيح مسلم: 7 /130 ح 6414.

4 – در صحيح مسلم آمده كه از زيد بن ارقم سؤال شد آيا به زنان پيامبر (ص) اهل بيت پيامبر گفته مي شود يا خير؟ پاسخ داد همسر يك مرد از اهل بيت آن به حساب نمي آيد زيرا چه بسا زني با مردي يك عمر زندگي مي كند ولي در آخر عمر طلاق گرفته و به خانه پدرش رفته و جزء اهل بيت پدر محسوب مي شود:

إنّ زيد بن أرقم سئل عن المراد بأهل البيت هل هم النساء ؟ قال: لا / وأيم اللّه ، إنّ المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ، ثمّ يطلّقها ، فترجع إلي أبيها وقومها.

صحيح مسلم: ج 7 ص 123، (رقم 6381)، كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علي بن أبي طالب (ع).

5 – زنان پيامبر هيچيك ادعا نكرده اند كه آيه تطهير شامل ما نيز مي شود بلكه خلاف آن را نقل كرده اند مانند ام سلمه كه مي گويد پس از نزول آيه تطهير و تكريم حضرت رسول گرامي علي و فاطمه و حسن وحسين عليهم السلام را ، من جلو رفته و از حضرت پرسيدم آيا من هم عضو اهل بيت هستم ؟ حضرت پاسخ داد تو آدم خوبي هستي و عضو اهل بيت نيستي بلكه از همسران پيامبر هستي :

صحيح ترمذي:

عن أمّ سلمة، أنّ النبي صلي الله عليه وسلم جلل علي الحسن والحسين وعلي وفاطمة كساء ثمّ قال : «اللهم هؤلاء أهل بيتي وحامّتي أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً&raquo. فقالت أم سلمة : وأنا معهم يارسول الله ؟ قال: إنّك علي خير. هذا حديث حسن صحيح . وهو أحسن شئ روي في هذا الباب.

سنن الترمذي: ج 5 ص 361.

رواه الحاكم قائلا: هذا حديث صحيح علي شرط البخاري ولم يخرجاه. المستدرك: 2/ 416، 3/ 146. وقال بعد نقل رواية اخري بعد ذلك: هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه. المستدرك: 2/ 416.

وروي أيضاً عن عن عمر بن أبي سلمة قال: (لما نزلت هذه الآية علي النبي (صلي الله عليه وآله): (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا) في بيت أم سلمة، فدعا فاطمة وحسناً وحسيناً، فجللهم بكساء وعلي خلف ظهره، فجلله بكساء، ثم قال: اللهم، هؤلاء أهل بيتي، فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً، قالت أم سلمة: وأنا معهم يا رسول الله؟ قال: أنت علي مكانك وأنت إلي خير).

سنن الترمذي 5: 328. قال عنه الألباني: صحيح. صحيح سنن الترمذي، الألباني 3: 306 ح 3205.

در روايتي كه سيوطي و طبراني و احمد بن حنبل نقل كرده اند آمده كه ام سلمه مي گويد من جلو رفته و طرف كساء را گرفته تا داخل شوم حضرت رسول گرامي (ص) كساء را از دست من گرفت و كشيد و به من اجازه ورود به درون عباء را نداد:

عن أمّ سلمة أنّها قالت: «فرفعت الكساء لأدخل معهم فجذبه من يدي وقال: إنّك علي خير .

مسند أحمد ج 6 ص 323، المعجم الكبير للطبراني ج 3 ص 53،الدر المنثور ج 5 ص 198.

پس بنا بر اين اگر كسي بخواند بگويد كه زنان پيامبر نيز داخل اهل بيت هستند و آيه تطهير آنان را نيز شامل مي شود بايد عبا را از دست پيامبر گرفته و به زور زنان حضرت را داخل آن نمايد .

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 

 

 آيا مي شود آنهايي كه در اين دنيا زن و شوهر بوده اند در آن دنيا هم زوج همديگر باشند و آيا اين يك قانون كلي است كه مردان و زنان صالحة اين دنيا، در آن دنيا هم زوج همديگر باشند يا اينكه اختيار به دست زن مي باشد و او مي تواند ديگري را انتخاب كند؟

 پاسخ

 پاسخ در چند محور ارائه مي شود:

1. قبل از هر چيز بايد خاطر نشان سازيم كه جزئيات نحوة زندگي انسان در آخرت از نظر بسياري از مسايل به طور كامل و صددرصد با تمام امور جزئي براي كسي جز حضرات معصومين ـ عليهم السّلام ـ روشن نيست و ما تنها بر اساس برخي آيات و روايات به مواردي بسيار اندك از نحوة زندگي در آخرت آگاه هستيم.2. نكتة ديگر آن است كه جريان پيوند زناشويي كه از طريق ازدواج بين يك مرد و زن پديد مي آيد تنها مربوط به عالم دنيا است و زناني كه در دنيا همسري داشته اند ملزم نيستند كه در آخرت هم با همان شخص زندگي كنند. چون عقد زناشويي كه بين آن دو خوانده شده مربوط به زندگي دنيايي آنهاست. و در آخرت هر كسي مهمان عمل خود است و اختيار خود را دارند. لكن در برخي روايات اشاره شده كه در آخرت خداوند زنان مؤمنه را به صورت حورالعين در مي آورد و با همسران صالح خود در بهشت نيز زندگي مي كنند.[1] اما اين گونه روايات به مفهوم آن نخواهد بود كه زنان مجبور باشند كه در آخرت نيز با همسران دنيايي خود زندگي كنند. اما اگر خود بخواهند مي توانند[2] و هم چنين در تفسير مجمع البيان آمده كه مراد از زناني كه در بهشت نصيب انسان مي شوند همين زناني هستند كه مؤمنين در دنيا دارند ولي در آخرت به صورت حورالعين در مي آيند و با همسران خود در بهشت زندگي مي كنند.[3] از اين مطلب معلوم مي شود كه در بهشت نيز زنان مي توانند با همسران دنيايي خود زندگي كنند.

 آيا مي شود آنهايي كه در اين دنيا زن و شوهر بوده اند در آن دنيا هم زوج همديگر باشند و آيا اين يك قانون كلي است كه مردان و زنان صالحة اين دنيا، در آن دنيا هم زوج همديگر باشند يا اينكه اختيار به دست زن مي باشد و او مي تواند ديگري را انتخاب كند؟

 پاسخ

 پاسخ در چند محور ارائه مي شود:

1. قبل از هر چيز بايد خاطر نشان سازيم كه جزئيات نحوة زندگي انسان در آخرت از نظر بسياري از مسايل به طور كامل و صددرصد با تمام امور جزئي براي كسي جز حضرات معصومين ـ عليهم السّلام ـ روشن نيست و ما تنها بر اساس برخي آيات و روايات به مواردي بسيار اندك از نحوة زندگي در آخرت آگاه هستيم.2. نكتة ديگر آن است كه جريان پيوند زناشويي كه از طريق ازدواج بين يك مرد و زن پديد مي آيد تنها مربوط به عالم دنيا است و زناني كه در دنيا همسري داشته اند ملزم نيستند كه در آخرت هم با همان شخص زندگي كنند. چون عقد زناشويي كه بين آن دو خوانده شده مربوط به زندگي دنيايي آنهاست. و در آخرت هر كسي مهمان عمل خود است و اختيار خود را دارند. لكن در برخي روايات اشاره شده كه در آخرت خداوند زنان مؤمنه را به صورت حورالعين در مي آورد و با همسران صالح خود در بهشت نيز زندگي مي كنند.[1] اما اين گونه روايات به مفهوم آن نخواهد بود كه زنان مجبور باشند كه در آخرت نيز با همسران دنيايي خود زندگي كنند. اما اگر خود بخواهند مي توانند[2] و هم چنين در تفسير مجمع البيان آمده كه مراد از زناني كه در بهشت نصيب انسان مي شوند همين زناني هستند كه مؤمنين در دنيا دارند ولي در آخرت به صورت حورالعين در مي آيند و با همسران خود در بهشت زندگي مي كنند.[3] از اين مطلب معلوم مي شود كه در بهشت نيز زنان مي توانند با همسران دنيايي خود زندگي كنند.

 آيا مي شود آنهايي كه در اين دنيا زن و شوهر بوده اند در آن دنيا هم زوج همديگر باشند و آيا اين يك قانون كلي است كه مردان و زنان صالحة اين دنيا، در آن دنيا هم زوج همديگر باشند يا اينكه اختيار به دست زن مي باشد و او مي تواند ديگري را انتخاب كند؟

 پاسخ

 پاسخ در چند محور ارائه مي شود:

1. قبل از هر چيز بايد خاطر نشان سازيم كه جزئيات نحوة زندگي انسان در آخرت از نظر بسياري از مسايل به طور كامل و صددرصد با تمام امور جزئي براي كسي جز حضرات معصومين ـ عليهم السّلام ـ روشن نيست و ما تنها بر اساس برخي آيات و روايات به مواردي بسيار اندك از نحوة زندگي در آخرت آگاه هستيم.2. نكتة ديگر آن است كه جريان پيوند زناشويي كه از طريق ازدواج بين يك مرد و زن پديد مي آيد تنها مربوط به عالم دنيا است و زناني كه در دنيا همسري داشته اند ملزم نيستند كه در آخرت هم با همان شخص زندگي كنند. چون عقد زناشويي كه بين آن دو خوانده شده مربوط به زندگي دنيايي آنهاست. و در آخرت هر كسي مهمان عمل خود است و اختيار خود را دارند. لكن در برخي روايات اشاره شده كه در آخرت خداوند زنان مؤمنه را به صورت حورالعين در مي آورد و با همسران صالح خود در بهشت نيز زندگي مي كنند.[1] اما اين گونه روايات به مفهوم آن نخواهد بود كه زنان مجبور باشند كه در آخرت نيز با همسران دنيايي خود زندگي كنند. اما اگر خود بخواهند مي توانند[2] و هم چنين در تفسير مجمع البيان آمده كه مراد از زناني كه در بهشت نصيب انسان مي شوند همين زناني هستند كه مؤمنين در دنيا دارند ولي در آخرت به صورت حورالعين در مي آيند و با همسران خود در بهشت زندگي مي كنند.[3] از اين مطلب معلوم مي شود كه در بهشت نيز زنان مي توانند با همسران دنيايي خود زندگي كنند.3. دربارة اين مسئله كه سرانجام زنان بي شوهر و يا زناني كه شوهرشان اهل جهنم است نظير آسيه زن فرعون، در بهشت چه خواهد شد؟ بايد گفت: چون در بهشت براي بهشتيان همه چيز فراهم است و هرگونه لذت در اختيار آنان قرار مي گيرد،[4] طبق اين اصل كلي براي آن دسته از زنان در بهشت همسران صالح بهشتي فراهم خواهد شد. تا آن دسته از زنان مؤمنه در كنار آن همسران خود زندگي خوب و شيرين داشته باشد. (توضيح اين مسئله در بند بعدي خواهد آمد) مثلاً در قرآن كريم آمده: (و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين)[5] يعني در بهشت آنچه دل مي خواهد و چشم از آن لذت مي برد موجود است. و از آن جا كه جمله (ما تشتهيه الا نفس) همه نوع لذت ها را شامل مي شود.[6] مي توان گفت كه زنان بهشتي از داشتن همسران صالح بهشتي بهره مند خواهد بود. و در آية ديگر نيز به همين مسئله كه هر چه مورد آرزوي بهشتيان باشد تأكيد شده و فرمود: (و لكم فيها ما تشتهي انفسكم و لكم فيها ما تدّعون)[7] يعني براي شما هر چه بخواهيد در بهشت فراهم است و هر چه طلب كنيد به شما مي دهند . و روشن تر از همه، اين آية مباركه است كه مي فرمايد: (و لهم فيها ازواج مطهره)[8] يعني براي بهشتيان در آن جا همسران پاك و پاكيزه است. از مجموع اين آيات بخوبي به دست مي آيد كه زنان بهشتي همانند مردان بهشتي از هرگونه لذت دل خواه بهره مند خواهند بود و از جمله لذت ها، زندگي با همسر دل خواه است.[9] و هم چنين در برخي روايات آمده كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:‌در بهشت بازاري است كه در آن جا هيچ خريد و فروشي نيست مگر صورت هايي از مردان و زنان، هر كس ميل و اشتهاي صورتي را داشته باشد در آن بازار داخل مي شود و آن جا مجتمع حورالعين است.[10] از اين روايت نيز بخوبي بدست مي آيد كه زنان مثل مردان مي توانند مردي مورد علاقه خود را در بازار بهشتي بيابند و با آن زندگي كنند.3. قرآن كريم جريان همسران بهشتي را براي بهشتيان در چند جا مطرح كرده از جمله مي فرمايد: (وزوّجناهم بحورٍ عين)[11] يعني ما آنها را با حورالعين تزويج مي كنيم. اما اين كه آيا اين تزويج با حوريان بهشتي اختصاص به مردان دارد و يا نصيب زنان هم مي شود؟ پاسخ آن است كه هيچ دليلي وجود ندارد كه اين وعده هاي الهي اختصاص به مردان داشته باشد. بخصوص آن كه اگر در واژة (حور) و واژة (عين) دقت شود و از نظر مفهوم لغوي بخوبي مشخص گردد معلوم خواهد شد که نعمت حورالعين اختصاص به مردان ندارد. از تحليل استاد علامه حسن زاده آملي «توضيح واژة (حورالعين)[12] بدست مي آيد كه اگر در متون ديني (آيات و روايات و دعاها) سخن از ازدواج با حورالعين به ميان آمده اختصاص به مردان ندارد بلكه زنان بهشتي نيز با مردي كه به اصطلاح (احور) و (اعين) است يعني چشم هاي درشت همچون چشم آهويي دارد و زيباست ازدواج مي كند پس اين نعمت بهشتي يعني همسر (حورالعين) داشتن اختصاص به مردها نخواهد داشت و زنان بهشتي نيز از آن بي نصيب نخواهند بود.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. ناصر مكارم پيام قرآن، ج 6، ص 261 نشر مدرسة اميرالمؤمنين، قم 1370 ش.2. دائرة المعارف، تشيع، ج 6، ص 547، نشر شهيد سعيد محبي، تهران، 1376 ش.3. محمد حسين طهراني، معادشناسي، ج 10، مجلس، 70، ص 177 تا 182، نشر حكمت، 1407 ق. پي نوشت ها:[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، نشر مؤسسة الوفاء، 1403 ق، ج 8، ص 213.[2] . همان.[3] . طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، نشر دارالاحياء لتراث العربي، 1412 ق، ج 1 ـ 2، ص 81، ذيل آيه 25، سورة بقره.[4] . واقعه/ 21.[5] . زخرف/ 7.[6] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، نشر مدرسة اميرالمؤمنين، 1370 ش، ج 6، ص 273.[7] . فصلت/ 31.[8] . بقره/ 25.[9] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، نشر پيشين، ج 6، ص 260.[10] . جامع الاخبار، چاپ سنگي قديم،‌ بي تا، فصل 137، ص202.[11] . دخان/ 54.[12] . آغاز و انجام خواجه، با شرح و تعليقه حسن زاده آملي، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1366 ش، ص 225.

به نقل از اندیشه قم

پیش‌درآمدبه باور ما مسلمانان، احکام و ارزش‌های عملی اسلام برخاسته از ویژگی‌های تکوینی انسان، هماهنگ با چگونگی سرشت او (فطرت) و تحقق‌بخش غایت‌های حکیمانه‌ای در ساحت‌های گوناگون وجودی اوست. به عبارت دیگر احکام عملی اسلام بر اساس مصالح و مفاسد واقعی انسان‌ها سامان گرفته است. ریشه‌های میل به پوشش بدن در میان انسان‌ها، هرچند گرایشی غریزی است، ولی اندازه و چگونگی آن متأثر از فرهنگ جامعه است. فرهنگ اسلامی با توجه به آثار عمیق و گسترده‌ی پوشش بر فرد و جامعه، و برای نیل به اهداف معنوی و اخلاقی موردنظرش، سطوحی از پوشش را برای زن و مرد معین و واجب کرده است. میل به پوشش و حیا در انسان از جمله‌ی امیالی است که در تعارض و تخالف با امیال دیگری مانند میل به نمایش‌گری و لذت‌جویی قرار دارد؛ از این رو پذیرش آن به عنوان یک ارزش، و التزام عملی به آن از سوی برخی از افراد، همواره با مقاومت و ناخرسندی همراه بوده و خواهد بود؛ به همین سبب، افرادی که خواهان رهاشدن از چارچوب این حکم فقهی و ارزشی اسلام (که در جمهوری اسلامی ایران، صورت قانونی هم به خود گرفته است) هستند، کوشش کرده و می‌کنند که با استدلال‌های گوناگون و ابهام‌زایی‌های مختلف، در اصل مشروعیت یا حدود و مرزهای آن تردید افکنند. در نوشتار حاضر به برخی از شبهاتی که درباره پوشش شرعی مطرح شده است، بررسی کرده و نقد خواهیم کرد.

چکیده‌ی شبههحجاب اسلامی برای زنان، نه تنها سودمندی خاصی ندارد بلکه موجب پدیدآمدن ناراحتی‌ها و تنگناهای گوناگون فردی و اجتماعی است. حجاب، زنان را افسرده می‌کند و مانع بزرگی بر سر راه پویایی و پیشرفت اجتماعی آن‌هاست. انسان به غریزه خود طالب لذت‌جویی و نمایاندن زیبایی‌ها خود و بهره‌بردن از زیبایی‌ها موجود در طبیعت است. حجاب ظلمی فاحش و تبعیضی ناروا بر علیه زنان به سود مردان است. حجاب زن را بیش از پیش زیر سلطه‌ی مرد می‌برد و مانع ورود آزادانه‌ی او به عرصه‌ی اجتماعی است. آیا این ستم نیست که زن تاوان چشم‌چرانی و هوسبازی مرد را بدهد و برای آنکه مردان به گناه نیالایند، خود را در چند لایه بپیچد و آزار ببیند! حجاب مردان را برای دیدن و زنان را برای دیده‌شدن آزمندتر و مشتاق‌تر می‌کند!

 

مقدمّه: يك انسان در مجموعة عمر طبيعي خود، مانند فصل هاي يك سال، چهار فصل را مي گذراند، فصل اول كودكي و نوجواني، فصل دوم، جواني،‌فصل سوم، ميانسالي، و فصل چهارم پيري و كهولت. عمدة تفاوتي كه بين فصول عمر انسان و فصلهاي طبيعت وجود دارد اين است كه فصلهاي طبيعت همه ساله تكرار مي شود، ولي فصول زندگي انسان تكرارپذير نيست و فرصت هاي از دست رفته باز نمي گردد و لذا لحظات عمر به ويژه دوران جواني چون سرماية گرانبها داراي ارزش و اهميت است و انسان بايد نسبت به گذران عمر به ويژه جواني خود، دقيق و جدي باشد، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «نسبت به عمر خود سختگيرتر و بخيل تر از پول و ثروت باش»[1] پس شايسته است كه از همة دوران زندگي مخصوصاً از نيروي عظيم جواني و گرانبهاترين فرصت زندگاني در جهت انجام بهترين كارها به خوبي استفاده كنيم. در اينجا به برخي از كارهايي كه بزرگان دين سفارش كرده اند در جواني انجام شود، به طور مختصر اشاره مي كنيم.1. تحصيل علم: اصولاً علم و آگاهي از امتيازات انسان بر حيوانات و موجب كرامت انسان است؛ لذا جوان بايد هم علم و تخصص بياموزد و هم به مطالعات جانبي و متفرقه براي ارتقاي سطح فرهنگ ديني و معلومات عمومي خود بپردازد و از هيچ گونه تلاش و تحمل سختي در راه علم آموزي دريغ نكند.[2]هر چند علم آموزي هيچ وقت خاصي ندارد و به سفارش اسلام، انسان بايد از گهواره تا گور به دنبال كسب علم و دانش باشد؛ ولي بهترين فرصت براي تحصيل علم دوران جواني است. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «كسي كه در جواني اش علم بياموزد مانند نقش بر سنگ، اندوخته هاي علميش ثابت مي ماند و كسي كه در پيري تحصيل علم كند، آموخته هايش مانند نقش روي آب غير ثابت است.»

آيه اي که  مورد استناد اين پرسش بود چنين است «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم»[1] خداوند سرنوشت هيچ قومي و «ملّتي» را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند، كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است[2]، يك قانون كلي و عمومي را بيان مي كند، قانوني سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده!اين قانون كه يكي از پايه هاي اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است، به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كسي در دست خود شما است و هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجة اوّل به خود آنها بازگشت مي كند.[3] و اين يك سنّت تغيير ناپذير الهي است. فيض و رحمت خدا بيكران و عمومي و همگاني است، ولي به تناسب شايستگي ها و لياقت ها به مردم مي رسد. در ابتدا خدا نعمتهاي مادّي و معنوي خويش را شامل حال اقوام مي كند. چنانچه نعمتهاي الهي را وسيله اي براي تكامل خويش ساختند و از آن در مسير حق مدد گرفتند و شكر آن را كه همان استفادة صحيح است بجا آوردند، نعمتش را پايدار، بلكه افزون مي سازد؛ امّا هنگامي كه اين مواهب وسيله اي براي طغيان و سركشي و ظلم و بيدادگري و تبعيض و ناسپاسي و غرور و آلودگي گردد، در اين هنگام نعمت ها را مي گيرد و يا آن را تبديل به بلا و مصيبت مي كند. بنابراين دگرگونيها همواره از ناحية ما است وگرنه مواهب الهي زوال ناپذير است.[4] پس آنچه كه اين آية شريفه در مقام بيان آن است اين است كه سعادت و خوشبختي و شقاوت و بدبختي همة انسان ها و سرنوشت دنيوي و اخروي آنها را خودشان رقم مي زنند. و خود راه ضلالت و گمراهي و يا هدايت و رستگاري را بر مي گزينند.در مقابل اين آيات، آيات ديگري وجود دارد كه هدايت و ضلالت را به دست خداوند مي داند:

آن دسته از سختي هايي که براي تصفيه باطن و امتحان انجام مي گردد نيز، معقول نيست که بعد از بيرون آمدن شخص از امتحان باز هم در سختي بماند. مثلا در قضيه حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ اگر ايشان امر شد که  فرزندش را قرباني کند، و اين امر هم براي امتحان بود، لازم نيست که سختي اين کار تا قيامت براي ايشان بماند.اما اينكه چرا در مورد حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ خداوند مشكلات و امراض او را در همين دنيا حل كرد؟توجه به روايتي كه در ذيل مي آيد پاسخ اين پرسش روشن مي شود:در حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي خوانيم: كسي پرسيد كه بلاي

آن دسته از سختي هايي که براي تصفيه باطن و امتحان انجام مي گردد نيز، معقول نيست که بعد از بيرون آمدن شخص از امتحان باز هم در سختي بماند. مثلا در قضيه حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ اگر ايشان امر شد که  فرزندش را قرباني کند، و اين امر هم براي امتحان بود، لازم نيست که سختي اين کار تا قيامت براي ايشان بماند.اما اينكه چرا در مورد حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ خداوند مشكلات و امراض او را در همين دنيا حل كرد؟توجه به روايتي كه در ذيل مي آيد پاسخ اين پرسش روشن مي شود:در حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي خوانيم: كسي پرسيد كه بلاي

از آنجايي كه منظور شما از اين سوال چگونگي به امامت رسيدن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در سن پنج سالگي و در كنار آن امامت امام جواد در هشت سالگي و امامت امام هادي در نه سالگي است لازم است كه اين مطب به طور دقيق مورد بررسي قرار بگيرد:از جمله سؤال هاي مطرح در مورد امام زمان (عج) و امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) اين است كه: آيا كسي مي تواند در سنين كودكي به مقام امامت و خلافت برسد؟ به بيان ديگر، كودكي كه تكليف ندارد، چگونه مي تواند به «مقام ولايت اللهي » برسد؟

«ابن حجر هيثمي » از علماي اهل سنت، در اين باره مي نويسد:

«آنچه در شريعت مطهر ثابت شده، اين است كه ولايت طفل صغير صحيح نيست; پس چگونه شيعيان به خود اجازه داده و گمان بر امامت كسي دارند كه عمر او هنگام رسيدن به امامت، بيش از پنج سال نبوده است . . . ؟ !» (1)

احمد كاتب نيز مي نويسد:

«معقول نيست كه خداوند طفل صغيري را به رهبري مسلمين منصوب كند!» (2)

در پاسخ اين اشكال ابتدا به مقدماتي چند اشاره نموده; سپس به پاسخ اشكال خواهيم پرداخت .

مقدمه اول:

درميان شيعيان، امامت از اهميت فوق العاده اي برخوردار است; برخلاف ساير فرقه هاي اسلامي كه براي اين مساله اهميت زيادي قائل نيستند; زيرا مفهوم امامت در نزد شيعه، بامفهوم آن در نزد ديگر فرقه هاي اسلامي متفاوت است . البته آنان جهات مشتركي دارند; ولي يك جهت اختصاصي در اعتقادات شيعه در باب امامت هست و به همين دليل مساله «امامت » از اهميت فوق العاده اي برخوردار است . شيعه امامت را جزء اصول دين مي شمارد; ولي اهل تسنن آن را از فروع دين مي دانند . «امامت » به معناي اعتقاد به ضرورت وجود امام كامل علي الاطلاق و معصوم در هر زمان است . امامي كه امامتش به وراثت از پدر به پسر بزرگ منتقل نشده و دست نشانده نظام حاكم نيست; بلكه امامت و ولايت را به جهت قابليت هاي ذاتي، ازسوي خداوند كسب كرده است . اين اعتقاد تاثير به سزايي در ميان جوامع شيعي و دوست داران اهل بيت عليهم السلام دارد و به لحاظ فكري و عقيدتي، آنان را نسبت به زعامت و امامت اين بزرگواران قانع ساخته است .

نوروز به معناي روز نو، عيد اول سال، روز اول فروردين كه جشن ملي ايرانيان است، نوروز سلطاني هم مي‌گويند. نوروز در زمانهاي قديم در اول بهار نبود، بلكه در فصول سال مي‌گشت و گاه به بهار و گاه به تابستان و گاه به زمستان مي‌افتاد. در سال 471 ق به فرمان جلال الدين ملكشاه سلجوقي (465 ـ 485) حكيم عمرخيام و چند منجم ديگر تقويم جلالي را تنظيم كرده و نوروز را در اول بهار يا نخستين روز برج حمل قرار دادند.[1] در ايران باستان دو جشن داشتند، يكي جشن مهرگان در آغاز فصل سرما و جشن نوروز در آغاز فصل گرما كه از اول فروردين آغاز مي‌شد. و هر دو را به خاطر آغازين روز فصل گرما و يا سرما نوروز مي‌گفتند و مدت اجراي جشنها در نوروز چند روز بود.[2] و گفته شده به اين خاطر آن را نوروز ناميده‌اند كه در آن روز جمشيد پادشاه ايران (باستان) مردم را بشارت دادي به بي‌مرگي و تندرستي و آموزندگي و هم اندرين روز بود كه كيومرث ديو را بكشت.[3] فردوسي شاعر شيرين سخن پارسي گوي، درباره علت ناميده شدن اين روز به نوروز چنين مي‌سرايد: جهان انجمن شد بر تخت روي                     فرومانده از فرة بخت اوي بجمشيد برگوهر افشاندند                           هر آن روز را روز نو خواندند سرسال نو هرمز فَروَدين                             بر آسوده از رنج تن دل ز كين بزرگان به شادي بياراستند                          مي و جام و رامشگران خواستند چنين روز فرخ از آن روزگار                        بماند از آن خسروان يادگار[4] فردوسي نيز معتقد است كه نوروز آغازين روز پادشاهي جمشيد است كه شادي و سلامتي را براي مردمان خود نويد داده است و آن را بدان جهت نوروز ناميده‌اند. مورخيني مثل مسعودي نيز نوروز را روز اول بهار و اول فروردين ناميده‌اند كه آغاز فصل گرما بعد از سپري شدن فصل سرماست.[5] يعقوبي نيز درباره نوروز چنين آورده است: «اول سال ايرانيان روز نوروز يعني روز اول فروردين است كه در نيسان و آذار مي‌باشد و هنگامي كه خورشيد به برج حمل درآمده است، اين روز عيد بزرگ ايرانيان است ديگر عيد مهرگان يعني روز شانزدهم مهرماه است. در ميان نوروز و مهرگان صد و هفتاد و پنج روز يعني پنج ماه و بيست و پنج روز فاصله است…».[6] در عيد بزرگ سال نوروز (روز اول فروردين و آغازين روز فصل بهار) و مهرگان (در فصل پائيز) بزرگان هدايا تقديم… مي‌كردند هر كس چيزي را كه بسيار دوست مي‌داشت، هديه مي‌كرد.[7] درباره سبب ناميده شدن نوروز در نزد ايرانيان علاوه بر مطالب فوق، سخنان بسياري گفته شده است از جمله دانشمند بزرگ ايراني جناب ابوريحان بيروني (360 ـ 440) مطالب بسيار شيوا و زيبايي نوشته كه به اختصار اشاره مي‌شود تا پرسشگر محترم به خواسته و مطلوب خويش نائل شود و نويسنده را از دعاي خير فراموش نكند: «نخستين روز فروردين نوروز است كه اولين روز سال نو است و نام پارسي آن بيان كننده اين معنا است و اين روز با وارد شدن آفتاب به برج سرطان آغاز مي‌شود… خورشيد در مكاني قرار مي‌گيرد كه … نزول باران و برآمدن شكوفه‌ها و برگ آوردن درختان تا هنگام رسيدن ميوه‌ها و تمايل حيوانات به تناسل و آغاز نو تا تكامل و (بلوغ نهايي و رسيدن ميوه‌ها) طي كند. اين بود كه نوروز را دليل پيدايش و آفرينش جهان دانستند و گفته‌اند در اين روز بود كه خداوند افلاك را پس از آن كه مدتي ساكن بودند به گردش در آورد و ستارگان را پس از چندي متوقف گردانيد و خورشيد را… آفريد و… آغاز شمارش از اين روز شد و گفته‌اند كه خداوند عالم سفلي را در اين روز آفريد و كيومرث در اين روز به شاهي رسيد… و نيز گفته‌اند خداوند در اين روز خلق (آدم) را آفريد. نقل شده از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از ابن عباس كه در روز نوروز جامي سيمين كه پر از حلوا بود براي پيغمبر هديه آوردند و آن حضرت پرسيد كه اين چيست؟ گفتند امروز روز نوروز است، پرسيد كه نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است فرمود: آري در اين روز بود كه خداوند… هزاران مردم را پس از مرگشان زنده نمود و بر آنها باران به دستور خدا باريد… و روزي است كه سليمان آغاز پادشاهي نموده است… گفته شده كه در اين روز فيروز (نام فرشته) ارواح را براي آفرينش مردم حركت مي‌داد و فرخنده‌ترين ساعات آفتاب است كه در صبح نوروز فجر و سپيده در نزديك‌ترين نقطه زمين واقع مي‌شود و نگاه كردن به خورشيد بركت است و نام نوروز به زبان پارسي هرمزد است كه اسم خداي تعالي است (چون خداوند در هر لحظه نوآفرين است). (و)… برخي از علماي ايران مي‌گويند سبب اينكه اين روز را نوروز مي‌نامند اين است كه در ايام تهمورث صابئه آشكار شدند و چون جمشيد به پادشاهي رسيد دين را تجديد كرد و اين كار خيلي ‌بزرگ به نظر آمد و آن روز را كه روز تازه‌اي بود جمشيد عيد گرفت اگر چه پيش از اين هم نوروز بزرگ و معظم بود… و در اين ايام گفته شده است كه خداوند آفرينش جهان را تمام كرد و (زرتشت پيامبر (مجوس) در اين روز به پيامبري برگزيده شد). و ايرانيان اين روز را روز قسمت سعادت مي‌دانند و روز  اميد نام نهادند ـ چون در اين روز آغاز زنده شدن طبيعت و زندگي هستي است كه اميد را در دل زنده مي‌كند ـ و همچنين گفته شده در اين روز شر ابليس از مردم برچيده شد و هر چوب خشكي سبز شد و مردم گفتند (روز نو) و هر كس در اين روز در طشتي جو كاشت، سپس اين رسم در ايرانيان پايدار ماند ـ كه امروز سبزي در سفره هفت سين مي‌چينند ـ و…[8] براي مطالعه بيشتر به آثار الباقيه و رساله نوروزيه در مقالات تاريخي آقاي رسول جعفريان مراجعه كنيد. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: كاش هر روز براي ما نوروز بود.

[1] . محمد معين فرهنگ، ج هشتم، تهران، اميركبير، 71، ج 4، ص 4842، و ابوريحان بيروني، آثار الباقيه ترجمه اكبر دانا سرشت، تهران، چ سوم، اميركبير،  63، ص 290، و فرهنگ عميد، واژة نوروز. [2] . فرهنگ معين، پيشين، به نقل از ابوريحان بيروني، التفهيم، ص 253. [3] . همان، ص 254. [4] . فردوسي، شاهنامه، چ ششم، تهران، امير كبير، 1366، ص 28. [5] . مسعودي، مروج الذهب، ترجمه پاينده، چ چهارم، تهران، علمي فرهنگي، 1370، ج 1، ص 554. [6] . ابن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه آيتي، چ هفتم، تهران، علمي فرهنگي، 1374، ج 1، ص 216 ـ 217. [7] . كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمة رشيد ياسمي، چ نهم، تهران، دنياي كتاب، 74، ص 536. [8] . اقتباس ابوريحان بيروني، پيشين، ص 324.

عيد نوروز از آداب و آئين هاي باستاني در نزد ايرانيان به شمار مي رود. اين روز، روز اول فروردين است که ايرانيان و برخي از کشورهاي همسايه و جهان در اين روز به مناسبت اولين روز سال و آغاز سال هجري شمسي جشن مي گيرند:[1] يعقوبي و برخي ديگر از مورخين و منجمين درباره اين روز همان حرف ابوريحان را گفته و اين روز را عيد بزرگ ايرانيان نام نهاده اند، از مراسم اين روز عيدي دادن و هديه دادن است که مردم به شاهان و بزرگان تقديم مي کردند، و گاهي نيز بزرگان به مردم هديه مي کردند.[2] پس از آمدن اسلام به ايران و ايجاد رابطه فرهنگي ميان ايرانيان و مسلمانان معاصر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و پس از آن از جمله آداب و رسومي که مورد توجه واقع شد، اين روز بود. مردم ايران به رسم ديرينه به بزرگان خود از جمله به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هديه اي دادند، چنان که از ابن عباس نقل شده در اين روز به حضور پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در جام سفيد رنگ پر از حلوا آوردند، حضرت فرمود اين چيست؟ گفتند امروز روز نوروز است. پرسيد که نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است، حضرت درباره نوروز جملاتي گفت که از آنها فهميده مي شود اين روز قرين با مناسبت هايي در گذشته و روز مهمي بود، که به برخي از موارد اشاره مي شود: 1. در اين روز خداوند هزاران مردم را پس از مرگشان زنده نمود و بر آنها باران بارانيد. 2. اين روز روزي است که سليمان پيامبر بر تحت پادشاهي نشست. 3. در اين روز فرشته اي بنام پيروز ارواح را براي آفرينش مردم حرکت داده (آغاز آفرينش انسان). 4. اين روز بهترين ساعات خورشيد و بهترين روزهاست. 5. اين روز، نوروز، نام خداوند است ظاهرا آيه «…کلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[3]» خداوند در هر روز در مواهب و بخشش هاي جديد و تازه اي به بندگان خود مي بخشد. از امير مؤمنان نقل شده، در تفسير اين آيه که خداوند هر روز چيزهاي تازه اي مي آفريند که وجود نداشته است؛ «… و من احداث بديع لم يکن…». يعني خداوند متعال نوآوري هاي فراوان از نعمت ها و موجودات دارد، علاوه بر اين که آفريدگان در استمرار وجود به قدرت لايزال او وابسته اند، علاوه بر آن آفرينش هاي جديدي در حال آفرينش هستند.[4] مرحوم علامه طباطبايي نيز در تفسير اين آيه فرموده، منظور درخواست آسمانيان و زمينيان از خداوند است، که نيازهاي خود را به زبان و غير زبان از خداوند مي گيرند؛ از جمله وابستگي وجودي از حضرت حق دارند،[5] يعني پايدار بودن وجودشان از خداوند است. از اين تفاسير مي توان يافت که حديث مذکور درست است که نوروز را از نام خداوند و از اوصاف جل جلاله گرفته اند، چون خداوند هر لحظه نو آفرين است و هر روزي که پروردگار متعال به آفرينش نو مي پردازد، علاوه بر اين که حيات نو به هستي و موجودات مي دهد؛ از زبان ائمه نيز مقارناتي درباره نوروز ذکر شده که قابل توجه است. که در ادامه آنها ذکر مي گردد. 6. آغاز حيات در هستي. 7. روز پيمان گرفتن خداوند از مؤمنان براي اظهار عبوديت و اقرار به ولايت ائمه ـ عليهم السلام ـ 8. در برخي از روايات اين روز را روز فرج و پيروزي حضرت صاحب الامر مهدي موعود ـ عليه السلام ـ ناميده اند که در اين روز خداوند او را بر تمام گمراهان پيروز خواهد فرمود: 9. گفته شده در اين روز باد آغاز به وزيدن گرفت و آفريده شده شايد حکمت بادي بودن بيشتر اين روزها همين مسئله باشد، که زمين را از خواب زمستاني بيدار مي کند. 10. آغاز رويش گل ها در زمين را نيز به اين روز نسبت داده اند. 11. هم چنين گفته شده خورشيد در اين روز آفريده شده و آغاز به تابش نموده است.[6] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1ـ رساله نوروزيه، رسول جعفريان، چاپ شده در مجموعه کتاب هاي ميراث مکتوب مراجعه شود. 2ـ رساله نوروزيه، سيد عزيز الله امامت کاشاني.

[1]. ابوريحان بيروني، آثار الباقيه عن القرؤن الخاليه، ترجمه علي اکبر دانا سرشت، تهران، چاپ سوم، امير کبير، 1363ش، ص290. [2]. يعقوبي، تاريخ ترجمه آيتي، تهران، علمي فرهنگي، 1374ش، ج1، ص216 ـ 218. [3]. الرحمن / 29. [4]. مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، الامثل کافي، تفسير کتاب الله، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب، 1421ق، ص397 ـ 398. [5]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي، 1374ش،ج19، ص153. [6]. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، دارالوفاء، 1402ق، ج56، ص9، ح52.

با سلام و عرض تبريک فرا رسيدن سال نو و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز

دین جهانی، با آداب و سُنن ملّی چه رفتاری دارد؟ آیا آن ها را کنار می نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه می پردازد یا آن ها را تأیید می کند و در کنار خویش می نشاند و یا از میان آن ها گزینش می کند؟

نخست باید دانست که دین کامل، آن نیست که خود، همه چیز را برعهده گیرد و به جای همه استعدادهای آدمی و همه نهادهای مدنی بنشیند؛ بلکه دین کامل، دینی است که همه این ها را در جای خود، به درستی می بیند و جهتی کلّی به آن ها می دهد و آنچه را از توان (قُوای فردی) و (نهادهای جمعی) خارج است، بر عهده می گیرد و این، فلسفه ای عمیق دارد؛ زیرا چنان که دین، فعل تشریعی خداوندی است، قوای آدمی و لوازم تابعه آن (مانند نهادهای جمعی) نیز فعل تکوینی الهی اند و هیچ گاه تکوین و تشریع، ناسازگاری ندارند؛ چرا که از مبدأ واحدی دستور می گیرند.

اگر با این پیش زمینه عقلی به منابع و مصادر دینی بنگریم، می یابیم که خواست دین، برچیدن بساط سُنن ملّی قومی نیست؛ بلکه بر آن است که این سنّت ها را سَمت و سوی عالی بخشد و دین، تنها آنچه را که با فطرت آدمی مغایرت دارد، برمی چیند. چنان که قرآن کریم، حرمت و احترام ماه های حرام را که رسمی جاهلی بود ،پاس داشت:

فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشرکین؛(1)

پس چون ماه های حرامْ سپری شدند، مشرکان را بکشید.

یا أیها الذین آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام؛(2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.

رسول خدا فرموده است:

مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، کانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ، کانَ عَلَیْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَیرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَیْئا؛(3)

آن که سنّتی نیک را پایه گذاری کند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان، به وی داده می شود، بدون آن که از پاداش عاملان کم شود؛ و آن که سنّتی بد را پایه گذارَد و بدان عمل شود، وَبال عمل خودش و دیگران برعهده اوست، بدون آن که از وِزْر و وَبال دیگران کاسته شود.

امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود:

و لاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَ صَلُحَتْ علیها الرعِیَّةُ وَ لاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشی‏ء مِنْ ماضی تلکَ السُّنَنِ فیکونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیکَ بِما نَقَضْتَ مِنها؛(4)

آیین پسندیده ای را بر هم مریز که بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن، مردم به هم پیوسته اند، و رعیّت با یکدیگر سازش کرده اند؛ و آیینی مگذار که چیزی از سنّت های نیک گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو مانَد.

بازتاب گسترده خبر چاپ اين مجموعه در خبرگزاريهاي مختلف كشور :

الحمدلله به لطف خدا در روزهاي اخير و در اولين روزهاي چاپ اين مجموعه شاهد بازتاب گسترده خبر چاپ اين مجموعه در خبرگزاريهاي مطرح كشور هستيم . براي مشاهده ميتوانيد نام اين مجموعه را در صفحات موتورهاي جستجو بررسي كنيد . درپايين همين صفحه برخي موارد قرار داده شده است .

مجموعه 12 جلدي ((528 شبهه اعتقادي و پاسخ علماي دين)) چاپ شد . جهت تهيه اين كتاب پيام بگذاريد .

پاسخ به شبهات اعتقادی

شبهات مربوط به مهدويت

 

183-
چرا شیعیان معتقد به وجود کسی هستند که منجی جهان است و روزی خواهد آمد؟…….1

184- چرا خود مسلمانان (شیعه و سنی) در اعتقاداتشان نسبت به
امام زمان (عج) نظرات متفاوتی دارند ؟………………………………………………………………………………………………………………………………2

185- چرا  اهل تسنن
معتقدند امام زمان(عج) هنوز به دنیا نیامده است ؟………………………………..5

186- چرا انجمن حجتیه را تعطيل كردند ؟ مگر هدف آنها كار
كردن براي ظهور امام زمان (عج) نبود ؟……………………………………………………………………………………………………………………………………………..8

187- چگونه امام زمان (عج) كه در یک مکان است ناظر به همه
جا میباشد ؟ آيا از نظر عقلي و علمي اين امر ممكن است ؟…………………………………………………………………………………………………………12

188- اگر
امام زمان(عج) ناظر اعمال ما هستند و اعمال ما به امام عصر عرضه میشود لقب«ستار
العیوب» بودن خدا برای چیست؟…………………………………………………………………………………………………13

189- اگر امام زمان(عج) زن و فرزند ندارد مگر پيامبر نفرمود
هركس ازدواج نكند از من نيست؟ چگونه اين دو قابل جمع است ؟…………………………………………………………………………………………………..16

190- چطور ممکن است امام مهدی(عج) دارای عمر طولانی باشد؟
قبول اين عمر طولاني از نظر عقلي و عرفي ممكن نيست !؟………………………………………………………………………………………………………16

191- با توجه به عمر بسیار طولانی و بعید امام زمان(عج)
چکار کنیم که یقین ما به وجود آن حضرت بیشتر شود ؟!…………………………………………………………………………………………………………………..

 

2- آيا شمر در برابر
امام حسين عليه السّلام و ابن ملجم لعين نسبت به اميرالمؤ منين عليه السّلام شر
نيست؟………………………………………………………………………………………………………………………1

3-آفرينش شمر در علم
خداوند متعال و در تقدير نظام آفرينش بوده و بايد باشد. آيا در اين صورت ، جبرلازم
نمي آيد. و همان حرف خيام ثابت نميشود؟………………………………………………….1

4-به عقيده من نظر قدما
مبني بر وجود چند خداي حكيم و تقسيم بندي كارها بين خودشان درست است . اين نظر چه
اشكالي دارد ؟…………………………………………………………………………………..2

5- اگر قرآن سخن خداست
پس حديث قدسي چيست ؟! چرا احاديث قدسي را در قرآن     نمي آوريد؟ مگر نه اين است كه قرآن سخنان
خداست ؟………………………………………………………….4

6- من نميتوانم وجود خدا
را قبول كنم چگونه مى‌توان به وجود موجودى معتقد شد كه قابل درك حسّى نيست؟……………………………………………………………………………………………………………………..5

7- اعتقاد به وجود خدا
در اثر ترس از خطرها به ويژه خطرهاى ناشى از زلزله و صاعقه و مانند آنها پديد آمده
است و ….  ………………………………………………………………………………..6

10- خداوند متعال در سورة مباركة غافر، آية 7، مي‌فرمايد: «كساني كه
عرش با عظمت الهي را بر دوش گرفته و آنان كه پيروان عرشند و به تسبيح و ستايش حق مشغولند
و…» سؤال اين است كه عرش با عظمت الهي، چگونه است كه به واسطة افراد حمل مي‌گردد؟!
………………….11

11- مگر خلقت هستي براي خدا در يك لحظه امكان نداشته كه در 6 روز آفريده
است؟……13

12- اگر شما معتقديد خداوند ديده نمي شود پس ديدن خدا كه  در  اين
روايت آمده    چيست ؟
………………………………………………………………………………………………………16

13-  شما از طرفي مي گوييد
خدا  «رحمن» و «رحيم» است و به بندگان خود حتي
كفار نظر لطف دارد و از طرف ديگر مي گوييد  «ان الله لا يهدي القوم الكافرين»………………………………..17

14- معناي (قاب قوسين ) در آيه فكان قاب قوسين او ادني (نجم : 9) (تا
اينكه فاصله اش به اندازه طول دو كمان يا نزديكتر شد.) چيست ؟ مگر خدا مكان دارد ؟…………………………………..19

15- آيا در درخواست حضرت
موسي عليه السّلام در رب ارني انظر اليك (اعراف:143) (پروردگارا خود را به من بنمايان
تا به تو نگاه كنم )، در خواست رؤيت ممكن بود ؟…………….19

16- اگر خدا ديده نميشود
پس معناي اين روايت منقول از امام علي (ع) چيست؟………………20

17-
آيا خدا مي تواند موجودي مانند خود بسازد، يا جهان هستي را در تخم مرغي جاي دهد بدون
اين که جهان را کوچک و يا تخم مرغ را بزرگ کند
…………………………………………………….20

18- چگونه انسان در روز قيامت
عذاب مي‌شود، در حالي كه داراي روح الهي است؟……………23

19- نظر دين شما پيرامون
خلقت موجودات و انسان ها چيست ؟ قبل از خلقت موجودات چه وضعي داشتند
؟………………………………………………………………………………………………….25

20-  با توجه به آيه «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول
له کن فيکون» الف: آيا اراده کردن در خدا موجب تغيير درذات الهي نمي شود؟………………………………………………………………………………..28

21- يك مسيحي هستم . براي اثبات خدا همراه با صفاتي كه شما
مسلمانان ميگوييد يك دليل عقلي ميخواهم؟…………………………………………………………………………………………31

شبهات
مربوط به دين

22- چرا اسلام بردگي را تأييد مي كند و در زماني كه آمد با آن
مبارزه نكرد !؟………………….38

23- آيا مذهب زائيده جهل يا ترس، يا عواملي
از اين قبيل است؟………………………………………..42

24- آيا رواياتى مثل:
«بعثت بالحنفيّة السّمحة السّهلة»بيانگر آن نيست كه مردم و حاكمان مى توانند در عمل به احكام دينى تسامح و
تساهل داشته باشند؟………………………………………..48

25- آيا جهاد، اجراى حدود و مراتب بالاى امر به معروف و نهى از
منكر از مصاديق خشونت  نيستند !؟……………………………………………………………………………………52

26 – آيا ولىّ فقيه در اِعمال حكومت دينى ميتواند به زور متوسّل
شود؟…………………………….58

27-  آيا در مقابل يك جرم زباني قتل جزاي شخص است ؟!
………………………………………………61

28- آيا آيه شريفه: «لا اكراه
في الدين …» با عذاب منافات ندارد ؟!…………………………………….67

29- آيا دولت و افراد مي‎توانند كسي را به اقرار خداوند متعال و تغيير دين اجبار نمايند؟…70

30- آيا اختلاف فتاواى
مراجع در بعضى از مسائل اختلاف قرائت از دين نيست !؟…………….74

31- آيا معراج با علوم روز سازگار است؟………………….77

پاسخ به شبهات اعتقادی

«محاربه» و «افساد فی‌الارض»، از جمله جرایم امنیتی است که براساس مستندات متقن دینی از جمله آیات و روایات، مجازات‌های سختی دارند؛ چرا که حفظ کیان جامعه و وجود امنیت در قلمرو حکومت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

پاسخ به شبهات اعتقادی

معنای این که کعبه حرم امن الهی است منظور از امنیت، امنیت تشریعی است نه تکوینی یعنی از نظر قوانين مذهبى، امنيت آن آن چنان محترم شمرده شده كه هر گونه جنگ و مبارزه در آن ممنوع است. مخصوصا در اسلام، كعبه …

اعلان برائت در حج، تجديد ميثاق، مبارزه و تمرين تشكّل مجاهدان براى ادامۀ نبرد با كفر و شرك و بت‌پرستى‌هاست و به شعار هم خلاصه نمى‌شود كه سرآغاز علنى ساختن منشور مبارزه و سازماندهى جنود خدا در برابر جنو…

حج ميثاق الهي و مظهر مجموعه‌اي از عبادات و مسائل دینی است. به عنوان مثال هم روزه در حج راه پيدا مي‌كند. و هم تمام نكاتي كه در مورد نماز گفته شد، مثل طهارت و پاك بودن بدن و مباح بودن لباس و … در حج …

تو نه به منا رفته‌ای و نه رمی جمرات نموده‌ای، نه سر تراشیده‌ای و نه قربانی کشته‌ای… نه نماز در مسجد خیف خوانده‌ای و نه طواف بیت انجام داده‌ای! و بالاخره به مقام قرب خداوند نرسیده‌ای .. برگرد؛ چه آنکه …

رسیدگی به فقرا مطلبی است که معصومین بارها و با بیانهای متنوع بر آن تاکید ورزیده‌اند افزون بر آنکه به حاجی توصیه شده است در مسیر حج به فقراء رسیدگی کند و ثواب بخشش و کمک به فقیر پاداشی مضاعف قرار داده …

ادای فریضه حج، زمینه‌ساز یکی از اجتماعات باشکوه امت اسلامی است که نگاه‌های زیادی را متوجه خود خواهد کرد، مکانی که این فریضه در آن ادا می‌شود، اعمال و مناسک آن، تاریخ آن و … نکات بسیار زیادی را به ه…

از آنجا که منصب امامت، مقامي است الهي و انتصابي، لذا نمي توان محدوده سني را در آن معتبر و مشروط دانست؛ چرا که اين امر در حيطه فرمان الهي است که شخصي را در سنين کودکي بدين مقام برگزيند يا در ايام جواني…

شناخت واقعی طرف مقابل فقط با گفتگوی دو نفره، سؤال و جواب کلیشه‌ای و یا چندبار نشست و برخاست و رفت و آمد خانوادگی مشخص نمی‌شود. برخی افراد تبحر زیادی در ظاهرسازی دارند و به راحتی می‌توانند با حرّافی و …

ازدواج امر مهم و سرنوشت‌سازی در زندگی انسان است که کامیابی و شکست در آن، تأثیر بسزایی در زندگی آیندۀ افراد دارد؛ چرا که تغییر رخ داده در زندگی، عواقب بزرگی دارد و به سادگی قابل جبران نخواهد بود.
بر …

ازدواج امری بسيار مقدس است و قرآن شريف و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند. رهنمودها و دستورات قرآن در رابطه با ازدواج در آيات متعددي ـ بيش از پنجاه آيه ـ بیان شده است كه به شرائط، احكام، وظائف زوجين و …

بشارت باد بر تو كه پيش پاي تو جبرئيل بر من فرود آمد و پيام آورد كه پيوند تو و فاطمه (س) را خداوند جّل و علا در آسمانها منعقد كرده است و آنگاه از آمدن صرصائيل گفت و خطبه خواندن راهيل بر منبر عرش و راز…

ازدواج سنتی به این معنا که دختر و پسر مستقیماً از یکدیگر خواستگاری نمی‌کنند و یا به تنهایی و با روابط دوستانۀ پیش از ازدواج اقدام به آشنایی، خواستگاری و ازدواج نمی‌کنند؛ بلکه موضوع را از طریق خانواده‌…

آیین رونمایی از جدیدترین کتاب های مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه و جمعی از مسئولان و کارشناسان این مرکز برگزار شد.

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه‌های علمیه هم در راستای رسالت اصلی خود، یعنی پاسخ‌گویی به پرسش‌های دینی مردم عزیز، گام‌های متنوعی برداشت. در همین راستا نشست هم اندیشی پاسخ به پرسش‌ها و شبهات درب…

مسئله شرّ و شرور در عالم، تاریخی به بلندای عمر انسان دارد. انسان وقتی پا به عرصه هستی گذاشته، در دنیا بالاخره رنج و سختی‌هایی را مشاهده کرده و از علل این‌ها سؤال می‌کند و اینکه چرا این رنج‌ها و دردها …

مدیر گروه شبهه شناسی مرکز مطالعات و پاسخگوی به شبهات حوزه‌های علمیه، در یادداشتی تحلیلی به ابعاد فقهی ماجرای قتل رومینا پرداخته است.

شبهه: فمینیست‌ها قائل به عدم وجود تفاوت بین مرد و زن می‌باشند. حجاب اسلامی باعث ایجاد تفاوت‌های جنسیتی بین مرد و زن می‌شود چرا که حقوق، تكاليف و نقش‌های انسان‌ها بسته به جنسيت مرد و زن بودن معین می‌شو…

شبهه: حجاب اسلامی نه تنها برای زنان سودمندی خاصی ندارد بلکه موجب پدیدآمدن ناراحتی‌ها و تنگناهای گوناگون فردی و اجتماعی همچون افسردگی، جلوگیری از پیشرفت اجتماعی و … است. این ستم است که زن تاوان چشم‌چ…

شبهه: اسلامگرايان شيعه معتقدند كه امام على درون كعبه متولد شده است اگر اين ادعا را فرضاً بپذيريم، طبق داشته هايى مانند: ١) دليل اعتبار كعبه وجود بتهاى قبايل مختلف عرب در آن بود.٢) تولد امام على در كع…

مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات جدیدترین نرم افزار خود را با نام روز قدس ارائه کرد.

مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات جدیدترین نرم افزار خود را با نام «کرونا و دعا ارائه کرد، که با رسالت ترویج مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و پاسخگویی به سؤالات و شبهات دینی افتخار خدمت به جامعه اسلامی …

نسخه جدید نرم افزار کوثر که با عنوان «كوثر2» در اختیار شما عزیز فرهیخته قرار دارد کاری در همین راستا و فعالیتی ناچیز از سوی مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات (حوزه علمیه قم) است که با رسالت ترویج مکتب …

نرم افزار «انقلاب ماندگار» در دو محور اساسی یعنی؛ تبیین حقیقت و راز ماندگاری انقلاب اسلامی و نیز تبیین دستاوردهای آن در قالب طرح پرسش ها و شبهات و پاسخ های علمی آنها در زوایای مختلف انقلاب اسلامی ایر…

اين نرم افزار که در مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه‌های علمیه تهیه شده است، مشتمل بر مجموعه ای از مباحث مربوط به نهضت عاشورا و اربعین حسینی به شرح زیر می‌باشد:
1. مجموعه پاسخ‌های علمی به سوال…

اين نرم افزار که در مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم تهیه شده است شامل 106 پرسش و پاسخ در 8 موضوع می‌باشد. مجموعه‌ی حاضر پس از بازبینی صدها پرسش و پاسخ در موضوع «مهدویت» تحت عنوان نرم ا…

نشانی:تهران،خیابان جمهوری اسلامی،مسجد هدایت، دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی. تلفن: ۳۳۹۰۷۰۲۴- ۰۲۱ ، ۰۹۱۰۱۳۴۲۱۵۷ , شماره نمابر:۳۳۹۵۹۸۱۷- ۰۲۱

نشانی:تهران،خیابان جمهوری اسلامی،مسجد هدایت، دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی.

تلفن: ۳۳۹۰۷۰۲۴- ۰۲۱ ، ۰۹۱۰۱۳۴۲۱۵۷ , شماره نمابر:۳۳۹۵۹۸۱۷- ۰۲۱

تلفن: ۳۳۹۰۷۰۲۴- ۰۲۱ ، ۰۹۱۰۱۳۴۲۱۵۷

شماره نمابر:۳۳۹۵۹۸۱۷- ۰۲۱

پاسخ به شبهات اعتقادی

نشانی سایت: hedayatgar.ir, hedayatgar.com, hedayatgar.org

نشانی ایمیل سایت: info@hedayatgar.ir

طراحی و تولید : ایران سامانه

مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه با راه اندازی بانک اطلاعات، توانسته است بیش از 100 گفتمان دینی را برگزار کند و به 70 هزار شبهه پاسخ دهد. مدیر این مرکز در گفت وگو با مرکز خبر حوزه، با اشاره به روند شکل گیری این مجموعه گفت: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه در سال 1379 با مصوبه شورای عالی حوزه راه اندازی شد که پس از چند سال فعالیت با مصوبه جدید دیگری از سوی این شورا به مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه تغییر نام یافت. حجت  الاسلام والمسلمین باقر زاده با اشاره به فعالیت های ده ساله این مرکز گفت: شبهه پژوهی، تحقیق و مطالعه، پاسخ گویی به شبهات در حوزه دین در عرصه های مختلف کلامی، فقهی، حقوقی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، روانشناسی، تربیتی، تفسیر، قرآن و اخلاق از جمله فعالیت های این مرکز به شمار می روند. وی، با بیان این که این مرکز توانسته به 70 هزار شبهه و سؤال دینی پاسخ دهد، افزود: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه به 60 هزار سؤال تلفنی پاسخ داده، هم چنین قریب به 30 هزار سؤال در بانک اطلاعاتی خود جمع آوری و ساماندهی نموده که می توان آن را یکی از غنی ترین بانک های پاسخ گویی به سؤالات و شبهات در بین مراکز حوزوی برشمرد. حجت  الاسلام والمسلمین باقرزاده، مطالعه و پاسخ گویی به شبهات، ارسال پژوهش ها و پاسخ به مخاطبین از طریق چاپ کتاب و درج در سایت مرکز، تولید نرم افزار، ایجاد سامانه آسیب شناسی، طبقه بندی و اولویت گذاری به پرسش و شبهات را از فعالیت های مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات بیان کرد و افزود: ایجاد سیستم منظم و پاسخ گویی علمی و روشمند به پرسش ها و شبهات بنیادی، ایجاد آرشیو جامع علمی از پرسش ها و پاسخ ها، شناسایی کانون های تهاجم فرهنگی شبهه افکن، انتشار دست آورد های علمی مرکز، برگزاری نشست ها و کرسی های نقد و نظریه پردازی، و مناظره در خصوص شیعه پژوهی و پاسخ به شبهات از دیگر وظایف و مأموریت های این مرکز به شمار می آیند. مدیر مرکز مطالعات و پاسخ به شبهات حوزه در امر تولید نرم افزار گفت: اولین لوح فشرده پرسش و پاسخ به شبهات و نرم افزار پاسخ گویی به سؤالات موبایلی به زودی رونمایی خواهد شد. وی با اشاره به برگزاری نشست های علمی این مرکز افزود: بیش از 100 نشست و گفتمان دینی در حوزه علمیه قم برگزار شده که محصول این نشست ها به صورت مکتوب و یا در سایت به اطلاع مخاطبین رسیده است. حجت  الاسلام والمسلمین باقرزاده با بیان این که مرکز مطالعات و پاسخ به شبهات حوزه در بخش دست آوردها و انتشارات علمی بیش از 50 عنوان کتاب منتشر کرده، خاطرنشان نمود: 43 پژوهش و تحقیق در نوبت چاپ قرار دارد. وی، سایت اطلاع رسانی مرکز مطالعات و پاسخ به شبهات حوزه را یکی از فعال ترین سایت های شبهه پژوهی در کشور برشمرد و اظهار داشت: اغلب شبهاتی که وارد می شود کلامی و اعتقادی است و بیشترین سؤالاتی که مطرح می شود درباره امامت و مهدویت است که بیشتر از سوی جوانان، دانشگاهیان، فرهنگیان و اساتید مطرح می شود. مدیر مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه، به شناسایی کانون های تهاجم فرهنگی و شبهه افکنی اشاره کرد و گفت: بخش رصد شبهات مرکز، از طریق اینترنت، ماهواره، شبکه های تلویزیونی، ایمیل ها و مطالعات میدانی روی کانون های شبهه افکن، شبهات را شناسایی می کند و پاسخ می دهد. وی، حضور مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات در نمایشگاه های مختلف را چشم گیر بیان کرد و افزود: این مرکز در نمایشگاه های کتاب و قرآن به صورت تخصصی شرکت کرده و هر سال در نمایشگاه قرآن تهران جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است. حجت  الاسلام والمسلمین باقرزاده با بیان این که پاسخ به شبهات در این مرکز به زبان فارسی انجام می پذیرد و زبان های دیگر نیز در دستور کار قرار دارد، خاطرنشان کرد: از همه مراکزی که در بحث ارتباطات چند زبانه ای فعالیت دارند درخواست داریم با این مرکز همکاری کنند. وی با بیان این که گروه هدف این مرکز، جوانان هستند، اظهار داشت: محققانی که با مرکز همکاری دارند دارای تحصیلات مطلوب و مقبول حوزوی هستند که علاوه بر آن باید دارای یک تخصص جانبی در حد کارشناسی و یا کارشناسی ارشد باشند تا بتوانند به صورت تخصصی پاسخ مناسب به شبهات ارائه کنند. مدیر مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات، گفت: مخاطبان می توانند از سه طریق تلفن، اینترنت و نامه های پستی جواب قبول، سئوالات خود را به مرکز ارسال کنند. وی به برگزاری نشست ها و گفتمان های دینی در خارج از حوزه علمیه قم اشاره کرد و یادآور شد: در تمامی نقاط دانشگاهی و غیردانشگاهی کشور، نشست های علمی و پاسخ به سؤالات را برگزار خواهیم کرد که مدیریتی نیز تحت این عنوان شکل گرفته است. حجت  الاسلام والمسلمین باقرزاده افزود: نشست ها در شهرستان ها کلید خورده که در یکی از استان ها 30 نشست برگزار خواهد شد. وی بیان داشت: مراکز مختلفی در بحث پاسخ گویی به شبهات فعال هستند، اما تنها مرکز حوزوی که در این زمینه فعالیت دارد مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات می باشد و سعی می شود فعالیت های موازی با سایر مراکز صورت نگیرد.

حجت  الاسلام والمسلمین باقرزاده، پاسخ گویی را ضرورت و رسالت حوزه برشمرد و گفت: امروز رسالت حوزه بیش از هر چیز دیگری، پاسخ گویی است؛ بنابراین رسانه خبری حوزه می تواند با مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات همکاری جدی داشته باشد تا بخشی از پرسش ها و پاسخ ها از طریق این رسانه اطلاع رسانی شود یادآوری می شود پایگاه اطلاع رسانی مرکز مطالعات و پاسخ به شبهات به آدرس ذرح.ذرخحخژخحذچ.سسس “ذرح.ذرخحخژخحذچ.سسس//:رژژخ” پپبپتئتجب قابل دسترسی می باشد.

گفت وگو: یوسف شعبانعلی

این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.

پاسخ به شبهات اعتقادی

پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی

3

7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org

قم، صندوق پستی 371…

پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی

مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3

7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…

مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه

1385/6/1
3
mbl

چکیده ماشینی

گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین علی ربانی گلپایگانی

پیام حوزه: ضمن تشکر و قدردانی از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، با توجه به سابقه و تجربه ی حضرت عالی در عرصه ی
مباحث کلامی و عقیدتی، سیر تولید و گسترش علوم – به ویژه مباحث اعتقادی را در مواجهه با متکلمان مغرب زمین چگونه
ارزیابی می گنید؟ این مباحث در حوزه ی علمیه چگونه با تضارب آرا و مواجهه ی با انظار دیگران می تواند رشد کند؟

بسم الله الرحمن الرحیم . از این که مجله ی پیام حوزه درصدد پیگیری این مساله ی مهم و مورد نیاز بر آمده، سپاسگزارم و از این
که بنده را هم مورد عنایت قرار داده اید، تشکر می کنم . امیدواریم این گفتگو منشا خیر و برکت باشد .

قبل از پاسخ به سؤال شما مقدمه ای لازم است تا جهت بحث را روشن کند و مبنای صحبت های بعدی شود:

پاسخ به شبهات اعتقادی

نکته ی اول . علم چیست و اقسام آن کدام است؟ علوم حوزوی در کل جغرافیای معرفت بشری چه جایگاهی دارد؟

ویژگی بارز علم این است که حقایق را کشف می کند . این علم و معرفت به لحاظ متعلق گاهی اصل وجود واقعیت ها رامدنظر قرار
می دهد و گاهی ویژگی ها و خصوصیات آن ها را مدنظر قرار می دهد .

به اصطلاح حوزوی و منطقی «هلیات بسیطه » و «هلیات مرکبه » به عبارت دیگر گاهی واقعیات را بدون نسبت با واقعیات پیرامونی
و گاهی با مقایسه با واقعیات دیگر در نظر می گیریم، این از منظر فلسفی .

اما اگر از منظر دینی به دانش نگاه کنیم، متعلق دانش و معرفت انسان یا وجود خداوند است یاصفات و افعال الهی;یعنی انسان در
تلاش های معرفتی خودش از این چارچوب خارج نخواهد شد .

علوم طبیعی هم در حقیقت بحث شان درباره ی صفات و یا افعال خداوند است . هم چنان که علوم اجتماعی و انسانی هم مربوط به
انسان و ویژگی های انسانی و اخلاقی او است و به افعال الهی بر می گردد .

علوم رایج حوزوی هم درباره ی افعال تشریعی الهی بحث می کند . لذا ما با یک نگاه کلان می توانیم بگوییم همه ی علوم صبغه ی
دینی دارند . البته این نگاه که عرض کردم، نگاه رایج نیست . آنچه رایج است، این است که علوم تقسیم می شود به:

الف . علوم دینی;

ب . علوم غیر دینی .

در این دیدگاه، علم دینی بالمعنی الاخص و شامل: عقاید، احکام، اخلاق و تفسیر است . اگر این چهار محور را مطرح کنیم، همه ی
علومی را که بالمعنی الاخص دینی هستند، در بر می گیرد .

نکته ی دوم: علم چه مقصد و غایتی دارد؟

غایت اصلی علم این است که در خدمت بشر باشد . اگر بخواهد در خدمت بشر قرار گیرد، چند کار باید انجام شود:

1 . مقصد حیات را به انسان نشان دهد;

2 . راه رسیدن به این مقصد را هم نشان دهد;

3 . ابزار لازم برای طی این طریق را هم، در اختیار انسان قرار دهد .

پس دانش های بشری یا بیانگر مقصد و حیات انسان است، یا بیانگر راه روش و شیوه ی زندگی و یا بیانگر و تامین کننده ابزار
زندگی انسان است .

آنچه که مقصد را نشان می دهد، علوم عقاید و جهان بینی (علم کلام و فلسفه) است .

آنچه که راه و روش ها را نشان می دهند، شریعت ها هستند که شیوه ی زندگی انسان را نشان می دهند .

و اما دانش هایی که ابزار را در اختیار بشر قرار می دهند، دانش های طبیعی و تجربی هستند .

بحث بعدی این است که دانش با تمدن چه ارتباطی دارد؟

تمدن به لحاظ ریشه ی لغوی از مدینه و مدنیت گرفته شده که ناظر به نوعی زندگی است، در مقابل این زندگی متمدنانه ، زندگی
بدوی قرار می گیرد . زندگی مدنی ویژگی هایی نظری و عملی دارد .

ویژگی های نظری تمدن به علم و معرفت و ویژگی های عملی آن به قواعد و شیوه های زندگی و وسایل و ابزار آن مربوط می شود .

پس تمدن سه رکن دارد: 1 . رکن معرفتی;2 . رکن ابزاری;3 . رکن رفتاری .

از این سه قسم، جنبه ی ابزاری قطعا به معرفت بر می گردد;یعنی ابزار تمدن، محصول دانشی است که این ابزار را به وجود آورده
است . جنبه ی رفتاری هم ریشه در نوعی تفکر و اندیشه و اعتقاد و باور دارد . پس شالوده ی تمدن معرفت، علم و دانش است .

نکته ی سوم . حوزه و دانشگاه در تمدن چه نقشی دارند؟

این هم بحث مهمی است . دانش های بشری سه دسته اند:

1 . علوم خاص حوزوی;مثل معرفت هایی که به شریعت شناسی و دین شناسی بر می گردد و رسالت حوزه است . این علوم مبانی
دارد که در دانشگاه ها نیست و اگر دانشگاهیان بخواهند در این علوم صاحب نظر شوند (نه مطلع)، بدون تسلط بر آن مبانی و
مقدمات مشکل است .

2 . علوم طبیعت شناسی;علومی که مخصوص دانشگاه است .

3 . علوم مشترک;علومی که هم صبغه ی دانشگاهی و هم حوزوی دارد;مثل مباحث انسان شناسی .

البته در دانشگاه ها بیش تر بعد طبیعی و حیات دنیوی انسان را بررسی می کنند و در حوزه های علمیه انسان شناسی از بعد
اخروی و اخلاقی و معنوی مطرح است . در مبحث انسان شناسی، بین حوزه و دانشگاه تعامل وجود دارد .

پس رسالت حوزه ها، بحث های دین شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، تربیتی و اخلاقی است .

نکته ی چهارم . تعامل فرهنگ ها و تمدن ها

فرهنگ ها و تمدن ها محصول تجربه و تفکر انسانند . تمدن امری بشری و دستاورد تجربه و افکار است . حال چرا این فرهنگ ها در
تعامل قرار می گیرند؟

ریشه این است که این مقوله، مقوله ای بشری است و انسان فطرتا جستجوگر و منفعت طلب است;لذا این عامل فطری و طبیعی
باعث شده است که انسان در تمدن و فرهنگش تعامل و برخورد و جستجو و دادوستد کند . این برخوردها گاهی خشن و گاهی
مسالمت آمیز و همراه گفتگو بوده است .

اسلام در این باره چه موضعی دارد؟ آیا اصل تعامل را می پذیرد؟ و چه شیوه ای را توصیه می کند؟

برای کسی که با الفبای اسلام آشنا باشد، جواب روشن است;آری، اسلام طرفدار تعامل است و روش مسالمت آمیز را توصیه
می کند . بحث را به چند آیه ی شریفه متبرک می کنیم:

پاسخ به شبهات اعتقادی

قل هاتوا برهانکم … (1) .

تعالوا الی کلمة یا اهل الکتاب سواء (2)

فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (3)

نکته ی پنجم . اسلام خودش را آیین برتر می داند لیظهره علی الدین کله وقتی خودش را برتر می داند، پس از موضع برتر هم با
دیگران سخن می گوید و حق را در خودش منحصر می داند . از سوی دیگر گفتگو وقتی برابر است که یا حقیقت را نسبی بدانند یا
حقانیت را، در حالی که اسلام هیچ کدام از این دو را قبول ندارد . اولا حقیقت را مطلق می داند و ثانیا حقانیت را در اختیار خود
می داند . آیا این تناقض نیست؟

در پاسخ می گوییم: درست است که اسلام حقیقت و حقانیت را مطلق می داند، و ادیان دیگر را فی الجمله برخوردار از حقیقت
می داند، ولی ویژگی اسلام آن است که می خواهد با ادیان دیگر عادلانه گفتگو و تعامل کند . این است که اسلام برای عقل و اندیشه
و خرد انسان، جایگاه رفیعی قائل است .

حال با اشاره به آیه ی 89 از سوره ی نحل، از جهتی دیگر جایگاه عقل را مطرح می کنم:

و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی

همه ی مفسران شیعه و سنی پذیرفته اند که تبیان، تبیان مستقیم نیست، بلکه با واسطه است، حال این واسطه ها چیست؟

در تفکر شیعه، واسطه دو چیز است، ان لله علی الناس حجتین (4) یکی اهل بیت، دیگری عقل .

اهل سنت، عترت و اهل بیت را برغم احترامی که برایشان قائلند، حجت نمی دانند .

پس اهمیت دادن به عقل و خرد، زمینه ی تعامل و گفتگو را فراهم می کند . به همین دلیل اسلام در جستجوی دانش، مرز مذهب
را کنار گذاشته است . اطلب العلم و لو بالصین (5) این نشان می دهد که اسلام باز فکر می کند . الحکمة ضالة المؤمن حیثما وجدها
فهواحق بها

6پس اسلام باب گفتگو را بامشرک ها، مادی ها، پیروان ادیان و … باز کرده است . روش ائمه ی طاهرین (ع) هم برای ما الگو است .

پیام حوزه: دین پذیرفته است که علوم را از جایی دیگر می شود گرفت;زیرا در مواجهه با علوم دیگر، خودمان هم رشد می کنیم . به
نظر شما تضارب آرا و مواجهه با آرا و انظار دیگران چقدر در زمینه ی اعتقادات اتفاق افتاده و به چه میزان در پیشرفت این علم در
حوزه تاثیر داشته است؟

اگر این پرسش را تجزیه کنیم، این نکات از آن استخراج می شود: اولا . موضع گیری حوزه های علمیه نسبت به بحث های جدید
فلسفی و کلامی مغرب زمین چگونه بوده است؟

پیام حوزه: می شود بحث را عقب تر برد و از صدر اسلام شروع کرد . آیااین بحث پیشینه داشته است؟

اگر مقصود نگاه تاریخی به دانش کلام اسلامی و چگونگی برخورد آن با افکار و اندیشه های مختلف باشد، جواب مثبت است .

یکی از جنبه های بالنده ی کلام اسلامی توجه متکلمان به اندیشه های ادیان و مذاهب مختلف بوده است;همین توجه باعث انتقال
افکار و اندیشه ها به فضای خودی شده است . البته به شیوه ای دقیق، (شیوه خیلی مهم است) به صورت کارشناسی و برخورد
علمی و دقیق با اندیشه ها و بعد از نقد و بررسی، نشر آن در جامعه . عکس آن چیزی که متاسفانه در جامعه ی ما شکل گرفته است
که از پایین به بالا است . مسائل فرهنگی باید به عکس روش جاری مطبوعاتی باشد .

وقتی به آثار کلامی شیعه و اهل سنت نگاه می کنیم، می بینیم کتاب های آن ها سرشار از مباحث و دیدگاه های مطرح مخالفین
است . دیدگاه های الحادی، سپس ادیان و کم کم مسائل بین المذاهبی .

در کتاب های سید مرتضی و کتاب های قاضی ابوبکر باقلانی سنی، خیلی منظم بحث های کلامی و عقیدتی ادیان و مذاهب
گوناگون مطرح شده است .

اضافه بر این، کتاب های متنی که از مبدا تا معاد را بحث کرده اند، گاهی موضوعی و تخصصی به مسائل پرداخته اند . در زمان
ائمه ی طاهرین (ع) هم این گونه بوده است;همانند: رد بر دهریه، رد بر ملحدین، رد بر قدریه و … که هر فکری در جامعه مطرح
بوده یا به گونه ای با آن برخورد می کردند را به عنوان یک موضوع، مورد بحث قرار می دادند . الگوی این روش از قرآن گرفته شده
است .

قرآن یک کتاب باز است . آیات قرآن خیلی راحت، افکار دهریه تا گرایشات دینی ستاره پرستان، بت پرستان، اهل کتاب و … را
مطرح می کند، منتها با جواب و تحلیل و نقد .

در تاریخ تفکر اسلامی از آغاز گفتگوهایی بوده است . در عصر رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص)، در دوران ائمه ی طاهرین (ع) تا
عصر غیبت، دوران متکلمان اسلامی و … اجمالا این بحث ها بوده و کتاب های آن هم موجود است و شاهدی گویا بر تضارب آرا و
تعامل فکری بین ادیان و مذاهب و … بوده است . به همین دلیل مقام معظم رهبری فرموده اند که متکلمان سابق از مسائل زمان
خودشان جلوتر بوده اند . جواب ها را در آستین آماده داشتند . ولی الان وضعیت مطلوبی نداریم .

پیام حوزه: آیا این مواجهه باعث رشد علمی کلام شده است؟

طبعا همین طور است . رشد علم به حرکت است . انسان در حرکت رشد می کند . احساس نیاز باعث حرکت و اختراع و رشد است .
احساس نیاز معنوی هم همین طور است . به هر حال وقتی افکار و اندیشه ها آمد و چالش ایجاد کرد وانسان احساس نیاز کرد،
برای حفظ عقیده ی خودش تلاش و چاره اندیشی و بررسی و تحلیل می کند تا جواب شبهه های جدید را بدهد . این کار خود به
خود باعث زایش علمی می شود .

اصولا، برای متفکران باید اصل اولیه استقبال از طرح شبهه ها و ایرادها باشد .

پیام حوزه: آیا این مواجهه علاوه بر گسترش علوم دینی، باعث ورود زمینه های جدید به علوم ما شده است؟

در واقع از سه گزینه ی قابل طرح در این باره، بنده به دو گزینه اعتقاد دارم;این سه گزینه عبارتند از:

1 . افکار و اندیشه های جدید، مایه های اصلی را همانند آنچه در وحی و تفکر ما است القا کند .

2 . تنبه دادن به آنچه از آن غفلت داشته ایم;مثلا انطباق آیه و حدیث یا اصلی بر موردی که به آن توجه نداشته ایم .

3 . طرح موضوعات جدید .

بنده معتقدم در محور دوم و سوم تعامل فرهنگ ها و اندیشه ها مؤثر بوده است .

پیام حوزه: گاهی به کاربرد و تاثیر بعض علوم و دانش ها توجه نداریم . با طرح سؤال و شبهه ی جدید به این ابزار توجه می کنیم و یا
از علومی که کاربردی در معارف ما نداشته اند، استفاده می شود .

در تایید سخنان حضرت عالی اشاره می کنم که یکی از بزرگان فرموده اند: من تولید علم در حوزه ی معارف دینی را به این معنا که
می توانیم به چیز جدیدی دست پیدا کنیم، قبول ندارم . تولید علم به این معنا است که در معارف، باز آفرینی کنیم و برداشتی
جدید از این معدن شود .

شما هم می فرمایید: هر آنچه که معرفت است در دین وجود دارد . پس ما به معرفت جدیدی نمی رسیم، بلکه به برداشت های جدید
و نگاه های جدیدی می رسیم .

در قسم آخر مقدمات عرض کردم که در تفکر اسلامی، عقل در مرتبه ای قرار گرفته که می تواند منبع باشد . اگر عقل فقط روش
استنباط از منابع وحیانی باشد، نتیجه همان می شود که شما فرمودید و اگر عقل را در مرتبه ای عمیق تر و اساسی تر بدانیم،
می شود قبول کرد که در مواردی، با غور در مسائل فکری و معرفتی به نکاتی دست بیابیم که آن را درنص نداشته ایم .

البته احتمال این معنا هست که بگوییم این هم در نصوص موجود بوده ولی از آن غفلت داشتیم . این را رد نمی کنم .

ذوالاطراف بودن و جامع بودن وحی را نمی شود انکار کرد، اما ممکن است گاهی نکاتی دریافت شود که حداقل در توجه به اشارات
و نکاتی که در متن وحی بوده، بسیار کارا باشد .

البته این بحث نیاز به تامل وتفکر بیش تری دارد .

پیام حوزه: با توجه به پیشینه ای که علمای سلف حوزه در مواجهه با آرا و انظار و به روز بودن پاسخ ها و نوزایی معارف اعتقادی
داشته اند، آیا در زمان ما، حوزه های علمیه در آگاهی از آرا و انظار متکلمین، فلاسفه و دانشمندان علم اعتقادات به روز هستند؟ آیا
توانسته ایم هم طراز با دانش های سرزمین های دیگر، علوم اعتقادی و کلامی خودمان را باز آفرینی و عرضه کنیم؟

اولا باید ببینیم آیا علم کلام و عقاید در حوزه ی علمیه جایگاه مناسبی دارد؟ آن گاه ببینیم در مواجهه با مسائل جدید و تولید چه
وضعیتی دارد؟

وقتی برای یک دانش سرمایه گذاری مطلوب کردیم می توانیم انتظار عملکرد مطلوب هم داشته باشیم;مثلا اگر در انتخاب
اموری مانند متن مناسب و استاد مناسب دقت های لازم را به عمل نیاورده ایم، نمی توانیم در امتحان خیلی سخت بگیریم .

یکی از بزرگان فرموده بود: «ما نمی توانیم از 50 نفر که در رشته ی تخصصی تحصیل می کنند، به هر 50 نفر دکترا بدهیم » .

بنده می گویم: این حرف درستی است، اما از اول چرا 50 نفر را گزینش کنیم؟ درست تر این است که از اول 50 نفر گزینش نکنیم، 10
نفر را گزینش کنیم . هم هزینه کم تر و هم نتیجه بهتر می شود و مشکل مدرک و رساله نوشتن هم نداریم .

واقع این است که علم کلام، هنوز که هنوز است در غربت و مهجوریت است و جایگاهی را که این علم در آغاز داشته، پیدا نکرده
است . چند جمله را در تاکید بر جایگاه اعتقادات و کلام عرض می کنم: مرحوم طبرسی در جلد هفتم مجمع البیان در تفسیر آیه ی
52 سوره ی فرقان و جاهد هم به جهادا کبیرا می فرماید:

و فی هذا دلالة علی ان من اجل الجهاد و اعظمه عندالله سبحانه جهاد المتکلمین فی حل شبهة المبطلین و اعداء الدین .

این نگاه طبرسی به علم کلام است .

یک سخن هم از خواجه نصرالدین طوسی در نقد المحصل نقل کنم:

ان اساس العلوم الدینیة علم اصول الدین .

پایه و اساس تمام علوم دینی، علم کلام است .

وارد شدن در سایر علوم دینی بدون علم کلام، ممکن نیست .

یک سخن هم از مقام معظم رهبری – که خداوند به ایشان عمر با عزت و طولانی دهد – عرض می کنم . ایشان در سفری که در
سال 1374 به قم داشتند درباره ی نواقص حوزه فرمودند:

… عدم گسترش کافی و لازم علم کلام می باشد . که این حقیقتا فاجعه است . از این بالاتر و تلخ تر فراموش شدن کلام است .

اصلا علم کلام فراموش شده است . حالا از کلامی که فراموش شده است، انتظار داریم که از مرزهای اعتقادی و دینی دفاع کند .
اول باید این وضعیت نا مطلوب و نا بهنجار علم کلام را حل کنیم .

اگر کسی بگوید در حوزه، رشته ی تخصصی کلام وجود دارد و چندین سال است که فعالیت می کند، در پاسخ باید گفت صرف اسم
گذاشتن که دردی را دوا نمی کند . فارغ التحصیلان این رشته کجا رفته اند؟ کجا تدریس می کنند؟ کجا تالیف می کنند؟ کدام مرکز
این ها را حمایت می کند؟

بله در حوزه درس کلام برای عموم طلاب برقرار است و خود من آن را تدریس می کنم! ولی کی و کجا؟ ساعت 11 ظهر که طلبه
رمق ندارد . درسی که باید پایه و اصل باشد در ساعت بی حوصلگی و بی رمقی برقرار است .

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی می فرمودند:

من به آقایان توصیه می کنم، بخشی از منبرهای خود را به جوانان اختصاص بدهید و اعتقادات را به آن ها بگویید که اگر این کار را
نکنید، کاری برای ما باقی نمی ماند .

حال پس از روشن شدن وضع تحصیل علم کلام در حوزه، ببینیم وضع ما در مواجهه با کلام غربیان چگونه بوده است .

کارهایی که در این زمینه در دو دهه ی اخیر انجام شده، چند گونه است:

1 . ترجمه ی آثار غربی در حوزه های مختلف کلامی به دور از هر گونه نقادی .

2 . گروهی به دلیل اهداف سیاسی و یا کسب نام و نشان، عقاید و اندیشه های غربی آن هم اندیشه های اومانیستی، نسبیت،
سکولاریسم، کثرت گرایی، الحاد و … را که در کتاب های فیلسوفان غربی فراوان است، در جامعه ی ما نشر و ترویج کرده اند . گروهی
هم در صدد بوده اند، این ها را بومی کنند تا جزو فرهنگ ما شود .

3 . نوشته های منتقدانه و تحلیلی به صورت کتاب و یا مقاله . این دسته ی سوم را می شود به دو گروه تقسیم کرد: بعضی ها ضعیف
ونا کارامدند و بعضی هم قوی هستند .

روی هم رفته توجه و اقبالی که به این مساله شده است، ستودنی است;به ویژه با آن همه مشکلاتی که عرض کردم . شاید علت این
توجه و اقبال به کلام، آن است که عموم احساس نیاز کرده اند .

برای گسترش آموزش علم کلام و به ویژه کلام جدید و گسترش آگاهی و دفاع از حریم دین در قبال مباحث غیر موحدانه و عموما
اومانیستی، نیازمند برنامه ریزی کلان و گسترده ای هستیم .

اولین گام در این مسیر تشکیل یک شورای عالی علمی در کلام است . هدایت فعالیت های آموزشی نیز یک ضرورت است تا افراد با
تجربه و صاحب نظر تربیت شوند . در برنامه ریزی آموزشی نیز می توان از چهره های دانشگاهی که صاحب فکر و با دغدغه هستند،
استفاده کرد . مجموعه ای از صاحب نظران با شناسایی وضع فرهنگی و نیازهای فرهنگی و اطلاعات و آمارهای درست، برنامه های
5 ساله یا10 ساله تدوین کنند . هدف گذاری و برنامه ریزی بلند مدت کنند و بر متون درسی نظارت کنند .

بر مجلات و کتب حوزه و کلام نظارت علمی داشته باشند . بر گفتمان های کلامی هم نظارت و اشراف داشته باشند که از حالت
آشفتگی بیرون آیند .

دومین گام تاسیس کمیته های علمی تحت نظر این شورا است . این شورا نیز خودش تحت نظر شورای عالی حوزه است نه در
عرض آن .

کمیته های علمی آثار و کتبی که در همه جای دنیا چاپ می شود را به روز و سریع دریافت و به صورت یک بانک اطلاعات عمل
کنند، شبهات شناسایی و طبقه بندی شود .

گام سوم تشکیل جامعه ای از محققان، نویسندگان و فضلای حوزه تحت عنوان کانون، جامعه، مجمع و یا هر عنوان دیگر . این جمع
چند کار را بایستی انجام دهند:

1 . بحث ها و گفتگوهای علمی را راه اندازی کنند;

2 . از این گروه برای پاسخگویی استفاده شود;

3 . برای متون درسی از همین گروه و افراد ورزیده ی دیگر تحت نظر شورای عالی کلام و شورای عالی حوزه استفاده شود;

4 . در تالیف آثار کلامی، نیاز جامعه در حد دبستان، راهنمایی، دبیرستان، مردم عامی و دیگر طبقات مختلف مشخص و طبقه
بندی شود .

طبعا مجموعه ی این فعالیت ها، دبیر خانه ای می خواهد که رابط بین محققان و نویسندگان و کمیته های علمی و شورای عالی کلام
باشد . در واقع این کار احتیاج به پشتیبانی و مدیریت دارد .

اگر این سه نهادی که گفته شد در حوزه ی مباحث اعتقادی و کلامی شکل بگیرد، می توان انتظار داشت که این علم جایگاه مناسب
خود را بیابد و در حوزه ی نشر علم و تولید اندیشه و پاسخ به شبهات نقش خودش را ایفا کند .

مراکز پژوهشی فعلی حوزه، مثل مؤسسه ی امام صادق (ع) و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و جاهای دیگر باید با
آن دبیرخانه مرتبط باشند و کمیته های علمی از طریق این مراکز علمی تغذیه شوند .

نکته ی دیگر که بنده خیلی به آن معتقدم این است که از هر گونه کاری که شائبه ی جناحی در آن باشد، پرهیز شود;زیرا در غیر
این صورت از اول ناکام است و بخشی از مخاطبان را از دست خواهد داد .

پیام حوزه: آیا در حال حاضر متن کاملی از اعتقادات شیعی داریم که قابل پذیرش، سهل الوصول و به زبان مردم جامعه ی امروزی
باشد؟

سوال دیگر این که همواره در تاریخ علمی شیعی از دستاوردهای پیشینیان استفاده شده و آن را سنگ بنای بیان مسائل به زبان روز
قرار می دادند، اما امروزه بعضی از کتاب های کلامی در عین ارزشمندی و در حالی که می توانند ماخذ و منبع باشند، بیان و شکل
ورود و خروج شان در بحث، به سده های پیش بر می گردد و برای امروزیان قابل درک و فهم نیست . چگونه می توانیم این مباحث
ارزشمند کلام را به زبان امروزی عرضه کنیم؟

در مورد سؤال اول، به نظر می آید که اگر مخاطبان را دسته بندی و بعد متناسب با مخاطبان قضاوت کنیم، بهتر است و چون این
کار را نکرده ایم جواب طبعا منفی است . این شیوه ی تدوین بحث کلامی جزء سیاست ها نبوده است;شاید به صورت موردی و
متفرقه کارهایی شده باشد . خوب است تامین این نیاز، یک سیاست فرهنگی باشد;حجم نیازها به گونه ای است که بدون
سیاست گذاری و حمایت جدی، هدف برآورده نمی شود . این کار ظاهرا جزء سیاست های آموزشی نبوده است .

بیاییم مراکزی راه بیاندازیم که هدف گذاری کنند و مخاطبان را بشناسند . این کار نشده;در تبلیغ هم این کار نشده است .

البته در دوره ی معاصر بزرگان حوزه تلاش کرده اند که متناسب با نیازها کتاب هایی را بنویسند و گاهی به صورت پرسش وپاسخ
بوده است . مثلا آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی از خیلی وقت قبل این دغدغه را داشته اند که آثار اعتقادی را به زبان ساده عرضه
کنند، ولی به هر حال چون مخاطبان متفاوتند این ها نمی تواند برای همگان جوابگو باشد .

اما در مورد مساله ی دوم که چه کنیم تا از آثار قدمای صاحب نظر در عقاید بهره ببریم;زیرا زبان آن ها زبانی است که قابل عرضه
برای جامعه امروز نیست . مثل گوهر مراد مرحوم لاهیجی که فارسی است، ولی نمی شود با آن ادبیات در اختیار جوانان و
دانشگاهیان و حتی گاهی در سطح بالاتر هم قرار داد . این یک کتاب فنی است . سرمایه ی ایمان ایشان هم، همین طور است . البته
لاهیجی عالم اجتماعی بوده که به سه سبک در عقاید کتاب نوشته است: شواهد برای خصیصین و اهل دقت و نظر، گوهرمراد در
سطح فرهیختگان و سرمایه ی ایمان را برای عموم .

اسرارالحکم مرحوم حاجی سبزواری در دوره ی بعد از مرحوم لاهیجی یک متن کلامی فارسی است که می توانست در زمان
خودش جامعه را از نظر اعتقادی تغذیه کند . مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی کتاب شرح تجرید و کشف المراد را به زبان فارسی
بازنویسی کرد تا برای فرهنگیان و قشر تحصیل کرده قابل استفاده باشد;یعنی ایشان فکر کرد که به این سرمایه ها نیاز است، ولی
قابل استفاده برای غیر متخصصین نیست . از این رو، آن را به یک زبان روان و متنی کوتاه و مختصر بازنویسی کرد . اگر ملاحظه
کنید در حد خودش کتاب نسبتا خوبی است .

بنده فکرمی کنم، ما برغم پیشینیان دچار افراط و تفریط می شویم;یعنی گاهی برای این که کار خوب عرضه کنیم، اصالت هاو
قوت ها را قربانی می کنیم . گاهی هم برای این که اصالت هاو قوت ها و مبانی را حفظ کنیم، در عرضه و تولید و نشر با مشکل مواجه
می شویم .

ربط بین میراث جدید و قدیم را هم نمی توانیم نادیده بگیریم . بعضی ها از روی ساده اندیشی – یا هر تفکری که دارند می گویند که
باید کلام جدیدی بنویسیم;زیرا فضای زمان خواجه نصیر و قبل یا بعد از او، فضای رئالیسم بود;آن ها هم بر اساس فلسفه ی
رئالیسم کلام نوشتند . امروز فضای ما، فضای شکاکیت و نسبیت گرایی است;لذا باید در چنین فضایی کلام جدید بنویسیم . این
واقعا یک اشتباه مغالطه ای عجیب است و مثل این است که بگوییم عالمان عقاید زمام کار را به دست افکار جامعه داده اند و آن ها
هرچه بگویند، این ها باید امضا کنند . این که عالم عقاید نشد! عالم عقاید باید کار پیغمبری کند وکارپیغمبری این است که
اعوجاج ها را اصلاح بکند . منتها باید راهش راپیداکرد . اگر به تبع فضای شکاکیت حرکت کنید این همان چیزی می شود که در
غرب هست . ما چه کنیم که آن ثابت ها را نگهداریم، اما متغیرها را هم از دست ندهیم و بالعکس؟ در صدد این نباشیم که میراث
علمی کهن را برای مخاطبان عمومی – دانشگاهی یا حتی حوزوی – چاپ کنیم;یعنی کشف المراد را نباید برای طلبه ای که پایه
هفت یاپنج می خواند یا دانشجویی که در دانشگاه کارشناسی می خواند، چاپ کنیم;اما کشف المراد برای محافل علمی رشته های
تخصصی لازم است . این کتاب را نباید از دست بدهیم، چه چیزی را می توانیم جایگزین این کتاب کنیم؟

در کانون های تولید فکر باید کتاب های مرجع همیشه در دسترس باشند و در غیر این صورت جفا و بی توجهی به میراث تمدنی ما
شده است .

اصلاح متون درسی حوزه یک بحث ظریفی است . دگرگونی این ها خیلی مهارت و ظرافت می خواهد . خیلی آگاهی واحتیاط
می خواهد . من عقیده ام این است که ما مرز بین تولید و توزیع را از هم جدا کنیم .

از میراث کهن برای تولید اندیشه بهره بگیریم . مسائل روز را هم بیاوریم . به نیازها هم پاسخ بدهیم و محصول مان را به زبان روز
عرضه بکنیم . اصلا نیاز نیست که گوهرمراد را برای متعلمین چاپ کنیم . گوهرمراد باید تیراژش هزار تا باشد، اما اگر کتابی را
استادی به زبان روز نوشت، باید تیراژش ده هزار تا باشد . او هم نباید در این کتاب اقتصادی فکر کند . حتی گاهی وقت ها هم باید
با یارانه عرضه شود . اگرتشخیص بدهیم، کتابی به درد بخور است، باید کمک کنیم . خود بنده همین مشکل را برای کتاب دین
وفطرت داشتم . بنابراین، اگر مقوله ی تولید از مقوله ی توزیع جدا شد دقیقا می توانیم از میراث های کهن، حتی کتاب های شیخ
مفید بهره مند باشیم . اوایل المقالات شیخ مفید هیچ وقت کهنه نمی شود . همیشه برای محققان علم کلام، اوایل المقالات
خواهدبود . ذخیره ی سید، شافی مرتضی، تمهیدالاصول شیخ طوسی، تجرید مرحوم خواجه و کتاب هایی از این قبیل همیشه
کتاب های مهم اند . البته با تکمیل و جبران کمبودها . باید برای توزیع درعموم جامعه و طلاب نوآموز متون مناسب تهیه کنیم تا
درگیر معضلات عبارتی نشوند . به عبارت دیگر تاوقتی که به آنجا نرسیده ایم که طلبه قدرت تحلیل پیدا کند، باید سعی کنیم
متون محدوتر و متناسب تر به او عرضه کنیم، ولی اگر طلبه صاحب قدرت تحلیل شد، آن کتاب های مرجع برای او مفید است و
ساده کردن آن غبطی آشکار .

پیام حوزه: لطفا پیرامون فعالیت های تان در زمینه های مباحث اعتقادی و روشی که در تحقیق، تالیف، تدریس و پاسخ گویی نیازها
به کار گرفته اید، توضیح دهید؟

این که لطف خداوند شامل حقیر شده و به مباحث اعتقادی – کلامی هدایت شده ام، خدا را شاکرم و برای اساتید بزرگواری که در
هدایتم سهم داشتند، از قبیل آیت الله سبحانی و کسان دیگر، از خداوند دوام عمر با عزت طلب می کنم .

الگویی که در برنامه تحقیق و مطالعات و تدریس و تالیف داشته ام – حالا چه مقدار موفق بوده ام یک بحث دیگری است – ، الگوی
مرحوم استاد مطهری است که آن را بهترین الگو می بینم و به آن معتقدم . ایشان این اصول را در زندگی علمی رعایت می کردند:

اولا از منابع اصیل دینی و آثار متفکران اسلامی استفاده ی بهینه می کرد و قدرشناس متفکران اندیشه ساز پیشین بود . مثلا وقتی
ایشان به صدرالمتالهین می رسد، حقیقتا معلوم است که صدرالمتالهین را یک شخص بسیار برجسته می بیند و برای افکار و
اندیشه های ایشان خیلی احترام قائل است و تلاش می کند که این افکار و اندیشه ها را به زبان روز و متناسب با نیازها عرضه کند و
یا وقتی به علامه ی طباطبایی می رسد، همین گونه تجلیل می کند، این یکی از ویژگی های استاد مطهری است .

در سؤال قبلی هم عرض کردم مبادا ما نسبت به میراث علمی متفکران مان بی مهر و بی توجه شویم . این ها زحمات بزرگی را
متحمل شده اند . اگر کسی به جایی برسد که حرف های علمی آن ها را بفهمد، از یک نصاب علمی قابل قبولی برخوردار شده است .

دومین نکته ای که ایشان رعایت می کرد، این بود که وقتی می خواست مساله ای را بحث کند، با شکیبایی و صبر تمام جوانب
مطلب را می شکافت و تدوین می کرد .

نکته ی سوم این که استاد مطهری به نیازهای فکری جامعه فوق العاده اهتمام داشت . خودش هم در مقدمه ی عدل الهی فرموده
است:

این بنده از بیست سال پیش که قلم به دست گرفته ام آثار مختلفی نوشته ام، اما همه ی آن ها یک وجه مشترک دارد و آن این است
که فکر کردم چه باری بر زمین افتاده چه مشکلی الان جامعه و جوانان با آن مواجه اند که آن را حل کنم .

توجه به نیازهای زمان مساله ی مهمی است . استاد مطهری در مواجهه با نیازهای زمان، مشاهده کردند که بخش عظیمی از این
فکرها و شبهه ها ریشه در فلسفه هایی دارد که در غرب مطرح شده و بعد از طریق ترجمه و مانند آن وارد فضای فکری ما شده
است .

ویژگی چهارم ایشان آن بود که در حد توان و امکانات آن روز، خود را باافکار و اندیشه های فیلسوفان غربی آشنا کرد . پاورقی هایی
که ایشان بر اصول فلسفه و روش رئالیسم نوشته، بیانگر این مطلب است . بحث های تطبیقی که انصافا فوق العاده است، از برکت
این آشنایی است .

این نکته امروزه برای همه ی ما مساله است;یعنی توجه به مشکلات و مسائل و هم چنین آشنایی با فلسفه ها و مکتب های غربی .

پنجمین ویژگی ایشان – که به نظر من همگی راهکار هستند – این است که بحث را به گونه های مختلف عرضه می کرد، گاهی
مقاله می نوشت، گاهی تدریس می کرد، گاهی کنفرانس علمی می گذاشت و گاهی کتاب تالیف می کرد .

یکی از علما می فرمود نقد بر استاد مطهری، نقد ساده ای نیست، چون که استاد مطهری از تولید به مصرف کار نمی کرد . بعضی ها
امروز می نویسند، فردا چاپ می کنند . ایشان بحث می کرد، تدریس می کرد می نوشت و کنفرانس می داد .

پرهیز از تکلف زبان فنی در تبیین مسائل یکی از ویژگی های ایشان است که به بستر عرضه برمی گردد .

بخشی از مطالبی که عرض می کردم، ناظر برجنبه ی تولید است و بخشی بر جنبه ی عرضه .

بنده این روش استاد مطهری را پسندیده ام . ابعاد شخصیت ایشان هنوز ناشناخته است . البته همه ی بزرگان حوزه نور چشم ما و
از افتخارات حوزه هستند .

به نظر ما کسانی که امروزه می توانند الگوی عملی ما باشند، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، علامه ی طباطبایی و استاد
مطهری هستند . این سه شخصیت ویژگی های شبیه به هم دارند;زیرا هم اجتماعی اند، هم عمیق فکر می کنند، هم تیزبین اند و
هم اخلاقی اند . بحمدالله دیگران را هم داریم . من فکر می کنم اگر بتوانیم این روش را به صورت یک فرهنگ در بیاوریم، گام
بزرگی در گسترش و تولید معارف دینی برداشته ایم . خدا رحمت کند استاد مطهری را که در جایی از شرح مبسوط منظومه جلد
اول، از سید شریف جرجانی یاد می کند و می فرماید: «این سید شریف جرجانی از معاصر خودش یعنی تفتازانی کم تر نبود، بلکه
دقیق تر هم بود، ولی فرق این دو این است که آقای تفتازانی توانست متن بنویسد و کتاب هایش متن شد . ولی سید شریف
جرجانی در حواشی کار کرد، از این رو، آن یکی مطرح شد و ایشان مطرح نشد» .

متاسفانه این مجال برای خود مرحوم استاد نیز پیدا نشد که متن بنویسد . ایشان حقیقتا آدم ژرف اندیشی است . عمیق فکر
می کند، ولی آثارش نوعا در حواشی و شروح است .

اگر متولیان حوزه جمعی را بگمارند که آثار این بزرگوار را در حوزه ی معرفت شناسی، در حوزه ی مسائل و روش های نو و در
اللهیات و کلام در یک جا جمع آوری کنند، خدمت بزرگی به حوزه شده است .

ایشان واقعا یک متکلم برجسته بود، هر چند به نام فیلسوف مطرح است، ولی کارهای کلامی شگرفی انجام داده است .

بنده سال ها پیش معرفت شناسی ایشان را از میان کتاب های مختلف متن درسی قرار دادم . چند مقاله هم در این باره نوشته ام،
ولی کار ناتمام ماند . جا دارد کسانی آثار کلامی ومعرفت شناسی ایشان را جمع آوری کنند .

پیام حوزه: به منظور هدف گذاری و برنامه ریزی در نظام آموزشی به گونه ای که مجموعه ی فارغ التحصیلان به جای انحصار در
محدوده ی خاصی از فقه، قادر به ورود در همه ی زمینه ها و ارائه ی نظام های دینی و برنامه زندگی اسلامی در همه ی شئون باشند،
مسئولان حوزه چه باید بکنند؟ به نظر جناب عالی نظریه پردازی چه عناصری می خواهد تا در نظام آموزشی آن را محقق کنیم؟

از گام های اولیه، تشکیل یک دوره ی عمومی کوتاه مدت که حاوی اطلاعات لازم برای همه محصلان باشد و پس از آن
استعدادیابی و تقسیم افراد به گرایش های لازم و تهیه ی متون آموزشی متناسب با هر دوره است، تا در نتیجه نیاز حوزه و نیاز
جامعه برآورده شود . متن هایی از قدیم را می توان بدون تغییر برای مقطعی خاص استفاده کرد .

توجه به آن نکته ای که قبلا عرض کردم، این جا هم باید باشد و آن تشکیل مجموعه های کارشناسی عالی است . سلسله مراتب
شورای عالی حوزه، شورای عالی علمی آن رشته، کمیته های علمی و بعد مجموعه ی نخبگان و فضلا مورد توجه قرار گیرد و از
محققان و فضلای صاحب فکر و قلم و اثر حمایت جدی شود و مشکلاتشان حل گردد . خلاصه، اگر می خواهیم خدمات رسانی فقط
کمی نباشد! باید چنین کنیم . این که می بینیم در غرب این همه پیشرفت می کنند، به دلیل آن است که محققان را تامین می کنند .
یک محقق وقتی تامین شد، با خیال راحت کار می کند و تمام فکرش را معطوف به علم و تحقیق می کند .

حالا با توجه به این نکاتی که عرض کردم در خصوص نظام آموزشی این چیزها به ذهنم می رسد:

1 . حداقل لازمی را برای دروس مقدمات و پایه تعیین کنیم .

بعد از این همه تجربه هایی که سال ها، بلکه قرن ها است به دست آورده ایم، می توانیم آن مقدمات لازم در ادبیات، منطق، معانی و
بیان، اصول فقه، فقه، عقاید و … را مشخص کنیم . معلوم کنیم که یک طلبه چند سال و چه مقدار موظف است که این ها را بگذراند
.

2 . متناسب با این نیاز کتاب را تنظیم کنیم . برگردیم ببینیم حالا این کتاب هایی را که داریم چه مقدار جوابگو است، کدام کنار
گذاشته شود، تغییر کند و یا اصلاح شود .

بعد از این مرحله، استعدادها را در این دوره ی عمومی چند ساله شناسایی کنیم . افراد در طول دوره خودشان را می شناسند و
متولیان هم بر اساس امتحانات و مصاحبه ها و مشاوره ها، نیروها را شناسایی می کنند و از این جا به بعد باید برای نیازها و
رسالت های اصلی حوزه نیروها را بسیج کرد تا در گرایش های مختلف تربیت علمی شوند .

جامعه از حوزه چه انتظاری دارد؟ حوزه چه نیازی دارد؟ اگر حوزه مدرس می خواهد، اول باید به نیاز خودش قبل از نیاز جامعه
پاسخ دهد . مثلا در این مقطع مشخص کنیم که کدام استعداد برای مدرس شدن خوب است؟ و چقدر مدرس نیاز داریم؟ آن وقت
کتاب هایی را متناسب با این هدف انتخاب و تالیف کنیم . متن های مختلفی را که این ها باید بگذرانند، معین کنیم . مؤلف
می خواهیم، محقق می خواهیم، مبلغ می خواهیم؟ حوزه به این ها نیاز دارد . متناسب با گرایش، استاد در اختیارشان قرار دهیم،
متن برای آن ها تنظیم کنیم و به آن ها کار بیاموزیم تا به تدریج رشد کنند .

بعد از گذشت یک دوره ی آموزشی چند ساله به این روش، چون نظام به این سمت سازماندهی شده، تولید و محصول طبیعی اش
این است که محقق و مدرس و مبلغ و مؤلف مورد نیاز تامین می شود . البته در این میان ممکن است کسانی باشند که بخواهند
ذوالفنون باشند .

پیام حوزه: در گذشته افراد درخشانی از حوزویان داشته ایم که واقعا نظریه پردازی و تولید علم کرده اند، اما در زمان ما به لحاظ
گسترش علم، نظریه پردازی و تولید علم کم تر داریم . به نظر شما برای این که به توانایی تولید علم و نظریه پردازی دست پیدا کنیم
و افراد بتوانند مسلط بر علم شوند، چه کارهایی باید صورت بگیرد؟ چون علوم به قدری تخصصی شده است که نمی شود بر تمام
جزئیات آن اشراف یافت . برای شناخت نیازها، به منظور نظریه پردازی چه کار باید کرد؟

خود شمادر سؤال فرمودید که ما دردوره های اخیر و معاصر بحمدالله شخصیت های مولد، خلاق و مؤثر در حوزه ی علوم مختلف از
جمله حوزه ی معارف داشته ایم;مثلا علامه ی طباطبایی چنین شخصیتی است . ایشان در عرصه ی تفسیر، روش خاصی را ابداع
کردند و بر اساس این روش به نظریه های بسیار ارزشمندی در زمینه ی مباحث اعتقادی و اجتماعی و دین پژوهی رسیدند .

به دنبال ایشان، متفکرینی مثل استاد مطهری که حقیقتا یک عنصر خلاق و مولد بود، مرحوم شهید آیت الله صدر که واقعا
شخصیتی با نبوغ و با تفکری قوی بود و در حوزه ی مباحث مربوط به فلسفه علم کتاب اندیشمند اسس و اصول منطقی استقراء را
که در نوع خودش خیلی بی نظیر و بدیع است، نوشت و شخصیت های برجسته ی دیگری را در خیلی از زمینه ها داشتیم .

اما آنچه که شما در ذهن دارید این است که این کارها از حالت فردی بیرون آمده، بستری فراهم شود که به یکی دو نفر منحصر
نشود و نظام حوزه به این سمت حرکت کند .

اصولا بسط و تحول درعلم، گونه هایی داشته و دارد . تحول و بسط کمی که معمولا در هر علمی رخ می دهد . گاهی در مسائل،
گاهی در عالمان و کرسی های درس، ولی آنچه که مورد بحث است، بسط از لحاظ کیفی است . بسط و تحول کیفی یا در روش بحث
انجام می شود;یعنی متد و روش دگرگون می شود که خود این دگرگونی نظریه های نویی را به دنبال دارد;مثلا در حیطه ی اجتهاد،
عقل گرایی و اخباری گری دو روشند . متد اجتهاد و عقل گرایی را افرادی مانند مرحوم وحید بهبهانی یا شیخ انصاری احیا کردند و
به دنبال این پردازش، نظریه های اصولی شکل گرفت . در حوزه ی اللهیات که شیخ مفید در مقابل روش اخباری ها و ظاهرگراها
تفکر عقلی را احیا کرد و آن تفکر عقلی مدرسه ای را تاسیس کرد که در آن شاگردانی مثل سید مرتضی و شیخ طوسی و ابوالصلاح
حلبی و دیگران رشد کردند .

بنابراین، تحول علمی گاهی در روش ها و گاه در نظریه ها است .

گاهی یک نظریه کلیدی تغییر می کند;مثلا در فلسفه «اصالت الوجود» می آید . این بحث متد نیست . به هر حال یک مساله
متحول می شود و آثار زیادی به دنبالش می آورد;مثلا ملاصدرا حرکت جوهری را مطرح می کند یا مثلا در فقه، بحث درباره ی
استصحاب و اصول عملیه و مسائل مربوط به وثاقت راوی و امثال این ها، گاهی نظریه هایی است که آثار مهمی دارد .

به هر حال بسط کیفی با بسط کمی متفاوت است . قطعا آنچه که مطلوب و مدنظر است، بسط کیفی است . حال چه زمینه ها و
اسبابی سبب می شود که این بسط و تحول کیفی به نتیجه برسد؟ به نظرم چند عامل وجود دارد:

عامل اول . دانشمندان و متفکران هستند . دارا بودن روحیه ی نقادی و تحول گرایی در اندیشه ها منتها بر مبنای ضابطه و اصول .

بخش عظیمی از این روحیه را موهبتی خدادادی می دانیم . البته در نظام آموزشی می توان برای بالندگی و رشد این روحیه کار
کرد . به نظر من باید در این زمینه کار کرد و استعدادها را در آن گرایشی که می خواهیم، شناسایی کنیم .

این روحیه برای یک مبلغ ضروری نیست . مبلغ بیان و حافظه خوب و توجه به مسائل داشته باشد، کافی است، اما برای یک محقق
و متفکر این روحیه لازم است .

عامل دوم . قدرشناسی جامعه است . صدا و سیما و رسانه های عمومی، همان طور که از فوتبال و ورزش های دیگر تبلیغ می کنند،
از دانش و تولید علم و نظریه پردازی هم تبلیغ کنند . اگر واقعا چنین سیاست گذاری انجام شود، کمک بزرگی به رشد علم است .

مردم از کارهای طلبه هایی که بدون هیچ چشم داشتی در حال انجام کارهای علمی هستند تا مشکلات دینی و فرهنگی را جواب
بدهند، اصلا خبر ندارند . چه اشکالی دارد که رسانه ها افکار عمومی را متوجه این کارها بکنند .

عامل سوم . حکومت است . در طول تاریخ متفکران، حکومت ها خیلی مؤثر بوده اند . حالا به هر انگیزه ای که حکومت ها داشته اند .
مثلا مامون عباسی به هر انگیزه ای آمد و بیت الحکمة را درست کرد . علما را تقویت کرد . این سبب شد که اندیشه ها و افکار تولید
شد و بسط پیدا کرد .

اگر این محورهای بالا مورد توجه قرار گیرند و در نظام آموزشی امور زیر رعایت شود به مطلوب نزدیک شده ایم:

اول . برنامه ریزی درسی;همان طوری که گفتم اگر نظام آموزشی مناسب، برنامه ریزی متناسب با استعدادها، متون مناسب با
نیازها و در کنار همه ی این ها اساتید شایسته داشته باشیم، می توانیم انتظار رشد و تربیت صاحب نظران را داشته باشیم .

دوم . تخصصی کردن رشته های علمی و توجه کافی به زیرساخت های رشته های تخصصی و پرهیز از صورت گرایی و شکل گرایی که
در متن سؤال شما هم به این موضوع اشاره شده است .

قانع نشویم که بگوییم ما فلان رشته را داریم . باید ببینیم این نیروها را که می خواهیم وارد رشته تخصصی کنیم و چندین سال
تحصیل کنند، آیا مقدماتی را پشت سر گذاشته اند که در این چند سال بتوانند کار مطلوب انجام دهند .

پیام حوزه: برای این که اخلاق ، منطق، آزاد اندیشی در مجموعه ی حوزه رواج یابد و افراد بتوانند آرا و انظار را طرح کنند و بستر
پذیرش و عرضه فراهم باشد، چه باید کرد؟

بنده معتقدم برای اداره ی کرسی ها – به ویژه پاسخ به شبهات – دو نکته را باید رعایت کنیم:

اولا شبهات را شناسایی و طبقه بندی کنیم .

ثانیا شبهات شناسایی شده و طبقه بندی شده در کمیته ها و یا میزگردهای علمی بحث بشود .

خلاف آن چیزی که این روزها مرسوم است . تا مطلب پخته نشده است، اصل و جوانب و جوابش را در جمع عمومی افراد مختلف
مطرح نکنیم . بعد نوبت به همایش ها و جلسات عمومی می رسد . افرادی که در آنجا بحث کرده اند و به نتایج خوبی رسیده اند آن را
مطرح کنند . مانعی هم نیست که دو دیدگاه مخالف هم اگر بود به دلیل این که روی مطلب کار شده، روشن و شفاف عرضه کنند و
شنوندگان هم قضاوت کنند . این مطلب باز بر می گردد به آن کمیته های علمی و محققان که در رشته ها کار می کنند .

راهکاری که در نامه ی فضلا مطرح شده بود و مقام معظم رهبری تاکید داشته اند، به علاوه ی آن مقدماتی که بنده عرض کردم،
می تواند برای ما تعیین کننده و رهگشا باشد .

حقیقتا این را وظیفه ی زید و عمر و بکر حتی صرفا مدیریت حوزه یا شورای عالی ندانیم، بلکه یک بلیه ی عمومی و نیاز و مساله
عمومی است .

خدا می داند در جلسه ی بحث کلام جدیدی که داشته ایم، به گریه افتادم به دلیل این که جوان های عزیز ما را با انحرافات اعتقادی و
فکری قلع و قمع می کنند . متشابهات در جامعه ی ما زیاد شده است . به خاطر منافع سیاسی و جناحی، متشابهات را پمپاژ
می کنند . اگر یکی چیزی را می گوید، دیگری خلاف آن را در روزنامه ها منعکس می کند . حال با این وضعیت، ما از جوانان چه
انتظاراتی داریم؟!

این همه دروس مختلف داریم، اما در بحث پاسخگویی به شبهات و حل شبهات چه اندازه وقت گذاشته می شود و چقدر حمایت
می شود؟! این نیاز فوری و اساسی حوزه است! بنده معتقدم که یک عزم همگانی حوزوی می خواهد . حقیقتا مراجع بزرگ تقلید
که همه ی آن ها از افتخارات و بزرگان حوزوی ما هستند، در درس های خودشان مطرح کنند .

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چنین توصیه هایی داشتند . گاهی طلبه ها را تشویق می کردند که به این مسائل در کنار
بحث های فقه و اصول توجه داشته باشند . فضلا و محققان شورای عالی، مدیریت حوزه، معاونت های حوزه، آموزش و پژوهش تا
برسند به مدیران مدارس، برای همگان دغدغه ی این مسائل باشد .

همه ی حوزویان دغدغه ی انجام وظایف دینی، هدایت عقیدتی جامعه و حفظ و تحکیم باورها و اعتقادات دینی و تولید علم و فکر و
نظریه و تامین نیازهای جامعه را داشته باشیم تا بتوانیم به مطلوب دست پیدا کنیم .

پیام حوزه: از این که وقت شریف تان را در اختیار ما گذاشتید، متشکریم .

پی نوشت ها:

1 . بقره، آیه ی 111 .

2 . آل عمران، آیه ی 64 .

3 . زمر، آیه ی 17 .

4 . کافی، ج 15، ص 15 .

5 . وسایل، ج 27، ص 27 .

6 . کافی، ج 8، ص 167 .

گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین علی ربانی گلپایگانی

پیام حوزه: ضمن تشکر و قدردانی از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، با توجه به سابقه و تجربه ی حضرت عالی در عرصه ی @@N@@مباحث کلامی و عقیدتی، سیر تولید و گسترش علوم – به ویژه مباحث اعتقادی را در مواجهه با متکلمان مغرب زمین چگونه @@N@@ارزیابی می گنید؟ این مباحث در حوزه ی علمیه چگونه با تضارب آرا و مواجهه ی با انظار دیگران می تواند رشد کند؟

بسم الله الرحمن الرحیم . از این که مجله ی پیام حوزه درصدد پیگیری این مساله ی مهم و مورد نیاز بر آمده، سپاسگزارم و از این @@N@@که بنده را هم مورد عنایت قرار داده اید، تشکر می کنم . امیدواریم این گفتگو منشا خیر و برکت باشد .

قبل از پاسخ به سؤال شما مقدمه ای لازم است تا جهت بحث را روشن کند و مبنای صحبت های بعدی شود:

نکته ی اول . علم چیست و اقسام آن کدام است؟ علوم حوزوی در کل جغرافیای معرفت بشری چه جایگاهی دارد؟

ویژگی بارز علم این است که حقایق را کشف می کند . این علم و معرفت به لحاظ متعلق گاهی اصل وجود واقعیت ها رامدنظر قرار @@N@@می دهد و گاهی ویژگی ها و خصوصیات آن ها را مدنظر قرار می دهد .

به اصطلاح حوزوی و منطقی «هلیات بسیطه » و «هلیات مرکبه » به عبارت دیگر گاهی واقعیات را بدون نسبت با واقعیات پیرامونی @@N@@و گاهی با مقایسه با واقعیات دیگر در نظر می گیریم، این از منظر فلسفی .

اما اگر از منظر دینی به دانش نگاه کنیم، متعلق دانش و معرفت انسان یا وجود خداوند است یاصفات و افعال الهی;یعنی انسان در @@N@@تلاش های معرفتی خودش از این چارچوب خارج نخواهد شد .

علوم طبیعی هم در حقیقت بحث شان درباره ی صفات و یا افعال خداوند است . هم چنان که علوم اجتماعی و انسانی هم مربوط به @@N@@انسان و ویژگی های انسانی و اخلاقی او است و به افعال الهی بر می گردد .

علوم رایج حوزوی هم درباره ی افعال تشریعی الهی بحث می کند . لذا ما با یک نگاه کلان می توانیم بگوییم همه ی علوم صبغه ی @@N@@دینی دارند . البته این نگاه که عرض کردم، نگاه رایج نیست . آنچه رایج است، این است که علوم تقسیم می شود به:

الف . علوم دینی;

ب . علوم غیر دینی .

در این دیدگاه، علم دینی بالمعنی الاخص و شامل: عقاید، احکام، اخلاق و تفسیر است . اگر این چهار محور را مطرح کنیم، همه ی @@N@@علومی را که بالمعنی الاخص دینی هستند، در بر می گیرد .

نکته ی دوم: علم چه مقصد و غایتی دارد؟

غایت اصلی علم این است که در خدمت بشر باشد . اگر بخواهد در خدمت بشر قرار گیرد، چند کار باید انجام شود:

1 . مقصد حیات را به انسان نشان دهد;

2 . راه رسیدن به این مقصد را هم نشان دهد;

3 . ابزار لازم برای طی این طریق را هم، در اختیار انسان قرار دهد .

پس دانش های بشری یا بیانگر مقصد و حیات انسان است، یا بیانگر راه روش و شیوه ی زندگی و یا بیانگر و تامین کننده ابزار @@N@@زندگی انسان است .

آنچه که مقصد را نشان می دهد، علوم عقاید و جهان بینی (علم کلام و فلسفه) است .

آنچه که راه و روش ها را نشان می دهند، شریعت ها هستند که شیوه ی زندگی انسان را نشان می دهند .

و اما دانش هایی که ابزار را در اختیار بشر قرار می دهند، دانش های طبیعی و تجربی هستند .

بحث بعدی این است که دانش با تمدن چه ارتباطی دارد؟

تمدن به لحاظ ریشه ی لغوی از مدینه و مدنیت گرفته شده که ناظر به نوعی زندگی است، در مقابل این زندگی متمدنانه ، زندگی @@N@@بدوی قرار می گیرد . زندگی مدنی ویژگی هایی نظری و عملی دارد .

ویژگی های نظری تمدن به علم و معرفت و ویژگی های عملی آن به قواعد و شیوه های زندگی و وسایل و ابزار آن مربوط می شود .

پس تمدن سه رکن دارد: 1 . رکن معرفتی;2 . رکن ابزاری;3 . رکن رفتاری .

از این سه قسم، جنبه ی ابزاری قطعا به معرفت بر می گردد;یعنی ابزار تمدن، محصول دانشی است که این ابزار را به وجود آورده @@N@@است . جنبه ی رفتاری هم ریشه در نوعی تفکر و اندیشه و اعتقاد و باور دارد . پس شالوده ی تمدن معرفت، علم و دانش است .

نکته ی سوم . حوزه و دانشگاه در تمدن چه نقشی دارند؟

این هم بحث مهمی است . دانش های بشری سه دسته اند:

1 . علوم خاص حوزوی;مثل معرفت هایی که به شریعت شناسی و دین شناسی بر می گردد و رسالت حوزه است . این علوم مبانی @@N@@دارد که در دانشگاه ها نیست و اگر دانشگاهیان بخواهند در این علوم صاحب نظر شوند (نه مطلع)، بدون تسلط بر آن مبانی و @@N@@مقدمات مشکل است .

2 . علوم طبیعت شناسی;علومی که مخصوص دانشگاه است .

3 . علوم مشترک;علومی که هم صبغه ی دانشگاهی و هم حوزوی دارد;مثل مباحث انسان شناسی .

البته در دانشگاه ها بیش تر بعد طبیعی و حیات دنیوی انسان را بررسی می کنند و در حوزه های علمیه انسان شناسی از بعد @@N@@اخروی و اخلاقی و معنوی مطرح است . در مبحث انسان شناسی، بین حوزه و دانشگاه تعامل وجود دارد .

پس رسالت حوزه ها، بحث های دین شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، تربیتی و اخلاقی است .

نکته ی چهارم . تعامل فرهنگ ها و تمدن ها

فرهنگ ها و تمدن ها محصول تجربه و تفکر انسانند . تمدن امری بشری و دستاورد تجربه و افکار است . حال چرا این فرهنگ ها در @@N@@تعامل قرار می گیرند؟

ریشه این است که این مقوله، مقوله ای بشری است و انسان فطرتا جستجوگر و منفعت طلب است;لذا این عامل فطری و طبیعی @@N@@باعث شده است که انسان در تمدن و فرهنگش تعامل و برخورد و جستجو و دادوستد کند . این برخوردها گاهی خشن و گاهی @@N@@مسالمت آمیز و همراه گفتگو بوده است .

اسلام در این باره چه موضعی دارد؟ آیا اصل تعامل را می پذیرد؟ و چه شیوه ای را توصیه می کند؟

برای کسی که با الفبای اسلام آشنا باشد، جواب روشن است;آری، اسلام طرفدار تعامل است و روش مسالمت آمیز را توصیه @@N@@می کند . بحث را به چند آیه ی شریفه متبرک می کنیم:

قل هاتوا برهانکم … (1) .

تعالوا الی کلمة یا اهل الکتاب سواء (2)

فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (3)

نکته ی پنجم . اسلام خودش را آیین برتر می داند لیظهره علی الدین کله وقتی خودش را برتر می داند، پس از موضع برتر هم با @@N@@دیگران سخن می گوید و حق را در خودش منحصر می داند . از سوی دیگر گفتگو وقتی برابر است که یا حقیقت را نسبی بدانند یا @@N@@حقانیت را، در حالی که اسلام هیچ کدام از این دو را قبول ندارد . اولا حقیقت را مطلق می داند و ثانیا حقانیت را در اختیار خود @@N@@می داند . آیا این تناقض نیست؟

در پاسخ می گوییم: درست است که اسلام حقیقت و حقانیت را مطلق می داند، و ادیان دیگر را فی الجمله برخوردار از حقیقت @@N@@می داند، ولی ویژگی اسلام آن است که می خواهد با ادیان دیگر عادلانه گفتگو و تعامل کند . این است که اسلام برای عقل و اندیشه @@N@@و خرد انسان، جایگاه رفیعی قائل است .

حال با اشاره به آیه ی 89 از سوره ی نحل، از جهتی دیگر جایگاه عقل را مطرح می کنم:

و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی

همه ی مفسران شیعه و سنی پذیرفته اند که تبیان، تبیان مستقیم نیست، بلکه با واسطه است، حال این واسطه ها چیست؟

در تفکر شیعه، واسطه دو چیز است، ان لله علی الناس حجتین (4) یکی اهل بیت، دیگری عقل .

اهل سنت، عترت و اهل بیت را برغم احترامی که برایشان قائلند، حجت نمی دانند .

پس اهمیت دادن به عقل و خرد، زمینه ی تعامل و گفتگو را فراهم می کند . به همین دلیل اسلام در جستجوی دانش، مرز مذهب @@N@@را کنار گذاشته است . اطلب العلم و لو بالصین (5) این نشان می دهد که اسلام باز فکر می کند . الحکمة ضالة المؤمن حیثما وجدها @@N@@فهواحق بها

6پس اسلام باب گفتگو را بامشرک ها، مادی ها، پیروان ادیان و … باز کرده است . روش ائمه ی طاهرین (ع) هم برای ما الگو است .

پیام حوزه: دین پذیرفته است که علوم را از جایی دیگر می شود گرفت;زیرا در مواجهه با علوم دیگر، خودمان هم رشد می کنیم . به @@N@@نظر شما تضارب آرا و مواجهه با آرا و انظار دیگران چقدر در زمینه ی اعتقادات اتفاق افتاده و به چه میزان در پیشرفت این علم در @@N@@حوزه تاثیر داشته است؟

اگر این پرسش را تجزیه کنیم، این نکات از آن استخراج می شود: اولا . موضع گیری حوزه های علمیه نسبت به بحث های جدید @@N@@فلسفی و کلامی مغرب زمین چگونه بوده است؟

پیام حوزه: می شود بحث را عقب تر برد و از صدر اسلام شروع کرد . آیااین بحث پیشینه داشته است؟

اگر مقصود نگاه تاریخی به دانش کلام اسلامی و چگونگی برخورد آن با افکار و اندیشه های مختلف باشد، جواب مثبت است .

یکی از جنبه های بالنده ی کلام اسلامی توجه متکلمان به اندیشه های ادیان و مذاهب مختلف بوده است;همین توجه باعث انتقال @@N@@افکار و اندیشه ها به فضای خودی شده است . البته به شیوه ای دقیق، (شیوه خیلی مهم است) به صورت کارشناسی و برخورد @@N@@علمی و دقیق با اندیشه ها و بعد از نقد و بررسی، نشر آن در جامعه . عکس آن چیزی که متاسفانه در جامعه ی ما شکل گرفته است @@N@@که از پایین به بالا است . مسائل فرهنگی باید به عکس روش جاری مطبوعاتی باشد .

وقتی به آثار کلامی شیعه و اهل سنت نگاه می کنیم، می بینیم کتاب های آن ها سرشار از مباحث و دیدگاه های مطرح مخالفین @@N@@است . دیدگاه های الحادی، سپس ادیان و کم کم مسائل بین المذاهبی .

در کتاب های سید مرتضی و کتاب های قاضی ابوبکر باقلانی سنی، خیلی منظم بحث های کلامی و عقیدتی ادیان و مذاهب @@N@@گوناگون مطرح شده است .

اضافه بر این، کتاب های متنی که از مبدا تا معاد را بحث کرده اند، گاهی موضوعی و تخصصی به مسائل پرداخته اند . در زمان @@N@@ائمه ی طاهرین (ع) هم این گونه بوده است;همانند: رد بر دهریه، رد بر ملحدین، رد بر قدریه و … که هر فکری در جامعه مطرح @@N@@بوده یا به گونه ای با آن برخورد می کردند را به عنوان یک موضوع، مورد بحث قرار می دادند . الگوی این روش از قرآن گرفته شده @@N@@است .

قرآن یک کتاب باز است . آیات قرآن خیلی راحت، افکار دهریه تا گرایشات دینی ستاره پرستان، بت پرستان، اهل کتاب و … را @@N@@مطرح می کند، منتها با جواب و تحلیل و نقد .

در تاریخ تفکر اسلامی از آغاز گفتگوهایی بوده است . در عصر رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص)، در دوران ائمه ی طاهرین (ع) تا @@N@@عصر غیبت، دوران متکلمان اسلامی و … اجمالا این بحث ها بوده و کتاب های آن هم موجود است و شاهدی گویا بر تضارب آرا و @@N@@تعامل فکری بین ادیان و مذاهب و … بوده است . به همین دلیل مقام معظم رهبری فرموده اند که متکلمان سابق از مسائل زمان @@N@@خودشان جلوتر بوده اند . جواب ها را در آستین آماده داشتند . ولی الان وضعیت مطلوبی نداریم .

پیام حوزه: آیا این مواجهه باعث رشد علمی کلام شده است؟

طبعا همین طور است . رشد علم به حرکت است . انسان در حرکت رشد می کند . احساس نیاز باعث حرکت و اختراع و رشد است . @@N@@احساس نیاز معنوی هم همین طور است . به هر حال وقتی افکار و اندیشه ها آمد و چالش ایجاد کرد وانسان احساس نیاز کرد، @@N@@برای حفظ عقیده ی خودش تلاش و چاره اندیشی و بررسی و تحلیل می کند تا جواب شبهه های جدید را بدهد . این کار خود به @@N@@خود باعث زایش علمی می شود .

اصولا، برای متفکران باید اصل اولیه استقبال از طرح شبهه ها و ایرادها باشد .

پیام حوزه: آیا این مواجهه علاوه بر گسترش علوم دینی، باعث ورود زمینه های جدید به علوم ما شده است؟

در واقع از سه گزینه ی قابل طرح در این باره، بنده به دو گزینه اعتقاد دارم;این سه گزینه عبارتند از:

1 . افکار و اندیشه های جدید، مایه های اصلی را همانند آنچه در وحی و تفکر ما است القا کند .

2 . تنبه دادن به آنچه از آن غفلت داشته ایم;مثلا انطباق آیه و حدیث یا اصلی بر موردی که به آن توجه نداشته ایم .

3 . طرح موضوعات جدید .

بنده معتقدم در محور دوم و سوم تعامل فرهنگ ها و اندیشه ها مؤثر بوده است .

پیام حوزه: گاهی به کاربرد و تاثیر بعض علوم و دانش ها توجه نداریم . با طرح سؤال و شبهه ی جدید به این ابزار توجه می کنیم و یا @@N@@از علومی که کاربردی در معارف ما نداشته اند، استفاده می شود .

در تایید سخنان حضرت عالی اشاره می کنم که یکی از بزرگان فرموده اند: من تولید علم در حوزه ی معارف دینی را به این معنا که @@N@@می توانیم به چیز جدیدی دست پیدا کنیم، قبول ندارم . تولید علم به این معنا است که در معارف، باز آفرینی کنیم و برداشتی @@N@@جدید از این معدن شود .

شما هم می فرمایید: هر آنچه که معرفت است در دین وجود دارد . پس ما به معرفت جدیدی نمی رسیم، بلکه به برداشت های جدید @@N@@و نگاه های جدیدی می رسیم .

در قسم آخر مقدمات عرض کردم که در تفکر اسلامی، عقل در مرتبه ای قرار گرفته که می تواند منبع باشد . اگر عقل فقط روش @@N@@استنباط از منابع وحیانی باشد، نتیجه همان می شود که شما فرمودید و اگر عقل را در مرتبه ای عمیق تر و اساسی تر بدانیم، @@N@@می شود قبول کرد که در مواردی، با غور در مسائل فکری و معرفتی به نکاتی دست بیابیم که آن را درنص نداشته ایم .

البته احتمال این معنا هست که بگوییم این هم در نصوص موجود بوده ولی از آن غفلت داشتیم . این را رد نمی کنم .

ذوالاطراف بودن و جامع بودن وحی را نمی شود انکار کرد، اما ممکن است گاهی نکاتی دریافت شود که حداقل در توجه به اشارات @@N@@و نکاتی که در متن وحی بوده، بسیار کارا باشد .

البته این بحث نیاز به تامل وتفکر بیش تری دارد .

پیام حوزه: با توجه به پیشینه ای که علمای سلف حوزه در مواجهه با آرا و انظار و به روز بودن پاسخ ها و نوزایی معارف اعتقادی @@N@@داشته اند، آیا در زمان ما، حوزه های علمیه در آگاهی از آرا و انظار متکلمین، فلاسفه و دانشمندان علم اعتقادات به روز هستند؟ آیا @@N@@توانسته ایم هم طراز با دانش های سرزمین های دیگر، علوم اعتقادی و کلامی خودمان را باز آفرینی و عرضه کنیم؟

اولا باید ببینیم آیا علم کلام و عقاید در حوزه ی علمیه جایگاه مناسبی دارد؟ آن گاه ببینیم در مواجهه با مسائل جدید و تولید چه @@N@@وضعیتی دارد؟

وقتی برای یک دانش سرمایه گذاری مطلوب کردیم می توانیم انتظار عملکرد مطلوب هم داشته باشیم;مثلا اگر در انتخاب @@N@@اموری مانند متن مناسب و استاد مناسب دقت های لازم را به عمل نیاورده ایم، نمی توانیم در امتحان خیلی سخت بگیریم .

یکی از بزرگان فرموده بود: «ما نمی توانیم از 50 نفر که در رشته ی تخصصی تحصیل می کنند، به هر 50 نفر دکترا بدهیم » .

بنده می گویم: این حرف درستی است، اما از اول چرا 50 نفر را گزینش کنیم؟ درست تر این است که از اول 50 نفر گزینش نکنیم، 10 @@N@@نفر را گزینش کنیم . هم هزینه کم تر و هم نتیجه بهتر می شود و مشکل مدرک و رساله نوشتن هم نداریم .

واقع این است که علم کلام، هنوز که هنوز است در غربت و مهجوریت است و جایگاهی را که این علم در آغاز داشته، پیدا نکرده @@N@@است . چند جمله را در تاکید بر جایگاه اعتقادات و کلام عرض می کنم: مرحوم طبرسی در جلد هفتم مجمع البیان در تفسیر آیه ی @@N@@52 سوره ی فرقان و جاهد هم به جهادا کبیرا می فرماید:

و فی هذا دلالة علی ان من اجل الجهاد و اعظمه عندالله سبحانه جهاد المتکلمین فی حل شبهة المبطلین و اعداء الدین .

این نگاه طبرسی به علم کلام است .

یک سخن هم از خواجه نصرالدین طوسی در نقد المحصل نقل کنم:

ان اساس العلوم الدینیة علم اصول الدین .

پایه و اساس تمام علوم دینی، علم کلام است .

وارد شدن در سایر علوم دینی بدون علم کلام، ممکن نیست .

یک سخن هم از مقام معظم رهبری – که خداوند به ایشان عمر با عزت و طولانی دهد – عرض می کنم . ایشان در سفری که در @@N@@سال 1374 به قم داشتند درباره ی نواقص حوزه فرمودند:

… عدم گسترش کافی و لازم علم کلام می باشد . که این حقیقتا فاجعه است . از این بالاتر و تلخ تر فراموش شدن کلام است .

اصلا علم کلام فراموش شده است . حالا از کلامی که فراموش شده است، انتظار داریم که از مرزهای اعتقادی و دینی دفاع کند . @@N@@اول باید این وضعیت نا مطلوب و نا بهنجار علم کلام را حل کنیم .

اگر کسی بگوید در حوزه، رشته ی تخصصی کلام وجود دارد و چندین سال است که فعالیت می کند، در پاسخ باید گفت صرف اسم @@N@@گذاشتن که دردی را دوا نمی کند . فارغ التحصیلان این رشته کجا رفته اند؟ کجا تدریس می کنند؟ کجا تالیف می کنند؟ کدام مرکز @@N@@این ها را حمایت می کند؟

بله در حوزه درس کلام برای عموم طلاب برقرار است و خود من آن را تدریس می کنم! ولی کی و کجا؟ ساعت 11 ظهر که طلبه @@N@@رمق ندارد . درسی که باید پایه و اصل باشد در ساعت بی حوصلگی و بی رمقی برقرار است .

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی می فرمودند:

من به آقایان توصیه می کنم، بخشی از منبرهای خود را به جوانان اختصاص بدهید و اعتقادات را به آن ها بگویید که اگر این کار را @@N@@نکنید، کاری برای ما باقی نمی ماند .

حال پس از روشن شدن وضع تحصیل علم کلام در حوزه، ببینیم وضع ما در مواجهه با کلام غربیان چگونه بوده است .

کارهایی که در این زمینه در دو دهه ی اخیر انجام شده، چند گونه است:

1 . ترجمه ی آثار غربی در حوزه های مختلف کلامی به دور از هر گونه نقادی .

2 . گروهی به دلیل اهداف سیاسی و یا کسب نام و نشان، عقاید و اندیشه های غربی آن هم اندیشه های اومانیستی، نسبیت، @@N@@سکولاریسم، کثرت گرایی، الحاد و … را که در کتاب های فیلسوفان غربی فراوان است، در جامعه ی ما نشر و ترویج کرده اند . گروهی @@N@@هم در صدد بوده اند، این ها را بومی کنند تا جزو فرهنگ ما شود .

3 . نوشته های منتقدانه و تحلیلی به صورت کتاب و یا مقاله . این دسته ی سوم را می شود به دو گروه تقسیم کرد: بعضی ها ضعیف @@N@@ونا کارامدند و بعضی هم قوی هستند .

روی هم رفته توجه و اقبالی که به این مساله شده است، ستودنی است;به ویژه با آن همه مشکلاتی که عرض کردم . شاید علت این @@N@@توجه و اقبال به کلام، آن است که عموم احساس نیاز کرده اند .

برای گسترش آموزش علم کلام و به ویژه کلام جدید و گسترش آگاهی و دفاع از حریم دین در قبال مباحث غیر موحدانه و عموما @@N@@اومانیستی، نیازمند برنامه ریزی کلان و گسترده ای هستیم .

اولین گام در این مسیر تشکیل یک شورای عالی علمی در کلام است . هدایت فعالیت های آموزشی نیز یک ضرورت است تا افراد با @@N@@تجربه و صاحب نظر تربیت شوند . در برنامه ریزی آموزشی نیز می توان از چهره های دانشگاهی که صاحب فکر و با دغدغه هستند، @@N@@استفاده کرد . مجموعه ای از صاحب نظران با شناسایی وضع فرهنگی و نیازهای فرهنگی و اطلاعات و آمارهای درست، برنامه های @@N@@5 ساله یا10 ساله تدوین کنند . هدف گذاری و برنامه ریزی بلند مدت کنند و بر متون درسی نظارت کنند .

بر مجلات و کتب حوزه و کلام نظارت علمی داشته باشند . بر گفتمان های کلامی هم نظارت و اشراف داشته باشند که از حالت @@N@@آشفتگی بیرون آیند .

دومین گام تاسیس کمیته های علمی تحت نظر این شورا است . این شورا نیز خودش تحت نظر شورای عالی حوزه است نه در @@N@@عرض آن .

کمیته های علمی آثار و کتبی که در همه جای دنیا چاپ می شود را به روز و سریع دریافت و به صورت یک بانک اطلاعات عمل @@N@@کنند، شبهات شناسایی و طبقه بندی شود .

گام سوم تشکیل جامعه ای از محققان، نویسندگان و فضلای حوزه تحت عنوان کانون، جامعه، مجمع و یا هر عنوان دیگر . این جمع @@N@@چند کار را بایستی انجام دهند:

1 . بحث ها و گفتگوهای علمی را راه اندازی کنند;

2 . از این گروه برای پاسخگویی استفاده شود;

3 . برای متون درسی از همین گروه و افراد ورزیده ی دیگر تحت نظر شورای عالی کلام و شورای عالی حوزه استفاده شود;

4 . در تالیف آثار کلامی، نیاز جامعه در حد دبستان، راهنمایی، دبیرستان، مردم عامی و دیگر طبقات مختلف مشخص و طبقه @@N@@بندی شود .

طبعا مجموعه ی این فعالیت ها، دبیر خانه ای می خواهد که رابط بین محققان و نویسندگان و کمیته های علمی و شورای عالی کلام @@N@@باشد . در واقع این کار احتیاج به پشتیبانی و مدیریت دارد .

اگر این سه نهادی که گفته شد در حوزه ی مباحث اعتقادی و کلامی شکل بگیرد، می توان انتظار داشت که این علم جایگاه مناسب @@N@@خود را بیابد و در حوزه ی نشر علم و تولید اندیشه و پاسخ به شبهات نقش خودش را ایفا کند .

مراکز پژوهشی فعلی حوزه، مثل مؤسسه ی امام صادق (ع) و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و جاهای دیگر باید با @@N@@آن دبیرخانه مرتبط باشند و کمیته های علمی از طریق این مراکز علمی تغذیه شوند .

نکته ی دیگر که بنده خیلی به آن معتقدم این است که از هر گونه کاری که شائبه ی جناحی در آن باشد، پرهیز شود;زیرا در غیر @@N@@این صورت از اول ناکام است و بخشی از مخاطبان را از دست خواهد داد .

پیام حوزه: آیا در حال حاضر متن کاملی از اعتقادات شیعی داریم که قابل پذیرش، سهل الوصول و به زبان مردم جامعه ی امروزی @@N@@باشد؟

سوال دیگر این که همواره در تاریخ علمی شیعی از دستاوردهای پیشینیان استفاده شده و آن را سنگ بنای بیان مسائل به زبان روز @@N@@قرار می دادند، اما امروزه بعضی از کتاب های کلامی در عین ارزشمندی و در حالی که می توانند ماخذ و منبع باشند، بیان و شکل @@N@@ورود و خروج شان در بحث، به سده های پیش بر می گردد و برای امروزیان قابل درک و فهم نیست . چگونه می توانیم این مباحث @@N@@ارزشمند کلام را به زبان امروزی عرضه کنیم؟

در مورد سؤال اول، به نظر می آید که اگر مخاطبان را دسته بندی و بعد متناسب با مخاطبان قضاوت کنیم، بهتر است و چون این @@N@@کار را نکرده ایم جواب طبعا منفی است . این شیوه ی تدوین بحث کلامی جزء سیاست ها نبوده است;شاید به صورت موردی و @@N@@متفرقه کارهایی شده باشد . خوب است تامین این نیاز، یک سیاست فرهنگی باشد;حجم نیازها به گونه ای است که بدون @@N@@سیاست گذاری و حمایت جدی، هدف برآورده نمی شود . این کار ظاهرا جزء سیاست های آموزشی نبوده است .

بیاییم مراکزی راه بیاندازیم که هدف گذاری کنند و مخاطبان را بشناسند . این کار نشده;در تبلیغ هم این کار نشده است .

البته در دوره ی معاصر بزرگان حوزه تلاش کرده اند که متناسب با نیازها کتاب هایی را بنویسند و گاهی به صورت پرسش وپاسخ @@N@@بوده است . مثلا آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی از خیلی وقت قبل این دغدغه را داشته اند که آثار اعتقادی را به زبان ساده عرضه @@N@@کنند، ولی به هر حال چون مخاطبان متفاوتند این ها نمی تواند برای همگان جوابگو باشد .

اما در مورد مساله ی دوم که چه کنیم تا از آثار قدمای صاحب نظر در عقاید بهره ببریم;زیرا زبان آن ها زبانی است که قابل عرضه @@N@@برای جامعه امروز نیست . مثل گوهر مراد مرحوم لاهیجی که فارسی است، ولی نمی شود با آن ادبیات در اختیار جوانان و @@N@@دانشگاهیان و حتی گاهی در سطح بالاتر هم قرار داد . این یک کتاب فنی است . سرمایه ی ایمان ایشان هم، همین طور است . البته @@N@@لاهیجی عالم اجتماعی بوده که به سه سبک در عقاید کتاب نوشته است: شواهد برای خصیصین و اهل دقت و نظر، گوهرمراد در @@N@@سطح فرهیختگان و سرمایه ی ایمان را برای عموم .

اسرارالحکم مرحوم حاجی سبزواری در دوره ی بعد از مرحوم لاهیجی یک متن کلامی فارسی است که می توانست در زمان @@N@@خودش جامعه را از نظر اعتقادی تغذیه کند . مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی کتاب شرح تجرید و کشف المراد را به زبان فارسی @@N@@بازنویسی کرد تا برای فرهنگیان و قشر تحصیل کرده قابل استفاده باشد;یعنی ایشان فکر کرد که به این سرمایه ها نیاز است، ولی @@N@@قابل استفاده برای غیر متخصصین نیست . از این رو، آن را به یک زبان روان و متنی کوتاه و مختصر بازنویسی کرد . اگر ملاحظه @@N@@کنید در حد خودش کتاب نسبتا خوبی است .

بنده فکرمی کنم، ما برغم پیشینیان دچار افراط و تفریط می شویم;یعنی گاهی برای این که کار خوب عرضه کنیم، اصالت هاو @@N@@قوت ها را قربانی می کنیم . گاهی هم برای این که اصالت هاو قوت ها و مبانی را حفظ کنیم، در عرضه و تولید و نشر با مشکل مواجه @@N@@می شویم .

ربط بین میراث جدید و قدیم را هم نمی توانیم نادیده بگیریم . بعضی ها از روی ساده اندیشی – یا هر تفکری که دارند می گویند که @@N@@باید کلام جدیدی بنویسیم;زیرا فضای زمان خواجه نصیر و قبل یا بعد از او، فضای رئالیسم بود;آن ها هم بر اساس فلسفه ی @@N@@رئالیسم کلام نوشتند . امروز فضای ما، فضای شکاکیت و نسبیت گرایی است;لذا باید در چنین فضایی کلام جدید بنویسیم . این @@N@@واقعا یک اشتباه مغالطه ای عجیب است و مثل این است که بگوییم عالمان عقاید زمام کار را به دست افکار جامعه داده اند و آن ها @@N@@هرچه بگویند، این ها باید امضا کنند . این که عالم عقاید نشد! عالم عقاید باید کار پیغمبری کند وکارپیغمبری این است که @@N@@اعوجاج ها را اصلاح بکند . منتها باید راهش راپیداکرد . اگر به تبع فضای شکاکیت حرکت کنید این همان چیزی می شود که در @@N@@غرب هست . ما چه کنیم که آن ثابت ها را نگهداریم، اما متغیرها را هم از دست ندهیم و بالعکس؟ در صدد این نباشیم که میراث @@N@@علمی کهن را برای مخاطبان عمومی – دانشگاهی یا حتی حوزوی – چاپ کنیم;یعنی کشف المراد را نباید برای طلبه ای که پایه @@N@@هفت یاپنج می خواند یا دانشجویی که در دانشگاه کارشناسی می خواند، چاپ کنیم;اما کشف المراد برای محافل علمی رشته های @@N@@تخصصی لازم است . این کتاب را نباید از دست بدهیم، چه چیزی را می توانیم جایگزین این کتاب کنیم؟

در کانون های تولید فکر باید کتاب های مرجع همیشه در دسترس باشند و در غیر این صورت جفا و بی توجهی به میراث تمدنی ما @@N@@شده است .

اصلاح متون درسی حوزه یک بحث ظریفی است . دگرگونی این ها خیلی مهارت و ظرافت می خواهد . خیلی آگاهی واحتیاط @@N@@می خواهد . من عقیده ام این است که ما مرز بین تولید و توزیع را از هم جدا کنیم .

از میراث کهن برای تولید اندیشه بهره بگیریم . مسائل روز را هم بیاوریم . به نیازها هم پاسخ بدهیم و محصول مان را به زبان روز @@N@@عرضه بکنیم . اصلا نیاز نیست که گوهرمراد را برای متعلمین چاپ کنیم . گوهرمراد باید تیراژش هزار تا باشد، اما اگر کتابی را @@N@@استادی به زبان روز نوشت، باید تیراژش ده هزار تا باشد . او هم نباید در این کتاب اقتصادی فکر کند . حتی گاهی وقت ها هم باید @@N@@با یارانه عرضه شود . اگرتشخیص بدهیم، کتابی به درد بخور است، باید کمک کنیم . خود بنده همین مشکل را برای کتاب دین @@N@@وفطرت داشتم . بنابراین، اگر مقوله ی تولید از مقوله ی توزیع جدا شد دقیقا می توانیم از میراث های کهن، حتی کتاب های شیخ @@N@@مفید بهره مند باشیم . اوایل المقالات شیخ مفید هیچ وقت کهنه نمی شود . همیشه برای محققان علم کلام، اوایل المقالات @@N@@خواهدبود . ذخیره ی سید، شافی مرتضی، تمهیدالاصول شیخ طوسی، تجرید مرحوم خواجه و کتاب هایی از این قبیل همیشه @@N@@کتاب های مهم اند . البته با تکمیل و جبران کمبودها . باید برای توزیع درعموم جامعه و طلاب نوآموز متون مناسب تهیه کنیم تا @@N@@درگیر معضلات عبارتی نشوند . به عبارت دیگر تاوقتی که به آنجا نرسیده ایم که طلبه قدرت تحلیل پیدا کند، باید سعی کنیم @@N@@متون محدوتر و متناسب تر به او عرضه کنیم، ولی اگر طلبه صاحب قدرت تحلیل شد، آن کتاب های مرجع برای او مفید است و @@N@@ساده کردن آن غبطی آشکار .

پیام حوزه: لطفا پیرامون فعالیت های تان در زمینه های مباحث اعتقادی و روشی که در تحقیق، تالیف، تدریس و پاسخ گویی نیازها @@N@@به کار گرفته اید، توضیح دهید؟

این که لطف خداوند شامل حقیر شده و به مباحث اعتقادی – کلامی هدایت شده ام، خدا را شاکرم و برای اساتید بزرگواری که در @@N@@هدایتم سهم داشتند، از قبیل آیت الله سبحانی و کسان دیگر، از خداوند دوام عمر با عزت طلب می کنم .

الگویی که در برنامه تحقیق و مطالعات و تدریس و تالیف داشته ام – حالا چه مقدار موفق بوده ام یک بحث دیگری است – ، الگوی @@N@@مرحوم استاد مطهری است که آن را بهترین الگو می بینم و به آن معتقدم . ایشان این اصول را در زندگی علمی رعایت می کردند:

اولا از منابع اصیل دینی و آثار متفکران اسلامی استفاده ی بهینه می کرد و قدرشناس متفکران اندیشه ساز پیشین بود . مثلا وقتی @@N@@ایشان به صدرالمتالهین می رسد، حقیقتا معلوم است که صدرالمتالهین را یک شخص بسیار برجسته می بیند و برای افکار و @@N@@اندیشه های ایشان خیلی احترام قائل است و تلاش می کند که این افکار و اندیشه ها را به زبان روز و متناسب با نیازها عرضه کند و @@N@@یا وقتی به علامه ی طباطبایی می رسد، همین گونه تجلیل می کند، این یکی از ویژگی های استاد مطهری است .

در سؤال قبلی هم عرض کردم مبادا ما نسبت به میراث علمی متفکران مان بی مهر و بی توجه شویم . این ها زحمات بزرگی را @@N@@متحمل شده اند . اگر کسی به جایی برسد که حرف های علمی آن ها را بفهمد، از یک نصاب علمی قابل قبولی برخوردار شده است .

دومین نکته ای که ایشان رعایت می کرد، این بود که وقتی می خواست مساله ای را بحث کند، با شکیبایی و صبر تمام جوانب @@N@@مطلب را می شکافت و تدوین می کرد .

نکته ی سوم این که استاد مطهری به نیازهای فکری جامعه فوق العاده اهتمام داشت . خودش هم در مقدمه ی عدل الهی فرموده @@N@@است:

این بنده از بیست سال پیش که قلم به دست گرفته ام آثار مختلفی نوشته ام، اما همه ی آن ها یک وجه مشترک دارد و آن این است @@N@@که فکر کردم چه باری بر زمین افتاده چه مشکلی الان جامعه و جوانان با آن مواجه اند که آن را حل کنم .

توجه به نیازهای زمان مساله ی مهمی است . استاد مطهری در مواجهه با نیازهای زمان، مشاهده کردند که بخش عظیمی از این @@N@@فکرها و شبهه ها ریشه در فلسفه هایی دارد که در غرب مطرح شده و بعد از طریق ترجمه و مانند آن وارد فضای فکری ما شده @@N@@است .

ویژگی چهارم ایشان آن بود که در حد توان و امکانات آن روز، خود را باافکار و اندیشه های فیلسوفان غربی آشنا کرد . پاورقی هایی @@N@@که ایشان بر اصول فلسفه و روش رئالیسم نوشته، بیانگر این مطلب است . بحث های تطبیقی که انصافا فوق العاده است، از برکت @@N@@این آشنایی است .

این نکته امروزه برای همه ی ما مساله است;یعنی توجه به مشکلات و مسائل و هم چنین آشنایی با فلسفه ها و مکتب های غربی .

پنجمین ویژگی ایشان – که به نظر من همگی راهکار هستند – این است که بحث را به گونه های مختلف عرضه می کرد، گاهی @@N@@مقاله می نوشت، گاهی تدریس می کرد، گاهی کنفرانس علمی می گذاشت و گاهی کتاب تالیف می کرد .

یکی از علما می فرمود نقد بر استاد مطهری، نقد ساده ای نیست، چون که استاد مطهری از تولید به مصرف کار نمی کرد . بعضی ها @@N@@امروز می نویسند، فردا چاپ می کنند . ایشان بحث می کرد، تدریس می کرد می نوشت و کنفرانس می داد .

پرهیز از تکلف زبان فنی در تبیین مسائل یکی از ویژگی های ایشان است که به بستر عرضه برمی گردد .

بخشی از مطالبی که عرض می کردم، ناظر برجنبه ی تولید است و بخشی بر جنبه ی عرضه .

بنده این روش استاد مطهری را پسندیده ام . ابعاد شخصیت ایشان هنوز ناشناخته است . البته همه ی بزرگان حوزه نور چشم ما و @@N@@از افتخارات حوزه هستند .

به نظر ما کسانی که امروزه می توانند الگوی عملی ما باشند، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، علامه ی طباطبایی و استاد @@N@@مطهری هستند . این سه شخصیت ویژگی های شبیه به هم دارند;زیرا هم اجتماعی اند، هم عمیق فکر می کنند، هم تیزبین اند و @@N@@هم اخلاقی اند . بحمدالله دیگران را هم داریم . من فکر می کنم اگر بتوانیم این روش را به صورت یک فرهنگ در بیاوریم، گام @@N@@بزرگی در گسترش و تولید معارف دینی برداشته ایم . خدا رحمت کند استاد مطهری را که در جایی از شرح مبسوط منظومه جلد @@N@@اول، از سید شریف جرجانی یاد می کند و می فرماید: «این سید شریف جرجانی از معاصر خودش یعنی تفتازانی کم تر نبود، بلکه @@N@@دقیق تر هم بود، ولی فرق این دو این است که آقای تفتازانی توانست متن بنویسد و کتاب هایش متن شد . ولی سید شریف @@N@@جرجانی در حواشی کار کرد، از این رو، آن یکی مطرح شد و ایشان مطرح نشد» .

متاسفانه این مجال برای خود مرحوم استاد نیز پیدا نشد که متن بنویسد . ایشان حقیقتا آدم ژرف اندیشی است . عمیق فکر @@N@@می کند، ولی آثارش نوعا در حواشی و شروح است .

اگر متولیان حوزه جمعی را بگمارند که آثار این بزرگوار را در حوزه ی معرفت شناسی، در حوزه ی مسائل و روش های نو و در @@N@@اللهیات و کلام در یک جا جمع آوری کنند، خدمت بزرگی به حوزه شده است .

ایشان واقعا یک متکلم برجسته بود، هر چند به نام فیلسوف مطرح است، ولی کارهای کلامی شگرفی انجام داده است .

بنده سال ها پیش معرفت شناسی ایشان را از میان کتاب های مختلف متن درسی قرار دادم . چند مقاله هم در این باره نوشته ام، @@N@@ولی کار ناتمام ماند . جا دارد کسانی آثار کلامی ومعرفت شناسی ایشان را جمع آوری کنند .

پیام حوزه: به منظور هدف گذاری و برنامه ریزی در نظام آموزشی به گونه ای که مجموعه ی فارغ التحصیلان به جای انحصار در @@N@@محدوده ی خاصی از فقه، قادر به ورود در همه ی زمینه ها و ارائه ی نظام های دینی و برنامه زندگی اسلامی در همه ی شئون باشند، @@N@@مسئولان حوزه چه باید بکنند؟ به نظر جناب عالی نظریه پردازی چه عناصری می خواهد تا در نظام آموزشی آن را محقق کنیم؟

از گام های اولیه، تشکیل یک دوره ی عمومی کوتاه مدت که حاوی اطلاعات لازم برای همه محصلان باشد و پس از آن @@N@@استعدادیابی و تقسیم افراد به گرایش های لازم و تهیه ی متون آموزشی متناسب با هر دوره است، تا در نتیجه نیاز حوزه و نیاز @@N@@جامعه برآورده شود . متن هایی از قدیم را می توان بدون تغییر برای مقطعی خاص استفاده کرد .

توجه به آن نکته ای که قبلا عرض کردم، این جا هم باید باشد و آن تشکیل مجموعه های کارشناسی عالی است . سلسله مراتب @@N@@شورای عالی حوزه، شورای عالی علمی آن رشته، کمیته های علمی و بعد مجموعه ی نخبگان و فضلا مورد توجه قرار گیرد و از @@N@@محققان و فضلای صاحب فکر و قلم و اثر حمایت جدی شود و مشکلاتشان حل گردد . خلاصه، اگر می خواهیم خدمات رسانی فقط @@N@@کمی نباشد! باید چنین کنیم . این که می بینیم در غرب این همه پیشرفت می کنند، به دلیل آن است که محققان را تامین می کنند .@@N@@ یک محقق وقتی تامین شد، با خیال راحت کار می کند و تمام فکرش را معطوف به علم و تحقیق می کند .

حالا با توجه به این نکاتی که عرض کردم در خصوص نظام آموزشی این چیزها به ذهنم می رسد:

1 . حداقل لازمی را برای دروس مقدمات و پایه تعیین کنیم .

بعد از این همه تجربه هایی که سال ها، بلکه قرن ها است به دست آورده ایم، می توانیم آن مقدمات لازم در ادبیات، منطق، معانی و @@N@@بیان، اصول فقه، فقه، عقاید و … را مشخص کنیم . معلوم کنیم که یک طلبه چند سال و چه مقدار موظف است که این ها را بگذراند @@N@@.

2 . متناسب با این نیاز کتاب را تنظیم کنیم . برگردیم ببینیم حالا این کتاب هایی را که داریم چه مقدار جوابگو است، کدام کنار @@N@@گذاشته شود، تغییر کند و یا اصلاح شود .

بعد از این مرحله، استعدادها را در این دوره ی عمومی چند ساله شناسایی کنیم . افراد در طول دوره خودشان را می شناسند و @@N@@متولیان هم بر اساس امتحانات و مصاحبه ها و مشاوره ها، نیروها را شناسایی می کنند و از این جا به بعد باید برای نیازها و @@N@@رسالت های اصلی حوزه نیروها را بسیج کرد تا در گرایش های مختلف تربیت علمی شوند .

جامعه از حوزه چه انتظاری دارد؟ حوزه چه نیازی دارد؟ اگر حوزه مدرس می خواهد، اول باید به نیاز خودش قبل از نیاز جامعه @@N@@پاسخ دهد . مثلا در این مقطع مشخص کنیم که کدام استعداد برای مدرس شدن خوب است؟ و چقدر مدرس نیاز داریم؟ آن وقت @@N@@کتاب هایی را متناسب با این هدف انتخاب و تالیف کنیم . متن های مختلفی را که این ها باید بگذرانند، معین کنیم . مؤلف @@N@@می خواهیم، محقق می خواهیم، مبلغ می خواهیم؟ حوزه به این ها نیاز دارد . متناسب با گرایش، استاد در اختیارشان قرار دهیم، @@N@@متن برای آن ها تنظیم کنیم و به آن ها کار بیاموزیم تا به تدریج رشد کنند .

بعد از گذشت یک دوره ی آموزشی چند ساله به این روش، چون نظام به این سمت سازماندهی شده، تولید و محصول طبیعی اش @@N@@این است که محقق و مدرس و مبلغ و مؤلف مورد نیاز تامین می شود . البته در این میان ممکن است کسانی باشند که بخواهند @@N@@ذوالفنون باشند .

پیام حوزه: در گذشته افراد درخشانی از حوزویان داشته ایم که واقعا نظریه پردازی و تولید علم کرده اند، اما در زمان ما به لحاظ @@N@@گسترش علم، نظریه پردازی و تولید علم کم تر داریم . به نظر شما برای این که به توانایی تولید علم و نظریه پردازی دست پیدا کنیم @@N@@و افراد بتوانند مسلط بر علم شوند، چه کارهایی باید صورت بگیرد؟ چون علوم به قدری تخصصی شده است که نمی شود بر تمام @@N@@جزئیات آن اشراف یافت . برای شناخت نیازها، به منظور نظریه پردازی چه کار باید کرد؟

خود شمادر سؤال فرمودید که ما دردوره های اخیر و معاصر بحمدالله شخصیت های مولد، خلاق و مؤثر در حوزه ی علوم مختلف از @@N@@جمله حوزه ی معارف داشته ایم;مثلا علامه ی طباطبایی چنین شخصیتی است . ایشان در عرصه ی تفسیر، روش خاصی را ابداع @@N@@کردند و بر اساس این روش به نظریه های بسیار ارزشمندی در زمینه ی مباحث اعتقادی و اجتماعی و دین پژوهی رسیدند .

به دنبال ایشان، متفکرینی مثل استاد مطهری که حقیقتا یک عنصر خلاق و مولد بود، مرحوم شهید آیت الله صدر که واقعا @@N@@شخصیتی با نبوغ و با تفکری قوی بود و در حوزه ی مباحث مربوط به فلسفه علم کتاب اندیشمند اسس و اصول منطقی استقراء را @@N@@که در نوع خودش خیلی بی نظیر و بدیع است، نوشت و شخصیت های برجسته ی دیگری را در خیلی از زمینه ها داشتیم .

اما آنچه که شما در ذهن دارید این است که این کارها از حالت فردی بیرون آمده، بستری فراهم شود که به یکی دو نفر منحصر @@N@@نشود و نظام حوزه به این سمت حرکت کند .

اصولا بسط و تحول درعلم، گونه هایی داشته و دارد . تحول و بسط کمی که معمولا در هر علمی رخ می دهد . گاهی در مسائل، @@N@@گاهی در عالمان و کرسی های درس، ولی آنچه که مورد بحث است، بسط از لحاظ کیفی است . بسط و تحول کیفی یا در روش بحث @@N@@انجام می شود;یعنی متد و روش دگرگون می شود که خود این دگرگونی نظریه های نویی را به دنبال دارد;مثلا در حیطه ی اجتهاد، @@N@@عقل گرایی و اخباری گری دو روشند . متد اجتهاد و عقل گرایی را افرادی مانند مرحوم وحید بهبهانی یا شیخ انصاری احیا کردند و @@N@@به دنبال این پردازش، نظریه های اصولی شکل گرفت . در حوزه ی اللهیات که شیخ مفید در مقابل روش اخباری ها و ظاهرگراها @@N@@تفکر عقلی را احیا کرد و آن تفکر عقلی مدرسه ای را تاسیس کرد که در آن شاگردانی مثل سید مرتضی و شیخ طوسی و ابوالصلاح @@N@@حلبی و دیگران رشد کردند .

بنابراین، تحول علمی گاهی در روش ها و گاه در نظریه ها است .

گاهی یک نظریه کلیدی تغییر می کند;مثلا در فلسفه «اصالت الوجود» می آید . این بحث متد نیست . به هر حال یک مساله @@N@@متحول می شود و آثار زیادی به دنبالش می آورد;مثلا ملاصدرا حرکت جوهری را مطرح می کند یا مثلا در فقه، بحث درباره ی @@N@@استصحاب و اصول عملیه و مسائل مربوط به وثاقت راوی و امثال این ها، گاهی نظریه هایی است که آثار مهمی دارد .

به هر حال بسط کیفی با بسط کمی متفاوت است . قطعا آنچه که مطلوب و مدنظر است، بسط کیفی است . حال چه زمینه ها و @@N@@اسبابی سبب می شود که این بسط و تحول کیفی به نتیجه برسد؟ به نظرم چند عامل وجود دارد:

عامل اول . دانشمندان و متفکران هستند . دارا بودن روحیه ی نقادی و تحول گرایی در اندیشه ها منتها بر مبنای ضابطه و اصول .

بخش عظیمی از این روحیه را موهبتی خدادادی می دانیم . البته در نظام آموزشی می توان برای بالندگی و رشد این روحیه کار @@N@@کرد . به نظر من باید در این زمینه کار کرد و استعدادها را در آن گرایشی که می خواهیم، شناسایی کنیم .

این روحیه برای یک مبلغ ضروری نیست . مبلغ بیان و حافظه خوب و توجه به مسائل داشته باشد، کافی است، اما برای یک محقق @@N@@و متفکر این روحیه لازم است .

عامل دوم . قدرشناسی جامعه است . صدا و سیما و رسانه های عمومی، همان طور که از فوتبال و ورزش های دیگر تبلیغ می کنند، @@N@@از دانش و تولید علم و نظریه پردازی هم تبلیغ کنند . اگر واقعا چنین سیاست گذاری انجام شود، کمک بزرگی به رشد علم است .

مردم از کارهای طلبه هایی که بدون هیچ چشم داشتی در حال انجام کارهای علمی هستند تا مشکلات دینی و فرهنگی را جواب @@N@@بدهند، اصلا خبر ندارند . چه اشکالی دارد که رسانه ها افکار عمومی را متوجه این کارها بکنند .

عامل سوم . حکومت است . در طول تاریخ متفکران، حکومت ها خیلی مؤثر بوده اند . حالا به هر انگیزه ای که حکومت ها داشته اند . @@N@@مثلا مامون عباسی به هر انگیزه ای آمد و بیت الحکمة را درست کرد . علما را تقویت کرد . این سبب شد که اندیشه ها و افکار تولید @@N@@شد و بسط پیدا کرد .

اگر این محورهای بالا مورد توجه قرار گیرند و در نظام آموزشی امور زیر رعایت شود به مطلوب نزدیک شده ایم:

اول . برنامه ریزی درسی;همان طوری که گفتم اگر نظام آموزشی مناسب، برنامه ریزی متناسب با استعدادها، متون مناسب با @@N@@نیازها و در کنار همه ی این ها اساتید شایسته داشته باشیم، می توانیم انتظار رشد و تربیت صاحب نظران را داشته باشیم .

دوم . تخصصی کردن رشته های علمی و توجه کافی به زیرساخت های رشته های تخصصی و پرهیز از صورت گرایی و شکل گرایی که @@N@@در متن سؤال شما هم به این موضوع اشاره شده است .

قانع نشویم که بگوییم ما فلان رشته را داریم . باید ببینیم این نیروها را که می خواهیم وارد رشته تخصصی کنیم و چندین سال @@N@@تحصیل کنند، آیا مقدماتی را پشت سر گذاشته اند که در این چند سال بتوانند کار مطلوب انجام دهند .

پیام حوزه: برای این که اخلاق ، منطق، آزاد اندیشی در مجموعه ی حوزه رواج یابد و افراد بتوانند آرا و انظار را طرح کنند و بستر @@N@@پذیرش و عرضه فراهم باشد، چه باید کرد؟

بنده معتقدم برای اداره ی کرسی ها – به ویژه پاسخ به شبهات – دو نکته را باید رعایت کنیم:

اولا شبهات را شناسایی و طبقه بندی کنیم .

ثانیا شبهات شناسایی شده و طبقه بندی شده در کمیته ها و یا میزگردهای علمی بحث بشود .

خلاف آن چیزی که این روزها مرسوم است . تا مطلب پخته نشده است، اصل و جوانب و جوابش را در جمع عمومی افراد مختلف @@N@@مطرح نکنیم . بعد نوبت به همایش ها و جلسات عمومی می رسد . افرادی که در آنجا بحث کرده اند و به نتایج خوبی رسیده اند آن را @@N@@مطرح کنند . مانعی هم نیست که دو دیدگاه مخالف هم اگر بود به دلیل این که روی مطلب کار شده، روشن و شفاف عرضه کنند و @@N@@شنوندگان هم قضاوت کنند . این مطلب باز بر می گردد به آن کمیته های علمی و محققان که در رشته ها کار می کنند .

راهکاری که در نامه ی فضلا مطرح شده بود و مقام معظم رهبری تاکید داشته اند، به علاوه ی آن مقدماتی که بنده عرض کردم، @@N@@می تواند برای ما تعیین کننده و رهگشا باشد .

حقیقتا این را وظیفه ی زید و عمر و بکر حتی صرفا مدیریت حوزه یا شورای عالی ندانیم، بلکه یک بلیه ی عمومی و نیاز و مساله @@N@@عمومی است .

خدا می داند در جلسه ی بحث کلام جدیدی که داشته ایم، به گریه افتادم به دلیل این که جوان های عزیز ما را با انحرافات اعتقادی و @@N@@فکری قلع و قمع می کنند . متشابهات در جامعه ی ما زیاد شده است . به خاطر منافع سیاسی و جناحی، متشابهات را پمپاژ @@N@@می کنند . اگر یکی چیزی را می گوید، دیگری خلاف آن را در روزنامه ها منعکس می کند . حال با این وضعیت، ما از جوانان چه @@N@@انتظاراتی داریم؟!

این همه دروس مختلف داریم، اما در بحث پاسخگویی به شبهات و حل شبهات چه اندازه وقت گذاشته می شود و چقدر حمایت @@N@@می شود؟! این نیاز فوری و اساسی حوزه است! بنده معتقدم که یک عزم همگانی حوزوی می خواهد . حقیقتا مراجع بزرگ تقلید @@N@@که همه ی آن ها از افتخارات و بزرگان حوزوی ما هستند، در درس های خودشان مطرح کنند .

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چنین توصیه هایی داشتند . گاهی طلبه ها را تشویق می کردند که به این مسائل در کنار @@N@@بحث های فقه و اصول توجه داشته باشند . فضلا و محققان شورای عالی، مدیریت حوزه، معاونت های حوزه، آموزش و پژوهش تا @@N@@برسند به مدیران مدارس، برای همگان دغدغه ی این مسائل باشد .

همه ی حوزویان دغدغه ی انجام وظایف دینی، هدایت عقیدتی جامعه و حفظ و تحکیم باورها و اعتقادات دینی و تولید علم و فکر و @@N@@نظریه و تامین نیازهای جامعه را داشته باشیم تا بتوانیم به مطلوب دست پیدا کنیم .

پیام حوزه: از این که وقت شریف تان را در اختیار ما گذاشتید، متشکریم .

پی نوشت ها:

1 . بقره، آیه ی 111 .

2 . آل عمران، آیه ی 64 .

3 . زمر، آیه ی 17 .

4 . کافی، ج 15، ص 15 .

5 . وسایل، ج 27، ص 27 .

6 . کافی، ج 8، ص 167 .

این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.

پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی

3

7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org

قم، صندوق پستی 371…

پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی

مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3

7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…

مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه

1385/6/1
3
mbl

پاسخ به شبهات اعتقادی
پاسخ به شبهات اعتقادی
0

جواب سوالات كتاب رياضي دهم تجربي x بخوانید...