تلگرام، توییتر، اینستاگرام، فیسبوک،…
محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» همهگیری کرونا را پیشبینی کرده است.
همرسانی:
مدتی است تصویری با عنوان «اپیدمی کرونا و پیشبینی شاهنشاه آریامهر» در شبکههای اجتماعی فارسیزبان مثل توییتر و فیسبوک در حال دستبه دست شدن است که ادعا میکند محمدرضا شاه پهلوی، در کتاب «پاسخ به تاریخ» شیوع اپیدمی کرونا را از شرق جهان پیشبینی کرده است. کتاب خاطرات آخرین پادشاه ایران نخستین بار در سال ۱۳۵۸ به زبان فرانسوی منتشر شد.
این متن ادعا میکند:
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
«شرق خاصه، شرق دور، اژدهایی خفته در خود دارد که سرانجام، بیدار میشود. آنها به مدد جمعیت فراوان اقتصاد را مورچهوار و با سختکوشی ارتقا خواهند داد و سپس به مدد رموز پنهان طب خود و با گسترش بیماریهای قابل سرایت اقتصاد غرب را زمین خواهد زد. من نشانههایش را میبینم و در کمتر از نیمقرن شاهد پاندمیای خواهیم بود که جهان را در رکود و ترس غرق خواهد کرد. غرب تقاص زیادهخواهی و بیقاعدهگیاش را خواهد پرداخت.»
در توضیح تصویر آمده که «مراجعه شود به کتاب پاسخ به تاریخ» پس ما هم دقیقا همینکار را کردیم:
با نگاهی به نسخههای انگلیسی و ترجمه فارسی این کتاب مشخص است که چنین محتوایی در کتاب «پاسخ به تاریخ» وجود ندارد و این ادعا، ادعایی ساختگی است.
بنابراین میتوان به این ادعا که محمدرضا شاه پهلوی، پاندمی ویروس کرونا را در کتاب «پاسخ به تاریخ» پیشبینی شده است، نشان شاخدار داد.
گفته یا آمار، به قدری نادرست و مضحک است که حتی مرغ پخته هم به خنده میافتد! (درباره نشانهای فکتنامه)
پروژهای از
In deinem Browser ist JavaScript deaktiviert. Möchtest du mit dem klassischen Twitter weitermachen?
Ja
فکتنامه اولین سایت #درستیسنجی سیاسی با تمرکز بر ایران است.
Iran’s first political #factchecking website
English @factnameh_en
http://t.me/factnameh
Du kannst deine Tweets vom Web aus und über Drittapplikationen mit einem Standort versehen, wie z.B. deiner Stadt oder deinem genauen Standort. Du hast jederzeit die Möglichkeit, Standortangaben nachträglich zu löschen.
Mehr erfahren
Hier ist die URL für diesen Tweet. Einfach kopieren und mit Freunden teilen.
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
Füge diesen Tweet zu deiner Webseite hinzu, indem du den untenstehenden Code einfügst. Mehr erfahren
Füge dieses Video zu deiner Webseite hinzu, indem du den untenstehenden Code kopierst. Mehr erfahren
Hmm, es gab ein Problem, den Server zu erreichen. Erneut versuchen?
Indem du Twitter Inhalte in deine Website oder App einbettest, akzeptierst du die Twitter Entwicklervereinbarung und die Entwicklerrichtlinien.
Auf deiner Timeline findest du in Echtzeit die Informationen, die dir wichtig sind.
Um einem Account zu entfolgen, Cursor zum Profilbild bewegen und Folgen-Button klicken.
Wenn du einen Tweet siehst, den du magst, dann klicke das Herz und zeige damit dem Verfasser, dass dir der Tweet gefällt.
Der schnellste Weg, den Tweet eines anderen mit deinen Followern zu teilen, ist ein Retweet. Tippe auf das Symbol, um ihn sofort zu retweeten.
Teile deine Gedanken zu einem Tweet ganz einfach in einer Antwort mit. Finde ein Thema, das dich interessiert, und leg direkt los.
Erhalte einen aktuellen Überblick, worüber sich andere zur Zeit unterhalten.
Folge mehr Accounts, um sofort Updates zu Themen zu bekommen, die dir wichtig sind.
Sieh sofort die neuesten Unterhaltungen zu jedem Thema.
Lass dir keine der besten Geschichten entgehen, während sie passieren.
تصویری با عنوان «اپیدمی کرونا و پیشبینی شاهنشاه آریامهر» در حال دستبه دست شدن است که ادعا میکند محمدرضا شاه پهلوی، در کتاب «پاسخ به تاریخ» شیوع #کرونا را از شرق جهان پیشبینی کرده است.
چنین چیزی در کتاب خاطرات آخرین شاه ایران وجود ندارد.https://factnameh.com/fact-checks/2020-06-09-shah-coronavirus.html …pic.twitter.com/QmLK3ZRyEo
Zurück zum Anfang ↑
Twitter ist möglicherweise überlastet oder hat einen vorübergehenden Schluckauf. Probiere es erneut oder besuche Twitter Status für weitere Informationen.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مطلبی در شبکههای اجتماعی مبنی بر اینکه کتابی 40 سال پیش شیوع ویروس کرونا را پیشگویی کرده بود، دست به دست میشود. گفته میشد کتابی با عنوان «چشمان تاریکی» در سال 1981 شیوع این ویروس را پیشبینی کرده است و حتی از شهر ووهان به عنوان مرکز اصلی شیوع نام میبرد. در روزهای اخیر بارها و بارها صفحهای از این کتاب به همراه تصویری از جلد آن در فضای مجازی توسط کاربران به زبانهای مختلف منتشر شد. به گفته رویترز، دستکم 2 هزار توییت و 27 هزار پست راجع به این کتاب در فضای مجازی منتشر شده است. در ایران نیز ادعایی مشابه این موارد در برخی از رسانهها منتشر شده است.
دین کونتز، از نویسندگان آمریکایی است که گاه با نام مستعار «لِی نیکلز» مینوشت. هرچند در میان خوانندگان آمریکایی از نویسندگان شناخته شده است و گاه نام او را در میان پرفروشهای نیویورکتایمز نیز میبینیم، اما در چند هفته گذشته و در پی شیوع کرونا به شهرتی جهانی رسید. «چشمان تاریکی»، داستان مادری را روایت میکند که فرزندش را بعد از سفر از دست میدهد. به همراه این پسر، تکتک مسافران، سرگروه و راننده بدون هیچ دلیل مشخصی به کام مرگ میروند. مادر که در کتاب «کریستینا ایوانز» نام گرفته، درست در زمانی که دارد با مرگ پسرش «دن» کنار میآید، با پیامهای عجیبی مواجه میشود. همین پیامها منجر به سفر او به شهر ووهان چین میشود؛ شهری که در آن ویروس ووهان-400 شکل گرفته است.
داستان جالب این کتاب و از همه مهمتر، شباهت ویروس کرونا با آنچه کونتز در کتابش آورده، باعث شگفتی بسیاری در میان مخاطبان شده است. اما در نقطه مقابل، عدهای نیز بر این باورند که این شباهتها، آنطوری نیست که مخاطبان در فضای مجازی توصیف میکنند.
«چشمان تاریکی» اولبار در سال 1981 منتشر شد. در چاپ نخست، از این ویروس با عنوان بیماری عفونی گورکی-400 یاد شد که در روسیه ساخته شده است. این ویروس در چاپ بعدی در سال 1989 به ووهان- 400 تغییر نام داد. برخی از مخاطبان معتقدند که شباهتها به همینجا ختم میشود؛ زیرا آنچه کونتز در کتابش از ووهان-400 یاد میکند، با آنچه ویروس کروناست، متفاوت است. رویترز در گزارش اخیر خود به این موضوع پرداخته، شباهتها و تفاوتها را ذکر کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده است که ادعای پیشبینی ادعای دروغینی است.
بنا به گفته نویسنده این مقاله؛ تفاوتها بیشتر از شباهتها است. به عنوان نمونه، دوره نهفتگی ووهان-400 در «چشمان تاریکی» چهار ساعت ذکر شده، در حالی که این دوره در کرونا حداکثر 14 روز است. از سوی دیگر، ووهان-400 ویروسی است که در آن احتمال مرگ 100 درصدی ذکر شده در حالی که در کرونا این آمار حدود 2 درصد است. نویسنده مقاله در ادامه ذکر میدهد که ووهان-400 در آزمایشگاه تولید شده، اما کرونا- آنطور که تحقیقات نشان میدهد- منشأیی غیر آزمایشگاهی دارد و از بازار خرید و فروش حیوانات وحشی منتشر شده است.
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
از سوی دیگر، نیویورک پست نیز اخیراً در مقالهای عنوان کرده است که انتخاب شهر ووهان از سوی نویسنده، امکانی محتمل بوده چرا که ووهان دارای آزمایشگاههای متعدد است. برخی از مخاطبان نیز عنوان کردهاند با توجه به بیماریهای واگیردار ریوی، پیشبینی شیوع یک نوع جدید از آن کار عجیبی نیست.
برخی از پستها در رسانههای اجتماعی همچنین تصویری از صفحه کتابی را بدون هیچگونه انتساب به اشتراک میگذارند و به اشتباه نشان میدهند که بخشی از همان کتاب «چشمان تاریکی» است. در این صفحه آمده است: “در حدود سال 2020 بیماری شدیدی مانند پنومونی در سراسر جهان گسترش مییابد، به ریه حمله میکند و در برابر همه روشهای درمانی شناخته شده مقاوم است.” طبق ادعای رویترز، این صفحه نیز متعلق به کتاب دیگری با عنوان «پایان روزها» است که به قلم سیلویا براون نوشته شده است.
با وجود همه این تفاوتها و اظهار نظرهای مختلف، به نظر میرسد که برنده اصلی این ماجرا کونتز است؛ نویسندهای که در مدت یکماه به شهرتی دست یافت که در تمام طول دوره کاریاش با 105 رمان به آن نرسیده بود.
انتهای پیام/
رمان چشمان تاریکی (The Eyes of Darkness) با نویسندگی دین کونتر، ۴۰ سال پیش به شیوع ویروسی مرگبار از ووهان چین پرداخته بود.
به گزارش ایمنا دین کونتز، نویسنده آمریکایی ژانر وحشت، در رمانی دلهرهآور به نام چشمان تاریکی از شیوع یک ویروس مرگبار در ووهان چین نوشته بود، نام این کتاب با شیوع جهانی ویروس کرونا بر سر زبانها افتاد و اکنون با انتشار مجدد نسخه فارسی آن دوباره بحث پیشبینی ویروس کرونا بالا گرفته است.
رمان چشمان تاریکی (The Eyes of Darkness) که در سال ۱۹۸۱ توسط دین کونتز – نویسنده امریکایی- نوشته شده است، درباره یک ویروس مرگبار به نام ووهان -۴۰۰ است که به عنوان یک سلاح بیولوژیک مورد استفاده قرار میگیرد. البته شباهت ویروس جدید کرونا با آنچه در این رمان قدیمی درباره آن نوشته شده، تنها به خاستگاه آنکه شهر ووهان چین است، محدود نمیشود.
چشمان تاریکی، داستان مادری را روایت میکند که پسرش را با یک سردسته کوهنوردی به سفر میفرستد. او پیش از این بارها سفرهای بدون خطر به کوه داشته است. این زن فرزندش را بعد از سفر از دست میدهد. به همراه این پسر، تکتک مسافران، سرگروه و راننده بدون هیچ دلیل مشخصی به کام مرگ میروند. مادر که در کتاب کریستینا ایوانز نام گرفته، درست هنگامی که دارد با مرگ پسرش دن کنار میآید، با پیامهای عجیبی مواجه میشود. همین پیامها منجر به سفر او به شهر ووهان چین میشود؛ شهری که در آن ویروس ووهان -۴۰۰ شکل گرفته است.
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
چشمان تاریکی اولین بار در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. در چاپ نخست، از این ویروس با عنوان بیماری عفونی گورکی -۴۰۰ یاد شد که در روسیه ساخته شده است. این ویروس در چاپ بعدی در سال ۱۹۸۹ به ووهان- ۴۰۰ تغییر نام داد.
دین کونتز (Dean Koontz)، نویسنده آمریکایی ژانر وحشت، ۹ ژوئیه ۱۹۴۵ در پنسیلوانیا، آمریکا متولد شد. ۱۴ رمان او در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار گرفته است. این نویسنده پرکار معاصر ۱۰۵ رمان دارد که در کشورهای مختلفی ازجمله ژاپن و سوئد در جایگاه پرفروشترین کتابها قرار گرفتهاند. کتابهای او تاکنون به ۳۸ زبان دنیا ترجمه شده و بیش از ۵۰۰ میلیون نسخه از آنها به فروش رسیده است.
یک در تا بهشت، از گوشه چشمان او، نیمه شب، آتش سرد، جایگاه شوم، مخفیگاه، اشک اژدها، کثرت، یگانه بازمانده، همسر، ساعتهای عجیب و غریب، سنگدل، شب چه میداند و خیابان سایه ۷۷ از دیگر آثار وی هستند.
بعد از شیوع این ویروس رسانههای مختلف درباره پیشگویی عجیب دین کونتز نوشتند و گفتند او حتی حدود ۴۰ سال قبل حدس زده بود که ویروس از ووهان چین سر درمیآورد. با وجود شباهتهای زیاد میان ووهان -۴۰۰ و ویروس جدید کرونا تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله اینکه ووهان -۴۰۰ یک ویروس انسانساز بوده که در آزمایشگاههای بیولوژیک ساخته شده، اما کرونا- آنطور که تحقیقات تاکنون نشان میدهد- منشأیی غیر آزمایشگاهی دارد و از بازار خرید و فروش حیوانات وحشی منتشر شده است.
تفاوت دوم مربوط به میزان مرگبار بودن این دو ویروس است؛ در حالی که میزان مرگ و میر بین افراد مبتلا به ووهان -۴۰۰ در رمان چشمان تاریکی ۱۰۰ درصد است، در مورد ویروس کرونا اینگونه نیست و بیش از ۹۰ درصد افراد بهبود مییابند؛ دوره نهفتگی ووهان -۴۰۰ در «چشمان تاریکی» چهار ساعت ذکر شده، در حالی که این دوره در کرونا حداکثر ۱۴ روز است.
علاوه بر آن ژانر ویروس آخرالزمان (The Armageddon virus)، که سبب مرگومیر بسیاری از مردم جهان میشود، سوژه جذابی است و از دهههای پیشین داستان و فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی فراوانی با این موضوع ساخته شده است، انتخاب سال ۲۰۲۰ بهعنوان زمان شیوع ویروس آخرالزمان عجیب نیست،. پیش از این بسیاری از افراد سالهای مختلفی را بهعنوان زمان آخرالزمان اعلام کردند از جمله خانم جین دیکسون، پیشگو و منجم خودخوانده آمریکایی (متوفی ۱۹۹۷)، که سال ۲۰۲۰ را زمان آخرالزمان میدانست.
درباره نام ویروس ووهان ۴۰۰ نیز پیشگویی در کار نیست. کتاب دین کونتز ابتدا در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. آن زمان شروع دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان و اوج دوران جنگ سرد دو بلوک آمریکا و شوروی بود و دین کونتز در کتابش، که با نام مستعار لی نیکولز منتشر کرد، این ویروس آخرالزمان را به اتحاد شوروی منتسب کرد و خاستگاهش را شهر گورکی (نیژنی نووگورود کنونی) معرفی کرد که در آن زمان از مراکز مهم تحقیقاتی و آزمایشگاهی شوروی سابق بود.
چاپ دوم کتاب در سال ۱۹۸۹ منتشر شد و این بار دین کونتز از نام واقعی خود استفاده کرد. آن زمان اوج فروپاشی اتحاد شوروی بود و هراس از شوروی جاذبه داستانی نداشت. بنابراین، نویسنده در این چاپ نام ویروس را به ووهان ۴۰۰ تغییر داد و منشأ آن را شهر ووهان چین خواند که از دهه ۱۹۶۰ از مراکز مهم علمی و آزمایشگاهی چین بود.
برخی از افراد در شبکههای مجازی و رسانهها مینویسند: دین کونتز در رمان علمی- تخیلی چشمان تاریکی از نوع تکاملیافتهتری از ویروس ووهان -۴۰۰ سخن گفته که چندین دهه بعد (حدود سال ۲۰۲۰ میلادی) باعث بیماری وحشتناکی با علائم آنفلوانزا خواهد شد! طبق این تصویر ادعایی، کونتز در این رمان میگوید که این بیماری تنفسی جدید بهسرعت در سراسر جهان همهگیر شده و در برابر تمام درمانهای شناختهشده مقاومت خواهد کرد. اما با توجه به بیماریهای واگیردار ریوی، پیشبینی شیوع یک نوع جدید از آن کار عجیبی نیست.
برخی از پستها در رسانههای اجتماعی همچنین تصویری از صفحه کتابی را بدون هیچگونه انتساب به اشتراک میگذارند و به اشتباه نشان میدهند که بخشی از همان کتاب چشمان تاریکی است.
تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری ایمنا محفوظ است
در گزارش زیر با افرادی آشنا خواهیم شد که از قرار معلوم از مدتها قبل در مورد شیوع ویروس کرونا هشدار داده بودند.
به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ در ماههای اخیر در فضای مجازی دربارهی کتابها و فیلمهایی که به شیوع جهانی یک بیماری اشاره داشتند بسیار صحبت شده است.
بیل گیتس، هممؤسس و مدیرعامل سابق مایکروسافت، هشدار داد که احتمال دارد «تقریباً هر بیست سال یک بار» یک بیماری همه گیر ویروسی رخ دهد.
گیتس در مصاحبهای گفته شیوع جهانی ویروس کرونا باعث خواهد شد دولتهای آینده «امکانات تشخیصی و سیستمهای هشدار سریع آماده به کار» داشته باشند.
به گفتهی گیتس: «هزینهی لازم برای همهی اینها در مقایسه با آنچه که حالا درگیرش هستیم بسیار اندک است. حالا مردم فهمیده اند که با این همه سفر بین المللی که صورت میگیرد واقعاً این احتمال وجود دارد که تقریباً هر بیست سال یک بار سر و کلهی یکی از این بیماریها پیدا شود. به همین خاطر شهروندان از دولتها انتظار دارند این مسأله را اولویت خود قرار دهند.»
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
گیتس سالها است که دربارهی وقوع یک بیماری دنیاگیر هشدار میدهد، همانطور که کارشناسان برجستهی حوزهی سلامت هشدار داده اند.
در ادامه با کسانی آشنا خواهیم شد که از قرار معلوم از مدتها قبل در مورد شیوع ویروس کرونا هشدار داده بودند.
بیل گیتس، هممؤسس و مدیرعامل سابق مایکروسافت
بیل گیتس از سالها قبل دربارهی وقوع یک بیماری دنیاگیر هشدار داده بود. او در سخنرانی تد سال ۲۰۱۵ خود گفته بود که دنیا «آمادگی بیماری همه گیر بعدی را ندارد».
در سال ۲۰۱۸ هم گیتس در مناظرهای گفته بود ممکن است ظرف یک دههی آینده یک بیماری دنیاگیر رخ دهد.
او در صحبتهای خود از شبیه سازی انجام شده توسط مؤسسه مدل سازی بیماریها (Institute for Disease Modeling) گفته بود که بیان میکرد نوعی آنفولانزای جدید شبیه به بیماری دنیاگیر سال ۱۹۱۸ که باعث مرگ ۵۰ میلیون نفر در سرتاسر دنیا شد، رخ خواهد داد و این بیماری جدید به احتمال زیاد ظرف ۶ ماه ۳۰ میلیون قربانی خواهد گرفت.
به گفتهی گیتس، در دنیای به هم پیوستهی امروز ما احتمال وقوع چنین بیماری هایی، چه به صورت طبیعی و چه بر اثر حملات بیولوژیک، کماکان سیری صعودی خواهد داشت. او در اینباره گفته: «در خصوص تهدیدات بیولوژیک ضرورتی احساس نمیشود. دنیا باید با همان جدیتی آمادگی بیماریهای همه گیر را داشته باشد که برای جنگ دارد.»
مایکل استرهلم، متخصص بیماریهای واگیردار
مایکل استرهلم، کارشناس آمریکایی، از یک دهه قبل دربارهی وقوع یک بیماری دنیاگیر هشدار داده. او در سال ۲۰۰۵ در مقالهای گفته بود: «ما در مقطع بحرانیای از تاریخ هستیم. فرصت آمادگی برای بیماری دنیاگیر بعدی در حال از دست رفتن است. باید با قاطعیت و عزم راسخ اقدامی کنیم.»
استرهلم در کتاب ۲۰۱۷ خود به نام «مرگبارترین دشمن: جنگ ما علیه میکروبهای قاتل» (Deadliest Enemy: Our War Against Killer Germs) هم گفته بود که آمریکا آمادگی کافی برای یک بیماری دنیاگیر را ندارد.
رابرت جی. وبستر، ویروس شناس و کارشناس آنفولانزا
وبستر در کتاب خود که در دسامبر سال ۲۰۱۹ منتشر شد، وقوع یک آنفولانزای دنیاگیر را پیش بینی کرده بود. او در کتاب خود به نام «شکارچی آنفولانزا: رمزگشایی از رازهای یک ویروس» (Flu Hunter: Unlocking the secrets of a virus) وقوع یک بیماری دنیاگیر مرگبار و مشکل ساز دیگر را نه تنها محتمل، بلکه حتمی دانسته بود.
وبستر گفته بود که ممکن است قبل از آنکه بتوان این بیماری دنیاگیر را به طور کامل یا تا حدودی کنترل کرد، میلیونها نفر جان خود را از دست دهند: «طبیعت دست آخر با چیزی شبیه به ویروس آنفولانزای سال ۱۹۱۸ بار دیگر نوع بشر را به چالش خواهد کشید. ما باید خود را آماده کنیم.»
سازمانهای اطلاعاتی آمریکا
جامعه اطلاعاتی آمریکا در گزارش «ارزیابی تهدیدات جهانی» خود در سال ۲۰۱۸ دربارهی تهدید دائمی ظهور یک میکروب کشندهی جدید با سرایت پذیری بالا هشدار داده بود.
این سازمان در گزارش سال ۲۰۱۹ خود هم که در ژوئن آن سال منتشر شد، نسبت به آسیب پذیری ایالات متحده آمریکا و دنیا در برابر شیوع آنفولانزای دنیاگیر بعدی یا شیوع گستردهی یک بیماری واگیردار هشدار داده بود که ممکن است به مرگ و میر و معلولیتهای فراوانی منجر شود، تأثیری جدی بر اقتصاد جهانی بگذارد، به منابع جهانی آسیب زند و تقاضای کمک از ایالات متحده آمریکا را افزایش دهد.
جرمی کونیندیک، از مقامات دولت اوباما
جرمی کونیندیک، مدیر سابق ادارهی کمک به فجایع برون مرزی (Foreign Disaster Assistance) سازمان نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای توسعه بین المللی در دولت باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا، از ظهور ویروسی به شدت واگیردار و کشنده شبیه به آنفولانزای دنیاگیر سال ۱۹۱۸ صحبت کرده بود.
کونیندیک در مقالهای در سال ۲۰۱۷ نوشته بود که در مورد وقوع یک بحران پزشکی در سطح جهانی در آینده شکی نیست و تنها سؤالی که وجود دارد زمان آن است.
او اضافه کرده بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا آمادگی چنین بیماری دنیاگیری را ندارد.
لوسیانا بوریو، از مقامات سابق کاخ سفید
دکتر لوسیانا بوریو، مدیر تیم آمادگی پزشکی و دفاع بیولوژیک در شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، قبلاً در مورد خطر شیوع یک آنفولانزای دنیاگیر هشدار داده بود.
بوریو در سال ۲۰۱۹ شیوع جهانی نوعی آنفولانزا را نگرانی شماره یک در خصوص امنیت سلامت بیان کرده بود و گفته بود که نگران است کشورش آمادگی چنین بیماریای را نداشته باشد.
مقامات حوزهی سلامت عمومی ایالت ماساچوست آمریکا
مقامات حوزهی سلامت عمومی ایالت ماساچوست آمریکا بیشتر از یک دهه قبل پیش بینی کرده بودند که احتمالاً یک بیماری تنفسی جدید میلیونها نفر را بیمار خواهد کرد.
این پیش بینی در سال ۲۰۰۶ صورت گرفته بود.
این مقامات یک برنامهی آمادگی هم در نظر داشتند و در صد بودند در صورت اشباع شدن بیمارستانها از مکانهای بزرگی همچون مدارس به عنوان مراکز درمانی جایگزین استفاده کنند.
دین کونتز، نویسنده
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
در ماههای اخیر در فضای مجازی صحبت از آن بوده که دین کونتز، نویسندهی آمریکایی، در رمان سال ۱۹۸۱ خود شیوع ویروس کرونا را پیش بینی کرده بود.
کونتز در کتاب خود به نام «چشمان تاریکی» (The Eyes of Darkness) به یک ویروس با عنوان «ووهان-۴۰۰» اشاره کرده بود، یعنی همان شهر منشأ شیوع ویروس کرونا در چین.
البته ویروس ووهان-۴۰۰ که کونتز در کتاب خود دربارهی آن نوشته بود، ساختهی دست یک دانشمند و در واقع سلاحی بیولوژیک بود که میزان کشندگی آن ۱۰۰ درصد بود.
سیلویا براون، نویسنده
شخص دیگری که در ماههای اخیر ادعا شده او هم شیوع یک بیماری دنیاگیر مانند ویروس کرونا را پیش بینی کرده بود سیلویا براون است، نویسندهای آمریکایی که مدعی بود از توانایی پیشگویی برخوردار است.
براون در کتاب سال ۲۰۰۸ خود به نام «پایان دوران: پیش بینیها و پیشگوییهایی درباره پایان دنیا» (nd of Days: Predictions and Prophecies About the End of the World) نوشته بود: «حوالی سال ۲۰۲۰ یک بیماری شدید شبیه به ذات الریه در سرتاسر دنیا گسترش خواهد یافت که به ریهها و نایژهها حمله میبرد و در برابر همهی درمانهای شناخته شده مقاوم است.»
گرچه بیماری کووید-۱۹ میتواند منجر به ذات الریه شود، اما یک «بیماری شدید شبیه به ذات الریه» نیست.
براون همچنین در کتابش نوشته بود که این بیماری «یکباره، به همان سرعتی که پدیدار شده بود، از میان خواهد رفت»، مسألهای که در مورد ویروس کرونا صدق نمیکند.
براون که حالا در قید حیات نیست، پیشگوییهای دیگری هم داشت که بعدها ثابت شد درست نبودند.
استیون سودربرگ و اسکات زد. برنز، کارگردان و نویسندهی فیلم «شیوع»
استیون سودربرگ و اسکات زد. برنز، کارگردان و نویسندهی فیلم «شیوع» (Contagion) هم از قرار معلوم شیوع ویروس دنیاگیر کرونا را پیش بینی کرده بودند.
این فیلم که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، دربارهی یک بیماری خیالی به نام MEV-۱ است که به یک بیماری دنیاگیر تبدیل میشود. این بیماری از یک خفاش به یک خوک و از آن خوک به یک انسان منتقل شده بود و آن شخص هم قبل از آنکه دست هایش را بشوید با فرد دیگری دست داده بود.
این ویروس خیالی یک دورهی نهفتهی ۷۲ ساعته داشت و میزان کشندگی آن بالا بود.
نستراداموس، پیشگو
گمان میرود نستراداموس، طبیب، منجم و پیشگوی مشهور قرن شانزدهم میلادی هم وقوع یک «بلا» شبیه به ویروس کرونا را پیش بینی کرده بود.
برخی معتقدند در یکی از شعرهای کتاب سال ۱۵۵۵ نستراداموس به نام Les Prophéties نکاتی وجود دارد که میتوان آنها را به پیش بینی شیوع ویروس کرونا و قرنطینهی حاصل از آن تفسیر کرد. اما حقیقت آن است که اینها چیزی جز یک حدس نیستند؛ و گرچه بعضی اعتقاد دارند نستراداموس وقایعی را به درستی پیش بینی کرده، اما برخی هم این نکته را در مورد ویروس کرونا درست نمیدانند.
منبع: روزیاتو
88492747
88830950
info@bornanews.ir
تهران – خیابان شهید مطهری – خیابان فجر – خیابان نظری – انتهای خیابان دلفان – نبش اتوبان مدرس – پلاک 50
تمام حقوق برای خبرگزاری برنا محفوظ است. استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.
مدتی است تصویری با عنوان «اپیدمی کرونا و پیشبینی شاهنشاه آریامهر» در شبکههای اجتماعی فارسیزبان مثل توییتر و فیسبوک در حال دستبه دست شدن است که ادعا میکند محمدرضا شاه پهلوی، در کتاب «پاسخ به تاریخ» شیوع اپیدمی کرونا را از شرق جهان پیشبینی کرده است. کتاب خاطرات آخرین پادشاه ایران نخستین بار در سال ۱۳۵۸ به زبان فرانسوی منتشر شد.
«شرق خاصه، شرق دور، اژدهایی خفته در خود دارد که سرانجام، بیدار میشود. آنها به مدد جمعیت فراوان اقتصاد را مورچهوار و با سختکوشی ارتقا خواهند داد و سپس به مدد رموز پنهان طب خود و با گسترش بیماریهای قابل سرایت اقتصاد غرب را زمین خواهد زد. من نشانههایش را میبینم و در کمتر از نیمقرن شاهد پاندمیای خواهیم بود که جهان را در رکود و ترس غرق خواهد کرد. غرب تقاص زیادهخواهی و بیقاعدهگیاش را خواهد پرداخت.»
با مراجعه به کتاب پاسخ به تاریخ دیدیم که:
با نگاهی به نسخههای انگلیسی و ترجمه فارسی این کتاب مشخص است که چنین محتوایی در کتاب «پاسخ به تاریخ» وجود ندارد و این ادعا، ادعایی ساختگی است.
لازم بذکر است که در متن آمده بود که کتاب پاسخ به تاریخ نخستینبار به فرانسوی پس از مرگ شاه منتشر شده بود که صحیح نبود.نسخه فرانسوی کتاب چند ماه پیش از مرگ شاه در سال ۱۳۵۸ منتشر میشود ولی ترجمههای انگلیسی و فارسی آن پس از درگذشت او.
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
طرفدار ان اخوندها به هر بهانه ای با فتوشاپ دروغ و ……………سعی در ارائه اطلاعات غلط به نام طرفداران پهلوی داندضمنن پیشاپیش ورود عناصر مشکوک به طرفداری از جمهوری اسلامی برای توهین و فحاشی پیش بینی میکنم و عدم برخورد فلانی
به نکتهای جالب اشاره کردید، با این حال اینجا کسی دبّه نمیتواند دراورد، کتابِ ایشان موجود بوده و دُمِ خروس از خورجینِ دزد (طرفدارانِ حکومتِ فاشیستِ اسلامی) ـ زد بیرون!
ممنونم که واکنشت منطقی و بدور از اتهام پراکنیه و به دام اخوندها نیفتادی
اگر خواستار داونلود این کتاب هستید, مطمئن شوید ان را از تلگرام شاهزاده دریافت میکنید.
این طرفداران شاهنشاه آریامهر مثل مذهبیهای ما هستند. شاه براشون مثل خداست (البته داشتیم شعار خدا شاه میهن را که نشان میداد شاه در واقع خداست ) . هرچه در جهان رخ میده مذهبیها میگویند دیدید؟ نگفتیم تو قرآن بود. حالا شده ماجرای فداییان آن شاه بدبخت فراری .
من همیشه گفته ام اعتقاد و ایمان به یک دیکتاتوری توتالیتر تک حزبی هیچ فرقی با اعتقاد و ایمان به دیکتاتوری اسلامی ندارد. دلیل میخواستید؟ بفرمایید.
انتظارِ دیدنِ پیامِ شما در اینجا را نداشتم، این بار قضیه آنچنان مشخص است که موضوع را کاملاً غیرِ قابلِ بحث میکند، دوست داشته باشیم و یا خیر ـ تاریخ را نمیتوان به سودِ خود دستکاری کرده ـ تفسیرِ و تحلیلِ دلبخواهی کرد.
به هرحال با شناختی که از عاشقان دیکتاتوری تک حزبی /فاشیستی پهلوی داریم همین انتظار هم میرود.
برادر اینها اغلب از همین نوچه های حزب اللهی و اطلاعات هستند .به دروغ و نیرنگ در قالب سلطنت طلب رفته اند ..رژیم دو سالی است که شروع به پخش تصاویر گسترده دیکتاتور قبلی ومتون جعلی و دروغ در باره سلطنت پهلوی نموده است تا جوانان ساده لوح را به سمت عقب ببرد و انها را در خلسه یک توهم نگهدارد و انقلاب بعدی علیه رژیم اخوندی را عقیم بگذارد.مستندهای تلویزیون من و تو و بی بی سی در همین راستاست . راستی چه می شود که یکباره زیباکلام حکومتی یادش می اید رضاخان که بوده و مرثیه سرایی در باره پهلوی می کند ؟ همین ادم برای ج اسلامی یقه درانی هم می کند ! یک پارادوکس عمیق …چه می شود که بعد از چهل سال نوریزاد فیلش یاد هندوستان می کند و خمینی را با رضاخان مقایسه می کند ؟ اینها تصادفی نیست و با برنامه است …
++++
سمک برادر پس الان تکلیف چیه باید بریم یک « شاقلی سنج » تهیه کنیم که به محض اینکه یک شاقلی دانشمند اظهار فضله کرد اون رو بگیریم رو پیشونیش تا تشخیص بده این « شاقلی » اصلیه یا تقلبیه اگه شاقلی اصلی بود اضهار فضل کرده اگه شاقلی تقلبی بود اضهار فضله فرموده این کار رو خیلی مشکل میکنه وخصوصاً که تو این بالاترین مثل نقل و نبات مولتی اکانت شاقلی بیرون میزنه وفقط هم واسه کامنت گذاشتن ،یعنی سوات ارسال یک لینک « جاویت شاه » روهم ندارند که ادم دلش خوش باشه ایناواسه فعالیت اومدند نه واسه خرابکاری ،،،،حالا ما هم برنامه داریم خیلی هاشون رو برفستیم همونجایی که اومدند ،،،،
هر کجا صحبت از پهلوی می شود این کاربر چپول دوجنسیتی پیدا می شود,, رژیم جمهوری اسلامی این کاربر را به عنوان دختر باکره توی بالاترین استخدام کرد بعد همه متوجه شدیم ۱۰ شگم بچه زایده
بالاخره حاج ممرضا این فرمایشت رو در کتابشون کرده بودند یا نه ، اگه کرده بودند که جای «نوستر اداموس » روگرفته بوده که دیگه این معجزه است اگر هم فرمایشت نکرده بودند پس این مزخرفات کار کیه ! کار شاقلان تقلبیه ؟ شاقلان اصلی هم گمان نمیکنم بدشون بیاد که چنین موضوعی صحت داشته باشه ، بالاخره شاه به جایگاه خدایی که خودش اعتراف کرده بود فقط مونده معجزاتش که این هم معجزه ،،،،پس دیگه بلند بگو جاویت شاه ،،،کدوم شاه ؟
آن خدابیامرز در کار خود درمانده بود و فردایش را هم نمی توانست پیش بینی کند، چه برسد به پنجاه سال بعد.
تو بر اوج فلک چه دانى چیست که ندانى که در سرایت کیست
همین نظری که دادید یک نفر منفی داده !!! یعنی ممدرضا می توانسته پنجاه سال بعد را پیشگویی کند !بچه که بودیم می گفتیم کی میتونه از اینور جوی اب بپره اونور ؟ یکی می گفت فقط شاه !!!!!پس شاه کارایی های دیگه هم داشته : پنجاه سال بعد رو پیشگویی کنه خخخخ
Copyright © 2020 Balatarin, LLC
رمز عبور را فراموش کردهام
همرسانی در
ایمیل
فیسبوک
Messenger
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
Messenger
توییتر
بالاترین
واتساپ
لینک را کپی کنید
این لینکها خارج از بیبیسی است و در یک پنجره جدید باز میشود
در دوران بیثباتی مانند این روزهای عجیبوغریب که برای کاهش شیوع بیماری در کنج عزلت روزگار میگذرانیم، ادبیات همدمی است مایه فراغت، تسکین و آرامش. در چنین مقاطعی جذابیت داستانهایی که به بیماریهای عالمگیر میپردازند افزایش مییابد اگرچه چندان آرامشبخش نیستند. کتابهایی از این دست، امروزه همچون دفترچه راهنمای دوران بحران و بیماری خوانده میشوند. بسیاری از این رمانها گاهشماری از رویدادهای دوران بلا به دست میدهند، از نخستین نشانهها گرفته تا اوج بحران و سپس بازگشت به حال عادی. آنها پیشتر وضعیتی چنین دشوار را پشت سر گذاشتهاند و دوام آوردهاند.
دانیل دفو در اثرش روزنوشتهای سال طاعون (۱۷۷۲) به وقایعنگاری دوره همهگیری طاعون خیارکی در لندن میپردازد. او گزارشی کامل و هولناک از رویدادهایی به دست میدهد که یادآور واکنشهای اولیه مردم در ابتدای گسترش فزاینده کرونا است.
دفو کتابش را از سپتامبر ۱۶۶۴ آغاز میکند هنگامی که شایعه شیوع دوباره طاعون در هلند رواج یافته است. نخستین مرگ مشکوک در ماه دسامبر در لندن رخ میدهد و سپس بهار از راه میرسد و دفو شرح میدهد که اطلاعیههای ترحیم در کلیساهای محلی به نحوی ترسناک زیاد شده است. لندن در ماه ژوئن قوانین جدیدی وضع و اجرا میکند، قانونهایی که در تعطیلی و قرنطینه سال ۲۰۲۰، اکنون روالی عادی شدهاند، مثلا این که “گردهمایی عمومی و ضیافت ممنوع است و غذاخوریها، میخانهها و دیگر اماکن تفریحی عمومی تا اطلاع ثانوی بسته خواهند بود.”
البته هیچکس به این قوانین وقعی ننهاد. دفو مینویسد: “مرگبارتر از هر چیز غفلت و سهلانگاری خود مردم بود که در دوران طولانی هشدار، به دیدار و معاشرت ادامه دادند و مایحتاج ضروری و آذوقه مورد نیازشان را ذخیره نکردند که بتوانند در خانه دور از جمع بمانند؛ برخلاف برخی دیگر که مناسب و محتاطانه از خویش در برابر خطر محافظت کردند…”
دفو در ماه اوت مینویسد طاعون “بسیار مهاجم و هولناک است”. در اوایل سپتامبر همهگیری بیماری به اوج میرسد و “در محلههای شهر، در همه خانوادهها کسی یا گاهی همه اعضای خانواده جان باختهاند.” در دسامبر “ناخوشی واگیردار پایان یافت و هوای زمستانی نیز به شتاب از راه رسید. هوا سرد و پاکیزه بود و یخبندان شدید… اغلب بیماران بهبود یافتند و روند بازگشت سلامتی به شهر آغاز شد.” وقتی خیابانها شلوغ شدند، “مردم دستهجمعی به خیابانها رفتند و برای نجات خدا را شکر گفتند.”
برای رماننویسان واقعگرایی مانند دفو و بعدها آلبر کامو روایت عالمگیری بیماری کاری طبیعی است؛ چه چشماندازی غریبتر از تصویر طاعونی رو به گسترش میتوان یافت، در حالی که تنشها و هیجان بالا گرفته و غریزه بقا به کار افتاده است؟
طاعون
رمان طاعون نوشته آلبر کامو به ماجرای همهگیری این بیماری در اُران الجزایر و تعطیلی شهر میپردازد. بیماری در طی ماهها جان بسیاری را میگیرد؛ از هر ده نفر ساکنان شهر یکی میمیرد (همان گونه که واقعا در قرن نوزدهم در اُران رخ داد). وقایع کتاب با امروز شباهتهای بسیار دارد. در آغاز مقامات محلی تمایلی ندارند که نشانههای اولیه طاعون یعنی موشهای در حال مرگ در خیابانها را تایید کنند. ستوننویسی در روزنامهای محلی مینویسد: ” آیا مقامات شهر میدانند که اجساد در حال پوسیدگی موشها خطری مهلک برای سلامتی مردم شهر به شمار میآیند؟”
راوی داستان دکتر برنار ریو فداکاری و شجاعت نیروهای بهداشت و درمان را در این دوران به یاد میآورد: “نمیدانم برایم چه پیش خواهد آمد، یا هنگامی که همه این ماجراها به پایان رسید چه رخ خواهد داد. در این لحظه تنها چیزی که میدانم این است؛ مردم بیمارند و به درمان نیاز دارند.” در پایان نجاتیافتگان از طاعون درسی میآموزند؛ ” آنها اکنون میدانستند تنها چیزی که همیشه میتوان مشتاقش بود و گاهی نیز به آن رسید، عشق به انسان است.”
در سال ۱۹۱۸ همهگیری “آنفلوآنزای اسپانیایی” دنیا را زیروزبر کرد و پس از ۱۰ میلیون کشته جنگ جهانی اول به مرگ ۵۰ میلیون تن انجامید. وجه کنایهآمیز ماجرا آنجاست که تاثیر سهمگین این بیماری بر جهان زیر سایه وقایع هولناکتر جنگ جهانی اول قرار گرفت، اما الهامبخش کتابهای بیشمار شد.
شرح کاترین آن پورتر از نابودی و ویرانگری “آنفلوآنزای اسپانیایی” در داستان بلند اسب رنگپریده، سوار رنگپریده (۱۹۳۹)، اکنون بسیار آشنا به نظر میرسد؛ مردم در حال رعایت فاصله اجتماعیاند و جوامع در سراسر جهان در تعطیلی به سر میبرند، آدام به دوستش میراندا، قهرمان زن داستان، که به آنفلوآنزا مبتلاست میگوید: ” وضعیتی بدتر از این ممکن نیست… همه تماشاخانهها و تقریبا همه فروشگاهها و رستورانها تعطیل شدهاند، در طول روز خیابانها پر از مراسم تشییع جنازه و در شب مملو از آمبولانس است.”
پورتر روند بیماری و درمان و نیز توانیابی میراندا را در طول هفتهها به تصور میکشد، پیش از آن که زن بهبود کامل بیابد و با جهانی ویران از آنفلوآنزا و جنگ مواجه شود. خود پورتر خود نیز تقریبا از این بیماری به حال مرگ افتاد. او در مصاحبهای با پاریس ریویو در ۱۹۶۳ میگوید: “من به طرزی غریب دگرگون شده بودم. مدت زیادی طول کشید تا دوباره بیرون بروم و زندگیام در جهان بیرون آغاز شود. من به معنای واقعی کلمه به بیگانهای تبدیل شده بودم.”
بیماریهای عالمگیر قرن بیستویکم -سارس در ۲۰۰۲، مرس در ۲۰۱۲، ابولا در ۲۰۱۴- منبع الهام رمانهایی درباره آشوب و فروپاشی عصر پساطاعونی، شهرهای متروک و چشماندازهای ویران بوده است.
مارگارت اتوود در کتاب سال سیلاب (۲۰۰۹)، جهان پس از عالمگیری بیماری را در وضعی که نسل انسان رو به انقراض است تصویر میکند. بیشتر مردم ۲۵ سال قبل در شیوع گونهای طاعون ویروسی که از هوا منتقل میشد و چون آتشی ویرانگر به جان شهرها افتاد از میان رفتهاند.
اتوود به انزوای شدید معدود جانبهدربردگان در چنین دنیایی میپردازد. توبی، زن باغبان، هر روز از بام آسپایی متروک در جستجوی انسانی دیگر افق را با نگاه میجوید: “حتما کس دیگری هم هست که نجات پیدا کرده باشد… نمیشود که او تنها موجود روی کره خاکی باشد. حتما آدمهای دیگری هم هستند، اما دشمنند یا دوست؟ اگر به کسی بربخورد، چطور این را از او میپرسید؟”
زن، رقصنده بندباز و “یکی از پاکترین دختران هرزه شهر” زنده مانده است. او را برای جلوگیری از انتقال بیماری به دیگران از راه رابطه جسمانی قرنطینه کرده بودند. دختر رقصنده مدام نامش را مینویسد: “وقتی مدت زیادی تنها میمانید، فراموش میکنید که کی هستید.”
نویسنده به گذشته باز میگردد و بدقت شرح میدهد چگونه مهندسان زیستفناوری با حمایت مالی شرکتهای حاکم بر بازار، تعادل طبیعت و انسان را برهم زدند و چگونه کنشگرانی مانند توبی با آن مبارزه کردند. نویسنده با هشیاری همیشگیاش درباره زیانهای علم، اثرش را بر پیشفرضهایی بس موجه و باورپذیر بنا میکند و بدینسان رمان سال سیلاب به طرزی هولناک پیشگویانه از کار درمیآید.
آنچه به داستانهای همهگیری بیماریها جذابیت میبخشد، این است که آدمیان در نبرد علیه دشمنی که انسان نیست متحد میشوند. دیگر با آدمخوبها و آدمبدها مواجه نیستیم، شرایط به نحوی ظریف متفاوت است. هر شخصیت چه خوب چه بد شانسی برابر با دیگران برای بقا دارد. طیف گسترده واکنشهای فردی دستمایههای جذابی هم برای نویسنده هم برای خواننده فراهم میکند.
رمان انفصال (۲۰۱۸) اثر لینگ ما، که نویسندهاش آن را رمانی آخرالزمانی میخواند، داستانی دارد با پیشزمینه مهاجرت که کاندیس چن، زنی از نسل هزاره دوم روایت میکند. او در انتشاراتی که کتاب مقدس چاپ میکند مشغول است و وبلاگی برای خود دارد. چن یکی از ۹ نفر جانبهدربرده از همهگیری تب در نیویورک در سال ۲۰۱۱ به شمار میآید. نویسنده جهانی را به تصویر میکشد که در آن زیرساختها ویران، اینترنت نابود و شبکه برق قطع شده است.
راوی داستان به گروهی میپیوندد که به مرکز خریدی در حومه شیکاگو سفر میکنند و قصد دارند در آنجا سکونت گزینند. آنان در طول سفر با مبتلایان به تب که موجوداتی معتاد عادتند روبرو میشوند. بیمارانی که تا لحظه مرگ از روال و عادت و حالت گذشته تقلید میکنند. آیا بازماندگان، تصادفی از بیماری مصون ماندهاند یا برگزیدگان مشیت و هدایت الهیاند؟ کاندیس درمییابد که باب، مرد مستبدی که در گذشته متخصص آیتی بوده، دینی جدید بنا نهاده که حفظ تعادل جمعیت افراد مصون، سختگیرانه اعمال میشود. کاندیس منتظر فرصت است تا علیه او و آیینش بشورد.
وضعیت فعلی قطعا به اندازه رمان انفصال حاد نیست. لینگ ما بدترین سناریوی ممکن را پیش چشم میآورد که خوشبختانه ما با آن روبرو نیستیم. او در دنیای خیالی رمانش به حوادثی که پس از پایان همهگیری روی میدهد نیز نظر میکند. این رمان میپرسد پس از دوره آخرالزمانی، بازسازی جامعه و فرهنگ وظیفه کیست؟ در میان بازماندگانی که تصادفی نجات یافتهاند، چه کسی تصمیم میگیرد قدرت از آن که باشد؟ وظایف دینی را چه کس تعیین میکند؟ افراد چگونه میتوانند همچنان تاثیرگذار و کنشگر بمانند؟
در رمان ایستگاه یازده (۲۰۱۴) نوشته امیلی سنت جان مندل، خطوط گوناگون روایت داستان به دوران پیش و پس از آنفلوآنزایی بشدت مسری میپردازد. داستان در جمهوری گرجستان میگذرد. بیماری “مانند بمبی نوترونی بر روی کره زمین منفجر شد” و جان ۹۹ درصد مردم جهان را میگیرد.
آغاز همهگیری شبی است که بازیگری هنگام بازی در نقش شاه لیر، روی صحنه دچار حمله قلبی میشود. همسر او نویسنده کتابهای علمی-تخیلی فکاهی است که داستانهایش در آینده در سیارهای به نام ایستگاه یازده رخ میدهد. گروهی از بازیگران و نوازندگان در سراسر “مجمعالجزایر شهرهای کوچک” به اجرای نمایشهای شاه لیر و رویای نیمهشب تابستان در مراکز خرید متروک میپردازند. ایستگاه یازده پردهدری حکایتهای کانتربری نوشته جفری چاسر در قرن ۱۴ را به یاد میآورد؛ اثری که از اولین نمونههای داستان تودرتو به شمار میآید و پسزمینهاش شیوع مرگ سیاه است.
مندل پرسشهای مهمی را پیش میکشد؛ کدام فرد و چه معیاری ماهیت هنر را تعیین میکند؟ آیا فرهنگ سلبریتی واجد اهمیت است؟ چگونه میتوانیم خود و جهان را بازسازی کنیم؟ هنر و فرهنگ چه تغییراتی خواهند کرد؟ بدون شک الان هم رمانهایی درباره شرایط کنونی در حال نوشتهشدن هستند. داستاننویسان در سالهای بعد چگونه این بیماری همهگیر را به تصویر خواهند کشید؟ چگونه روح جمعی در این دوره را شرح خواهند داد و سیمای قهرمانان بیشماری را که از میان ما برخاستهاند، چگونه ترسیم خواهند کرد؟ با خواندن فرصت مییابیم درباره پرسشهایی از این دست تامل کنیم و برای ظهور جهانی جدید آماده شویم.
همرسانی در
ایمیل
فیسبوک
Messenger
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
Messenger
توییتر
بالاترین
واتساپ
لینک را کپی کنید
این لینکها خارج از بیبیسی است و در یک پنجره جدید باز میشود
توضیح بی بی سی: محمدرضا پهلوی در آخرین کتاب خود با نام «پاسخ به تاریخ» تلاش کرد تا به پرسش نسل های بعد از خود درباره کارنامه و دوران زمامداری اش پاسخ بدهد. این کتاب در اصل به زبان فرانسه منتشر شده و پس از چندی برگردان آن به فارسی در ایران هم انتشار یافت.
شاه در مقدمه کتاب می نویسد که «در این کتاب قصد دارم نشان بدهم که چرا در راه رسیدن به اهدافم پافشاری میکردم و چرا میخواستم جامعهای بر اساس عدالت اجتماعی و نه مبارزه طبقاتی بنا کنم؛ جامعهای که همه در آن یکپارچه و وابسته به یکدیگر باشند. و گفتنی است چون همه کشورهای جهان- چه دنیای غرب، چه کشورهای بلوک شرق و چه جهان سوم – حسن تفاهم داشتم، این امکان برایم فراهم آمد که بتوانم در محیطی آکنده از صلح و صفا، کوشش خود را برای رساندن ایران به سوی تمدن بزرگ دنبال کنم.»
اینک سه دهه پس از درگذشت شاه، این موضوع مطرح است که پاسخ های او به تاریخ در آخرین کتاب اش تا چه حد قانع کننده است و تاریخ چه قضاوتی درباره او و کارنامه اش دارد.
به نظر می آید محمدرضا شاه پهلوی کتاب «پاسخ به تاریخ» را به عنوان آخرین دیدگاه خود در برخورد به سه موضوع به هم پیوسته به نگارش آورد. این سه موضوع عبارتند از: اول دفاع از مبدا حکومت و سلسله پهلوی؛ دوم، دفاع از طرح رای اصلاحی خود برای ایران و سوم، برخورد با انقلاب و توضیح آن.
حال پس از سی سال قضاوت تاریخ بر «پاسخ به تاریخ» شاه چه می تواند باشد؟ برای پاسخ باید دید امکان درک مشترک از «قضاوت تاریخ» وجود دارد یا خیر؛ به عبارت دیگر «قضاوت تاریخ» یعنی چه؟ آیا مراد قضاوت عوام بر پرونده حکومت شاه و پاسخ وی به تاریخ است و یا منظور رای خواص در مورد سلطنت پهلوی است؟
تفاوت گذاشتن بین این دو از آن جهت اهمیت دارد که معمولا قضاوت عوام متکی به احساس و تجربه شخصی است و البته تاثیر پذیر از پژوهش های تاریخی در مورد یک دوران خاص.
حال آنکه قضاوت خواص در بیان کمی پخته تر بوده و اساس آن مبتنی بر پژوهشها و کار علمی است. این نوشته کوتاه پاسخ شاه به تاریخ را از مورد مروری کوتاه قرار می دهد.
موضوع اولی که شاه در کتابش به آن می پردازد کوشش برای تفهیم یک چهارچوب تاریخی در جهت درک اصلاحات پهلوی برای خواننده است.
شاه از دیدگاه خود تاریخ ایران را از دوران اقتدار تا ضعف، از دوران قدر قدرتی تا استعمارزدگی مورد بررسی اجمالی قرار می دهد تا خواننده متوجه اهمیت و حساسیت اصلاحات عصر پهلوی بشود.
موضوع دومی که شاه به آن می پردازد توضیح و توجیه دیدگاه خود از تجدد و تجددطلبی است. وی از پرونده اصلاح طلبی و تجدد خواص خود دفاع می کند و اگرچه برخی انتقادها و اشتباهات را می پذیرد (مانند تشکیل حزب رستاخیز) اما بر سر مسائل مهم هم چنان بر سر موضع است (برخورد با مصدق و کودتای 28 مرداد) و یا اصولا مسائل و مشکلات را نمی بیند (مانند نقض قانون اساسی مشروطه از سوی حکومت وی و اینکه حکومتش از بن استبدادی بود.)
دفاع شاه از پرونده اصلاح طلبی و تجددخواهی حکومت خود بااهمیت ترین بخش کتاب است. چراکه خواننده متوجه می شود که شاه برای ایران و آینده ایرانیان نقشه هایی داشته است که شاید بتوان آن را از دیدگاه خاص وی «تجدد» نام نهاد.
بدین معنی که شاه مانند بسیاری از حکومت گران هم دوره خود زاویه دید خاص خود از تجدد را داشته است و برای عملی کردن آن کوشش کرده است.
از این منظر اگر در اوایل انقلاب به وجهی از شخصیت و نظرات شاه کمتر توجه می شد به نظر می آید که حال دیگر زمان آن رسیده است که با کمی دوری جستن از اساس برنامه اصلاحی تجددخواهی شاه را مورد بررسی دقیق تر و منصفانه تری قرار دهیم.
این بدین معنی نیست که نظرات شاه را در بست قبول یا رد کنیم بلکه منظور بازنگری دوران حکومت وی در پرتوی برنامه تجددخواهی او با دیدگاه منصفانه تری است.
از این منظر پاسخ شاه به تاریخ می تواند و باید تا انجا که به دفاع از برنامه تجددخواهی اش مربوط می شود، مورد تجدید نظر قرار گیرد.
موضوع سوم برخورد شاه با انقلاب است؛ انقلابی که تمام دنیا را تعجب زده و شاه را به طور کامل ” کیش و مات” و حیران کرد.
شاه در پاسخ خود به تاریخ به رای العین نشان می دهد که نه انقلاب را درک می کند، نه ریشه های آن را می تواند رد یابی کند و نه نقش نظام حکومتی خود را در به وجود آوردن آن می فهمد.
با وجود آنکه شاه در مقطعی در روند انقلاب به مردم می گوید که صدای انقلاب آنان را شنیده است، اما در پاسخ خود به تاریخ نشان می دهد که نه تنها چنین نیست، بلکه وی همه کس را مسئول انقلاب می داند مگر خودش را.
اینکه گفته شده است مهم ترین و برجسته ترین رهبر انقلاب ایران در سال 1357 “خود شاه بوده است” مسئله مهمی است که بر شاه تا پایان زندگی کاملا پوشیده ماند.
بنابراین، بخش سوم کتاب، یعنی برخورد و درک شاه از انقلاب، همچنان پس از 30 سال شاید غم انگیزترین جنبه از شخصیت او و پاسخ شاه به تاریخ باشد.
در بررسی پاسخ شاه به تاریخ پس ازگذشت سی سال مهم ترین بخش پاسخ وی که به نظر می آید حال نیاز به جدیدنظر و بازنگری دارد، برنامه تجددخواهی عصر پهلوی است که شاه در آن نقش مهمی داشت.
این برنامه اصلاحی و تجدد خواهی تا به حال زیر آواری از احساسات انقلابی و نادیده گرفتن نکات مثبت و دست آوردهای آن بوده است.
شاید زمان آن رسیده باشد که نگاهی منطقی تر و عینی تر از این دوران داشته باشیم. از این دفاعیه شاه از اصلاحات خود و پدرش بی شک در پرتویی نوین جلوه گر می شود و می تواند در قرائت نوین از عصر پهلوی به عنوان بخشی از “مواد خام” مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد.
پاسخ به تاریخ (به فرانسوی: Réponse à l’histoire) (به انگلیسی: Answer to History: The Shah’s Story) نام کتاب خاطراتی نوشته محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران است که در اصل به زبان فرانسه و پس از وقوع انقلاب (۱۳۵۷) نگاشته شدهاست. این کتاب بعداً به زبان انگلیسی و زبان فارسی برگردانده شد. شاه در پیشگفتار دربارهٔ کتاب میگوید: .mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
در این کتاب قصد دارم نشان بدهم که چرا در راه رسیدن به اهدافم پافشاری میکردم؛ و چرا میخواستم جامعهای بر اساس عدالت اجتماعی، و نه مبارزه طبقاتی بنا کنم؛ جامعهای که همه در آن یکپارچه و وابسته به یکدیگر باشند؛ و گفتنی است چون با همه کشورهای جهان_ چه دنیای غرب، چه کشورهای بلوک شرق و چه جهان سوم_ حسن تفاهم داشتم، این امکان برایم فراهم آمد که بتوانم در محیطی آکنده از صلح و صفا، کوشش خود را برای رساندن ایران به سوی تمدن بزرگ دنبال کنم.[۱]
مشخص نیست که چه کسی نخستین بار این کتاب را به زبان فارسی برگردانده است، اما حسین ابوترابیان در مقدمهای که بر ترجمه این کتاب نوشتهاست؛ افزوده که در خاطرات احمدعلی مسعود انصاری با نام من و خاندان پهلوی چنین آمدهاست:[۲]
وقتی شاه در مکزیک به سر میبرد، سید حسین نصر و هوشنگ نهاوندی برای ترجمه کتاب پاسخ به تاریخ به مکزیک فراخوانده شدند. بنا بود نهاوندی ترجمه فارسی کتاب و نصر آن را به انگلیسی ترجمه کند…[۳]
برخی تفاوتها در نسخه انگلیسی کتاب و نسخه فرانسوی آن به چشم میخورد. از آن جمله در صفحه ۱۷۱ نسخه انگلیسی دربارهٔ تفویض نسخت وزیری به بختیار آمدهاست که شاه با اکراه و تحت فشار انگلیسیها به آن تن دادهاست؛ در حالی که چنین پاراگرافی در ترجمه فرانسه و فارسی موجود نیست:
پیش بینی کرونا در کتاب پاسخ به تاریخ
“It was with some reluctance and under foreign pressure that I agreed to appoint him Prime Minister” and later it is written that Bakhtiar’s appointment was endorsed by Britain’s former foreign secretary whom pleaded Shah to leave the country.
مطابق توضیح هوشنگ نهاوندی مترجم فارسی کتاب از نسخه فرانسوی در کتابش “آخرین روزها: پایان سلطنت و مرگ شاه” این تفاوتها به این علت وجود دارند که ترجمه نسخه انگلیسی بعد از نسخه فرانسوی آماده شده و تغییرات مطابق نظر خود شاه بوده که در روزهای پایانی عمر نظری منفی نسبت به انگلیس و آمریکا بخاطر عدم حمایت از حکومت وی پیدا کرده بودهاست.
به گفته آبراهامیان، آخرین وصیت سیاسی شاه، یعنی کتاب پاسخ به تاریخ عجیب است. شاه مدعی شده هدف اصلی انگلیسیها از حمله به ایران در سال ۱۳۲۰، رهایی از شر پدرش بود، چون بواسطه لغو امتیاز نفتی، خشم آنان برانگیخته شده بود. به باور شاه، انگلیسیها همراه با شرکتهای نفتی و «روحانیون مرتجع» عملاً انقلاب اسلامی را به تلافی دفاع او از اوپک و آرمان فلسطینیها طراحی کرده بودند. هم فلسطینیها و هم اسرائیلیها از شنیدن چنین سخنانی شگفت زده میشدند. شاه به هنگام مرگ مدعی شد که C.I.A به همراه M.I.6 انقلاب ۱۳۵۷ را طراحی کردند. او لفاظانه میپرسد: «چه کسی پول تظاهراتی را داده که شرکت کنندگانش زلف سیاه و بلوند داشتهاند؟ این هیبت به ندرت در ایران دیده میشود.» وی پیدایش و گسترش حزب توده و نیز ترور ناموفق خودش توسط فداییان اسلام را به انگلیس مربوط میداند و مینویسد «ما همیشه مشکوک بودیم که مصدق مامور انگلیسی هاست».[۴]
متن کامل کتاب پاسخ به تاریخ با نگارش تحت وب[پیوند مرده]0
دیدگاهتان را بنویسید