حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم
حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم


پاسخ قلمرو زبانی درس14 فارسی یازدهم


پاسخ قلمرو ادبی درس 14 فارسی یازدهم


پاسخ قلمرو فکری درس 14 فارسی یازدهم


پاسخ درک و دریافت درس14 فارسی یازدهم

[email protected]

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

09305561992

ادرس ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید و از اخرین اخبار مطلع شوید

ما رادر شبکه های اجتماعی زیر دنبال کنید

جواب کارگاه درس پژوهی درس14 فارسی و نگارش یازدهم

[email protected]

09305561992

ادرس ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید و از اخرین اخبار مطلع شوید

ما رادر شبکه های اجتماعی زیر دنبال کنید

جواب کارگاه متن پژوهی صفحه ۱۱۵ و ۱۱۶ کتاب ادبیات فارسی پایه یازدهم جواب کارگاه متن پژوهی درس چهاردهم حمله حیدری از سایت نکس لود دریافت کنید.

قلمرو زبانی : 1) معادل معنایی واژه های زیر را از متن درس بیابید.اسب ( ……………………. )اجازه ( ……………………. )شیر ( ……………………. )2) چهار واژه املایی از متن درس انتخاب کنید و بنویسید.3) در بیت ششم، گروه های اسمی و هسته هر یک را مشخص کنید.

قلمرو ادبی : 1) در متن درس، دو نمونه «استعاره» بیابید و مفهوم آنها را بنویسید.2) مفهوم کنایه های زیر را بنویسید.دندان به دندان خاییدن ( …………………………………………….. )رنگ باختن ( …………………………………………….. )3) دو نمونه از کاربر آرایه «اغراق» در متن درس بیابید.

قلمرو فکری : 1) معنی و مفهوم بیت ششم را به نثر روان بنویسید.2) پیام ابیات زیر را بنویسید.چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ به سر کوفت شیطان دو دست دریغپرید از رخ کفر در هند رنگ تپیدند بت خانه ها در فرنگ3) داستان زیر را که از مثنوی مولوی انتخاب شده است، به لحاظ محتوا با درس مقایسه کنید.از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغلدر غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافتاو خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولیدر زمانا نداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزایش کاهلیگشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت ب یمحلگفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی؟گفت: من تیغا ز پی حق می زنم بنده حقم نه مامور تنمشیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بردین من باشد گوا

مهدی : قلمرو زبانی : 1) اسب (ابرش)اجازه (رخصت)شیر (غضنفر)2) هوس – طالب رزم – رخصت – سهمگین – علم – خصم – تیغ3) سر در گریبان : سر هسته و درگریبان وابستههیچ کس : کس هسته و هیچ وابستهرزم او : رزم هسته و او وابسته

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

قلمرو ادبی : 1) آهنین کوه استعاره از عمروبن سعدشیر خدا استعاره از حضرت علی (ع)2) دندان به دندان خاییدن (خشمگین و عصبانی شدن)رنگ باختن (ترسیدن)3) بزد بوسه بر دست او جبریلتپیدند بت خانه ها در فرنگهمه رزمگه کوه فولاد گشت

قلمرو فکری : 1) در لشکر مقابل همه سرها به زیر افکنده بودند و هیچ کس داوطلب مبارزه با او نبود.2) از شکست دشمنان اسلام شیطان افسوس می خورد و کافران در همه جا غمگین می شوند.3) محتوای شعر مولانا عرفانی و تعلیمی است ولی شعر حمله حیدری حماسی و پهلوانانه است. هر دو شعر جنبه تربیتی دارند و در قالب مثنوی می باشند.

نویسنده : ازنظرقافیه،ساختاروکاربردواژگان وترکیبات ادبی،شعرمولوی بسیار باارزش تروقوی تراست.

برای دریافت “جواب کارگاه متن پژوهی درس چهاردهم حمله حیدری صفحه 115 و 116 فارسی یازدهم” لطفا نظری در نظرات پایین سایت برای ما بفرستید یا از دکمه صورتی
ارسال نظر استفاده
کنید.

اجازه(رخصت،دستوری)-شیر(هژبر،غضنفر)

دوستان ، ” آهنین کوه ” استعاره از عمرو بن عبدود هست نه عمرو بن سعد !اشتباه نکنید

خیلی عالی بود که جواب ها به صورت خلاصه به من که خیلی کمک کرد

ازنظرقافیه،ساختاروکاربردواژگان وترکیبات ادبی،شعرمولوی بسیار باارزش تروقوی تراست

خغاهخغحلعحبعحججچجهحچهحجعهخخجعجعخجانمکلتبعهیققغعیبغتیفغسقث6ه

خوب بود اما جواب سوال ۳ قلمرو زبانی زیاد بابه میل نبود

خیلی هم خوب بود

سوالات قدیمی هستن

خوب بود

تاات

سوال 1 قلمرو زبانی برای واژه ی اجازه معادل ( دستوری ) هم در متن آمده است .

عاولی

خوب

Good

خوب بود ولی اگ سوال وجواب پشت سرهم باشه بهتره


هرگونه کپی برداری از مطلب یا قالب حرام است



{{ successMsg }}

{{ errorMsg }}

لطفا کدی که برای شما ارسال شده است را وارد کنید.

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

بنظر میرسد شما قادر به دریافت پیامکهای ما نیستید!
لطفا برای فعال سازی کد
{{ receive_code }}

را از طریق شماره
{{ identity }}

به شماره
10001883

ارسال کنید.
منتظر بمانید تا فعال سازی انجام شود!

لطفا برای حساب خود رمز عبور وارد کنید.

لطفا کدی که برای شما ارسال شده است را وارد کنید.

بنظر میرسد شما قادر به دریافت پیامکهای ما نیستید!
لطفا برای فعال سازی کد
{{ receive_code }}

را از طریق شماره
{{ identity }}

به شماره
10001883

ارسال کنید.
منتظر بمانید تا فعال سازی انجام شود!

لطفا برای حساب خود رمز عبور وارد کنید.

برای استفاده بسیاری از امکانات گاما و خیلی از وبسایت ها باید جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.

برای این کار باید به تنظیمات مرورگر خود مراجعه کنید.
در صورت نیاز به راهنمایی اینجا کلیک کنید..

{{ total }} مورد پیدا کردم!

نمونه سوال+44,000

محتوای آموزشی+12,000

پرسش و پاسخ+12,000

آزمون آنلاین+2,700

درسنامه آموزشی +1,200

مدرسه یاب+130,000

نمونه سوال

محتوای آموزشی

پرسش و پاسخ

آزمون آنلاین

درسنامه آموزشی

مدرسه یاب

معلم خصوصی

+++ برنامه مدرسه تلویزیونی ایران شبکه آموزش+++
تدریس توسط آقای فریدون کوره‌ای
تاریخ پخش 99/01/27

لطفا به قوانین نشر محتوا در فضای مجازی احترام گذاشته و از انتشار مجدد این فایل ها خودداری کنید.

آزمون آنلاین

15 تست

آزمون فارسی یازدهم دبیرستان زینب ملکان | درس 15: کبوتر طوق دار

آزمون آنلاین

15 تست

آزمون فارسی یازدهم دبیرستان زینب ملکان | درس 14: حمله حیدری

آزمون آنلاین

15 تست

امتحان نیمسال دوم کتاب فارسی ۲ یازدهم | خرداد 99

رایـــــگان

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

96 صفحه

مجموعه نمونه سوالات طبقه بندی شده فارسی (۲) یازدهم + جواب | درس ۱ تا 18

3 صفحه

سوالات امتحان نوبت اول فارسی (2) یازدهم دبیرستان حضرت امام جعفر صادق پاکدشت | دی…

رایـــــگان

7 صفحه

جزوۀ آرایه‌های ادبی فارسی (2) یازدهم عمومی کلیه رشته ها

4 صفحه

امتحان فارسی (2) یازدهم دبیرستان امام سجاد زنجان | فصل 7: ادبیات داستانی (درس 15…

رایـــــگان

3 صفحه

نمونه سوال پیشنهادی امتحان نوبت دوم فارسی (2) یازدهم + جواب | انتشارات گلبرگ

5 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی (2) یازدهم دبیرستان هشترودی حویق | خرداد 1397

2 صفحه

سوالات امتحان نوبت اول فارسی (2) پایه یازدهم دبیرستان امام رضا تبادکان | دی 96

5 صفحه

امتحان نوبت اول فارسی (2) یازدهم دبیرستان استعدادهای درخشان شهید بهشتی چابهار -…

3 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی (2) یازدهم دبیرستان فردوسی گندمان | خرداد 1398

3 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی (2) یازدهم دبیرستان ایران سنجش | خرداد 1396

فهرست مطالب سایت: (کلیک کنید)

گام به گام درس ادبیات پایه یازدهم رو می توانید به صورت PDF از ادامه مطلب دانلود کنید. در این گام به گام که یکی از کاملترین و بهترین گام به گام های گرد آوی شده می باشد. معنی کامل شعرها، آرایه های بکار رفته در در متن شعر ها، نکات مربوط به زبان فارسی، و پاسخ به کارگاه ها و تمرین های بصورت درس به درس آورده شده است.

فایل دانلود این گام به گام در انتهای صفحه قرار گرفته است.

در این گام به گام در ابتدا متن هر درس به صورت مجزا گرد آوری شده است.

در شعر ها بطور کامل نکات مربوط به قلمرو زبانی و زبان فارسی گردآوری شده است.

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

نکات مربوط به قلمرو ادبی و آرایه های ادبی به خوبی جمع آوری شده است بصورت خط به خط و بیت به بیت.

نکات مربوط به قلمرو فکری و معنی و مفهوم هر بیت نیز به شیوه ای زیبا و عالی آورده شده است.

معنی مربوط به کارگاه های متن پژوهی فارسی یازدهم نیز به صورت کامل پاسخ داده شده است.

با دانلود گام به گام فارسی یازدهم، خیال خود را برای کسب نمره عالی در امتحانات راحت خواهید کرد.

پیشنهاد ویژه این پست:

اگر برای قبولی در کنکور استرس دارید و یا سوالات زیادی ذهن شمارو به خودش مشغول کرده می توانید با کلیک روی قسمت  مشاوره رایگان کنکور IDN برای موفقیت در کنکور از سایت ایران دانش نوین استفاده کنید. بهترین مشاوران کنکور و رتبه های برتر به سوالات درسی و مشاوره ای شما بطور رایگان پاسخ میدهند.

برای قبولی در کنکور باید ابزار داشته باشید. ابزارهای مثل همین گام به گام فارسی یازدهم که قرار است در ادامه دانلود کنید. یکی از ابزارهای که ما در IDN به شما ارائه می دهیم مشاوره با رتبه های برتر کنکور، مشاورهای دورقمی موسسه ماست که در سال ۹۸ بیش از ۱۰ رتبه زیر هزار را به دانش آموزان IDN هدیه دادند. اگر شما هم میخواید رتبه برتر کنکور بشید کافیه روی قسمت مشاوره با رتبه های برتر کنکور کلیک کنید و توضیحات مربوط رو با دقت مطالعه کنید.

همونطور که گفتیم با دانلود گام به گام های درسی  میتوانید مسیر سخت درس خواندن خود را هموار کنید . اما اینکه فارسی را چطور بخوانید که هم در کنکور و هم در امتحانات نتیجه عالی کسب کنید نیز مهم است.

برای کسب نمره و درصد عالی در امتحانات و قبولی در کنکور فقط درس خواندن کافی نیست. باید به سبک رتبه برترها درس بخوانید تا بتوانید موفق شوید.

با کلیک روی تصویر زیر میتوانید وارد قسمت نحوه خواندن فارسی کنکور شوید. دکتر مهسا نیک فرجام، دانشجوی پزشکی شهید بهشتی، رتبه دورقمی کنکور مشاور IDN به شما می آموزند که ادبیات را چطور بخوانید تا ۱۰۰ درصد نمره امتحان و کنکور را کسب کنید. برای مشاهده روی تصویر زیر کلیک کنید.

برای دانلود سایر جزوات و گام به گام ها از سایت IDN کلیک کنید.

برای دانلود سوالات امتحان نهایی و نوبت اول فارسی یازدهم کلیک کنید.

۸۶۶۲۳ دانلود هاگام به گام ادبیات یازدهم دانلود فایل @irandaneshnovin_گام-به-گام-ادبیات-فارسی-یازدهم.pdf – 4 MB

در صورتیکه راجب برنامه ریزی و روش های مطالعه سوال دارید و میخواید با رتبه های تکرقمی و دورقمی کنکور در ارتباط باشید میتونید با شماره زیر تماس بگیرید:

نظرات ، سوالات و پیشنهادات خود را در زیر برای ما ارسال کنید. بزودی به آن ها پاسخ خواهیم داد

واقعا عالــــــــــه

عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییییییییییییییییییی

فوق العاده بود و خیلی مرتب و دقیق نوشته شده بودن واقعا ممنون:)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

دیدگاه

دپارتمان IDN از سال 93 با هدف برقراری عدالت آموزشی در عرصه کنکور و کمک به دانش آموزان شروع به کار کرد. خدمات IDNOVIN شامل مشاوره کنکور ، برنامه ریزی و آموزش کنکور و ارائه محصولات کمک آموزشی به وسعت کل ایران و برای همه دانش آموزان کنکوری برقرار است.

آموختیم که حماسه دو گونه است: طبیعی و مصنوعی. یکی از حماسه‌های مصنوعی و سنّتی حمله حیدری از باذل مشهدی (۱۱۲۴م.) است. سخنور در این مثنوی به شرح زندگی و جنگ‌های پیامبر (ص) و علی (ع) تا شهادت آن حضرت در محراب مسجد کوفه پرداخته است.  بخشی از این کتاب را که توصیف نبرد حضرت علی(ع) با عمرو بن عبدود است می خوانیم. شاعر تحت تأثیر حماسه‌های ملّی ایران، حماسه ای دینی را به شیوه شاهنامه سروده است.

۱- دلیران میدان گشوده نظر / که بر کینه اوّل که بندد کمر

قلمرو زبانی: دلیران : پهلوانان / که: چه کسی / کینه: دشمنی / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / نظر: مجاز از چشم / کینه: مجاز از جنگ / نظر گشودن: کنایه از چشم انتظار بودن / کمر بستن: کنایه از آماده برای انجام کاری شدن / جناس همسان: که (۱- حرف پیوند۲- چه کسی) / واج آرایی «ک»

بازگردانی: پهلوانان همه منتظر بودند که چه کسی نبرد را می آغازد.

پیام: انتظار برای اقدام به جنگ

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

۲- که ناگاه عمرو آن سپهر نبرد / برانگیخت ابرش برافشاند گرد

«عَمرو» و «عُمر»: هر دو اسم خاص اند. برای این که شکل نوشتاری آن‌ها با هم اشتباه نشود، به اوّلی یک حرف «و» می افزایند؛ امّا این «و» به زبان نمی آید.

قلمرو زبانی: سپهر: آسمان / ابرش: اسب خالدار / برانگیختن: تحریک کردن (بن ماضی: برانگیخت، بن مضارع: برانگیز) / برافشاندن: پراکندن / قلمرو ادبی: عمرو، سپهر نبرد: تشبیه فشرده / گرد برافشاندن: کنایه از جولان دادن /

بازگردانی: که ناگهان عمرو که در جنگاوری مثل آسمان بود، اسبش را به حرکت درآورد و همه جا را پر گرد و غبار کرد.

پیام: حمله دشمن به مسلمانان

۳- چو آن آهنین کوه آمد به دشت /  همه رزمگه کوه فولاد گشت

قلمرو زبانی: چو: وقتی که / رزمگه:‌ میدان رزم / قلمرو ادبی: آهنین کوه: استعاره از عمرو / دشت، گشت: جناس ناهمسان اختلافی / رزمگه کوه فولاد گشت: تشبیه، اغراق

بازگردانی: وقتی که عمرو با اندام درشت و پوشیده از جنگ افزار به میدان آمد،  گویی که کوه فولادی میدان جنگ را فراگرفت.

پیام: شکوه عمرو

۴- بیامد به دشت و نفس کرد راست /  پس آن گه باستاد هم رزم خواست

قلمرو زبانی: باستاد: بایستاد / همرزم: حریف ، هم نبرد / قلمرو ادبی: نفس کرد راست: کنایه از اینکه نفس تازه کرد / راست، خواست: شبه جناس / واج آرایی «س»

بازگردانی: به میدان جنگ آمد و لحظه ای ایستاد و نفس تازه کرد؛ سپس حریف خواست.

پیام: هم رزم طلبیدن

۵- حبیب خدای جهان آفرین / نگه کرد بر روی مردان دین

قلمرو زبانی: حبیب: دوست؛ منظور پیامبر است / قلمرو ادبی: نگه کرد بر روی مردان دین: کنایه از منتظر اقدام بودن / واج آرایی «ن»، «-ِ»

بازگردانی: دوست خداوند آفریدگار جهان (پیامبر) بر روی سپاهیان خود نگه کرد و منتظر اقدام مسلمانان بود.

پیام: درخواست پیامبر از مسلمانان برای جنگ با عمرو

۶- همه برده سر در گریبان فرو / نشد هیچ کس را هوس، رزم او

قلمرو زبانی: گریبان: یخه / هوس: میل / را: رای اضافه گسسته / قلمرو ادبی: سر به گریبان فروبردن: کنایه از شرمندگی و ترس / جناس: سر، در / گریبان، سر: تناسب

بازگردانی: همه از ترس عمرو سر در یقه فرو برده بودند و هیچ کس میلی به نبرد با عمرو نداشت.

پیام: ترس مسلمانان از عمرو

۷- به جز بازوی دین و شیر خدا / که شد طالب رزم آن اژدها

قلمرو زبانی: طالب: خواهان / قلمرو ادبی: بازوی دین، شیر خدا: استعاره از حضرت علی (ع) / اژدها: استعاره از عمرو

بازگردانی: به جز حضرت علی (ع) که مایل به نبرد با عمرو بود.

پیام: داوطلب شدن حضرت علی

۸- بر مصطفی بهر رخصت دوید / از او خواست دستوری امّا ندید

قلمرو زبانی: بر: پیش، نزد / بهر: برای / دستوری: رخصت، اجازه / قلمرو ادبی: بر، بهر: جناس ناهمسان افزایشی / دستوری ندید: حس آمیزی

بازگردانی: حضرت علی (ع) برای اجازه گرفتن از حضرت رسول با شتاب به سوی ایشان رفت؛ ولی پیامبر اجازه نداد.

پیام: اجازه جنگ ندادن به حضرت علی

عمرو برای دوم مبارزه می طلبد . پیامبر از لشکر می پرسد که چه کسی حاضر است با عمر بجنگد؟ لیکن جز حضرت علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمی کند. پیامبر (ص) به علی هشدار می دهد که عمرو است. علی (ع) جواب می دهد: من هم علی ابن ابی طالبم و پس از گفتگوی بسیار، از پیامبر (ص) اجازه نبرد می گیرد. در میدان نبرد عمرو با  جنگ با علی امتناع می کند؛ با این بهانه که نمی خواهم به دست من کشته شوی؛ امّا علی (ع) در پاسخ می گوید: ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است. عمرو این بار خشمگینانه از اسب پایین می آید و:

قلمرو زبانی: امتناع می کند: سرباز زدن / مُلک: فرمانروایی / قلمرو ادبی: لشکر: مجازاً لشکریان / ریختن خون: کنایه از کشتن /

۹- به سوی هژبر ژیان کرد رو /   به پیشش برآمد شه جنگ جو

قلمرو زبانی: ژیان: خشمگین، درّنده / به پیشش برآمد: جلویش درآمد / قلمرو ادبی: هژبر: شیر، استعاره از حضرت علی (ع) / رو کرد: کنایه از حرکت کرد / رو، جو: جناس ناهمسان

بازگردانی: عمرو به حضرت علی (ع)، آن شیر خشمگین رو کرد و حضرت علی (ع) جلویش درآمد.

پیام: رویارویی علی و عمرو

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

۱۰- دویدند از کین دل سوی هم  /  در صلح بستند بر روی هم

قلمرو زبانی: کین: کینه، دشمنی / قلمرو ادبی: سوی و روی: جناس ناهمسان اختلافی / در صلح: اضافه تشبیهی یا اضافه استعاری / در صلح بستن: کنایه از اینکه جایی برای آشتی نگذاشتند

بازگردانی: با دلی پر از دشمنی به سوی هم تاختند و جای آشتی نگذاشتند.

پیام: اقدام به جنگ

۱۱- فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ /  بود سهمگین جنگ شیر و پلنگ

قلمرو زبانی: فلک: آسمان / سهم: ترس، تیر، بهره / باختن: از دست دادن / سهمگین: ترس آور / قلمرو ادبی: فلک رنگش را باخت: جانبخشی، کنایه از ترسیدن  / شیر، پلنگ: تناسب / جنگ، رنگ: جناس ناهمسان اختلافی / واج آرایی: «گ» / اغراق: فلک از سهم آن جنگ رنگ باخت / واژه آرایی: جنگ /

بازگردانی: جنگ آن قدرسهمگین بود که آسمان رنگ باخته بود، حق هم داشت؛ زیرا جنگ شیر و پلنگ بسیار ترسناک است.

پیام: سهمگین بودن صحنه جنگ

۱۲- نخست آن سیه روز و برگشته بخت /  برافراخت بازو چو شاخ درخت

قلمرو زبانی: برافراخت: بلند کرد (بن ماضی: افراخت، بن مضارع: افراز) / شاخ: شاخه / قلمرو ادبی: سیه روز، برگشته بخت: کنایه از  بدبخت / بازو: مجاز از دست / بازو چو شاخ درخت: تشبیه / واج آرایی «خ»، «ت»،

بازگردانی: نخست عمرو بدبخت و تیره روز، دست خود را مانند شاخه درخت بالا برد.

پیام: اقدام به شمشیر زدن عمرو

۱۳- سپر بر سر آورد، شیر اله / عَلم کرد شمشیر آن اژدها

قلمرو زبانی: علم: پرچم / قلمرو ادبی: شیراله: استعاره است از حضرت علی (ع) / علم کرد: کنایه از بلند کرد / اژدها: استعاره از عمرو / عیب قافیه (رشته انسانی)/ سپر، سر: شبه جناس / بر، سر: جناس ناهمسان / علم کرد:‌ کنایه از اینکه بالا برد / تناسب: سپر، شمشیر

بازگردانی: حضرت علی (ع) سپرش را بالا آورد و عمرو دوباره شمشیرش را بالا برد.

پیام: دفاع حضرت علی

۱۴- بیفشرد چون کوه پا بر زمین /   بخایید دندان به دندان کین

قلمرو زبانی: خاییدن: جویدن، به دندان نرم کردن / دندان کین: اضافه اقترانی / قلمرو ادبی: پا بر زمین فشردن: کنایه از پایداری / چون کوه: تشیبه / دندان به دندان خاییدن: کنایه از خشم / جانبخشی: مانند کوه پایش را بر زمین فشرد

بازگردانی: حضرت علی (ع) مانند کوه، خشمگینانه پایداری ورزید.

پیام: خشمگین شدن حضرت علی

۱۵- چو ننمود رخ شاهد آرزو / به هم حمله کردند باز از دو سو

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / نمودن: نشان دادن(بن ماضی: نمود؛ بن مضارع: نما) / شاهد: زیبارو / قلمرو ادبی: شاهد آرزو: اضافه تشبیهی /  ننمود رخ شاهد آرزو: کنایه است از جلوه گری نکردن (ناکامی) / دو، سو: شبه جناس

بازگردانی:  چون هیچ جنگجویی از این حمله، نتیجه ای نگرفت، دوباره به هم حمله ور شدند.

پیام: بی نتیجه بودن جنگ

۱۶- نهادند آوردگاهی چنان / که کم دیده باشد زمین و زمان

قلمرو زبانی: نهادن: قرار دادن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه) / آوردگاه: میدان جنگ / کم: کمتر / قلمرو ادبی: زمین، زمان: مجاز از زمینیان / زمین، زمان: جناس ناهمسان اختلافی

بازگردانی: چنان جنگی در میدان نبرد پدید آوردند که اهل زمین و زمان چنین میدانی را به یاد ندارند.

پیام: سهمگین بودن صحنه جنگ

۱۷- ز بس گرد از آن رزمگه بردمید /  تن هر دو شد از نظر ناپدید

قلمرو زبانی: بس: بسیاری / بردمید: بلند شد / هر دو: علی و عمرو /

بازگردانی: از بسیاری گرد و خاکی که بلند شده بود، هر دو پهلوان از نظرها ناپدید گشتند.

پیام: برخاستن گرد و خاک

۱۸- زره لخت لخت و قبا چاک چاک /  سر و روی مردان پر از گرد و خاک

قلمرو زبانی: لخت لخت : پاره پاره / حذف «بود» به قرینه معنایی /  قلمرو ادبی: سر و روی: تناسب / قبا: گونه ای جامه / چاک، خاک: جناس / واژه آرایی: لخت، چاک / سر، روی: تناسب /

بازگردانی: جامۀ ایشان پاره پاره شده و سر و رویشان پر از گرد و خاک بود.

پیام: شدت درگیری

۱۹- چنین آن دو ماهر در آداب ضرب  / زهم رد نمودند هفتاد حرب

قلمرو زبانی: ماهر: ورزیده / ضرب: زدن / حرب: جنگ / قلمرو ادبی: ضرب: مجاز از جنگ / حرب: مجازاً جنگ افزار / ضرب، حرب: جناس ناهمسان اختلافی /

بازگردانی: آن دو جنگجو که هنر جنگ می دانستند، هفتاد گونه جنگ افزار را به کار بردند؛ ولی هیچ یک اثرگذار نبود.

پیام: به کار بردن همه گونه جنگ افزار

۲۰- شجاع غضنفر وصیّ نبی / نهنگ یم قدرت حق، علی

قلمرو زبانی: غضنفر: شیر / وصی: جانشین / نبی: پیامبر / قلمرو ادبی: غضنفر: استعاره از حضرت علی (ع)/  نهنگ: استعاره از علی / یم: دریا / یم قدرت: اضافه تشبیهی / نهنگ، یم: تناسب / موقوف المعانی

بازگردانی: شیر شجاع ، جانشین پیامبر و نهنگ دریای حق، حضرت علی (ع)،

۲۱- چنان دید بر روی دشمن ز خشم  /  که شد ساخته کارش از زهر چشم

قلمرو زبانی: ساختن: درست کردن (بن ماضی: ساخت؛ بن مضارع: ساز) / قلمرو ادبی: خشم، چشم: جناس ناهمسان اختلافی / چشم: مجاز از نگاه / زهر چشم: اضافه استعاری، کنایه از نگاه تند / کارش ساخته شد: کنایه از اینکه کارش به پایان رسید و تمام شد

بازگردانی: چنان از روی خشم به چهره دشمن نگاه کرد که عمرو از زهر چشم کارش ساخته شد.

پیام: نگاه گیرای حضرت علی

۲۲- برافراخت پس دست خیبر گشا / پی سر بریدن بیفشرد پا

قلمرو زبانی: برافراخت : بلند کرد(بن ماضی: برافراخت؛ بن مضارع: برافراز)  / پی: به دنبال، در معنی پا، ایهام تناسب / قلمرو ادبی: خبیرگشا: تلمیح / خیبر: مجاز از در قلعه خیبر / سر: مجاز از گردن / پا فشردن: کنایه از پافشاری کردن / پی: در معنی پا، ایهام تناسب

بازگردانی: بازگردانی: علی دست نیرومند خیبرگشای خود را بلند کرد و در ایستاد تا عمرو را نیست و نابود کند.

پیام: اقدام برای کشتن عمرو

۲۳- به نام خدای جهان آفرین / بینداخت شمشیر را شاه دین

قلمرو زبانی: شاه دین: منظور حضرت علی (ع) است / بینداخت: بزد / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن»

بازگردانی: حضرت علی (ع) با نام خدای جهان آفرین با شمشیرش ضربه ای به عمرو زد.

پیام: شمشیر زدن حضرت علی

۲۴- چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ /  به سر کوفت شیطان دو دست دریغ

قلمرو زبانی: چو: چون، هنگامی که / خصم: دشمن / دست دریغ: اضافه اقترانی / قلمرو ادبی: به سر کوفتن: کنایه از اندوه و ناراحتی / سر، دست: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واج آرایی «ر»

بازگردانی: هنگامی که حضرت علی (ع) بر دشمن شمشیر کشید، شیطان دو دست افسوس بر سر کوبید و ناامید شد.

پیام: ناامیدی شیطان از پیروزی

۲۵- پرید از رخ کفر در هند رنگ  /  تپیدند بت خانه‌ها در فرنگ

قلمرو زبانی: تپیدند: لرزیدن و مضطرب شدن / فرنگ: باخترزمین به ویژه اروپا / قلمرو ادبی: رنگ پریدن: کنایه از ترسیدن / رخ کفر: تشخیص / اغراق / بت خانه تپیدند: تشخیص / فرنگ، رنگ: جناس ناهمسان افزایشی

بازگردانی: کافران و بت پرستان هند بسیار ترسیدند و بتخانه‌های اروپا از هراس به خود لرزیدند.

پیام: هراسیدن بی دینان روی زمین

۲۶- غضنفر بزد تیغ بر گردنش / در آورد از پای، بی سر تنش

قلمرو زبانی: غضنفر: شیر / بی سر تنش: تن بی ارزش / مرجع ش: عمرو / جهش ضمیر: بی سر تنش (تن بی سرش)/ قلمرو ادبی: غضنفر: استعاره از علی / از پای در آوردن: کنایه از تباه کردن / سر، پا، تن: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واج آرایی «ر»

بازگردانی: حضرت علی (ع) شمشیر بر گردن عمرو زد و سرش را از تن بی ارزشش جدا کرد.

پیام: کشته شدن عمرو

۲۷- دم تیغ بر گردنش چون رسید /  سر عمرو صد گام از تن پرید

قلمرو زبانی: دم : لبه / تیغ: شمشیر / چون: هنگامی که / گام: قدم / قلمرو ادبی: اغراق / گردن، سر، گام، تن: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واج آرایی «ر» / اغراق: سر عمرو صد گام دورتر افتاد / صد: مجاز از بسیار و زیاد

بازگردانی: وقتی که شمشیر بر گردن عمرو فرود آمد، سر از تن او جدا شد و صد قدم آن طرف تر افتاد.

پیام: کوبه سهمگین حضرت علی

۲۸- چو غلتید در خاک آن ژنده فیل / بزد بوسه بر دست او جبرئیل

قلمرو زبانی: ژنده: هم تبار با گنده، بزرگ / قلمرو ادبی: ژنده فیل: استعاره از عمرو / بر دست بوسه زدن:‌ کنایه از بزرگ داشتن

بازگردانی: هنگامی که آن قهرمان درشت اندام به دست حضرت علی (ع) کشته شد، جبرئیل دستان حضرت علی (ع) را بوسید.

پیام: سپاس گزاری جبرئیل از علی

حمله حیدری، باذل مشهدی

قلمرو زبانی

۱- معادل معنایی واژه‌های زیر را از متن درس بیابید.

اسب (ابرش)                         اجازه(دستوری)                                             شیر)غضنفر(

۲– چهار واژۀ مهمّ املایی از متن درس انتخاب کنید و بنویسید. – غضنفر – خصم- دریغ- وصیّ

۳– در بیت بیست و یکم، گروه‌های اسمی و هستۀ هر یک را مشخّص کنید.

روی دشمن← هسته: روی / خشم← هسته: خشم /  کارش← هسته: کار / زهر چشم← هسته: زهر

قلمرو ادبی

۱- در متن درس، دو نمونه استعاره بیابید و مفهوم آنها را بنویسید. – ژنده فیل: استعاره از عمرو / غضنفر: استعاره از حضرت علی 

۲– مفهوم کنایه‌های زیر را بنویسید.

دندان به دندان خاییدن: کنایه از خشمگین شدن  /  رنگ باختن: کنایه از ترسیدن

۳- دو نمونه از کاربرد آرایۀ اغراق در متن درس بیابید.

پرید از رخ کفر در هند رنگ  /  تپیدند بت خانه‌ها در فرنگ

فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ 

قلمرو فکری

۱- معنی و مفهوم بیت ششم را به نثر روان بنویسید.

همه از ترس عمرو سر در یقه فرو برده بودند و هیچ کس میلی به نبرد با عمرو نداشت.

۲– پیام ابیات زیر را بنویسید.

چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ / به سر کوفت شیطان دو دستِ دریغ (پیام:‌ ناامیدی شیطان از پیروزی)

پرید از رخ کفر در هند رنگ / تپیدند بت خانه‌ها در فرنگ (پیام:‌ شکست و ناامیدی بی دینان)

۳– داستان زیر را که از مثنوی مولوی انتخاب شده است، به لحاظ محتوا با درس مقایسه کنید.

۱- از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دان منزّه از دغل

قلمرو زبانی: اخلاص: پاکی،  بی‌آلایشی / عمل: کار / حق: منظور خداوند است/ منزّه: پاک و مبرّا / دغل: تقلب، نیرنگ / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رشته انسانی)/ شیر: استعاره از حضرت علی

بازگردانی: پاکی نیت و عمل را از حضرت علی بیاموز و او را پاک و مبرّا از نیرنگ و دغلکاری بدان.

پیام: پاکی حضرت علی

۲- در غزا بر پهلوانی دست یافت / زود شمشیری بر آورد و شتافت

قلمرو زبانی: غزا: جنگ (هم آوا← قضا: سرنوشت؛ غذا: خوراک)  / برآورد: بالا آورد / قلمرو ادبی: دست یافت: چیره شد، پیروز شد / شبه جناس ناهمسان: یافت، شتافت

بازگردانی: در جنگ پهلوانی را شکست داد و بر او چیره شد. زود شمشیرش را افراخت و به سوی او شتافت.

پیام: چیرگی بر دشمن

۳- او خدو انداخت در روی علی / افتخار هر نبیّ و هر ولی

قلمرو زبانی: خدو: آب دهان  / افتخار: نازش / نبی: پیامبر / ولی: سرپرست ، دوست؛ ج اولیاء / قلمرو ادبی: واژه آرایی: هر / در، هر:‌ جناس ناهمسان اختلافی / علی، ولی: جناس ناهمسان اختلافی

بازگردانی: او بر روی حضرت علی که سبب افتخار هر پیامبر و دوستان خدا ست، آب دهان انداخت.

پیام: بی آزرمی به حضرت علی

۴- در زمان انداخت شمشیر آن علی / کرد او اندر غزایش کاهلی

قلمرو زبانی: در زمان: فورا  / اندر: در / غزا: جنگ / کاهلی: سستی / قلمرو ادبی: شمشیر را انداخت: کنایه از اینکه از جنگیدن دست کشید

بازگردانی: بی درنگ حضرت علی شمشیرش را انداخت و در جنگ با پهلوان سستی نشان داد.

پیام: دست کشیدن از جنگ

۵- گشت حیران آن مبارز زین عمل / وز نمودن عفو و رحم بی محل

قلمرو زبانی: حیران: سرگشته  / زین: از این / نمودن: نشان دادن / عفو: گذشت / رحم:‌ مهربانی / قلمرو ادبی:

بازگردانی: آن پهلوان از این که حضرت علی او را عفو کرده و در جنگ به او رحم کرده است شگفت زده شد.

پیام: شگفت زدگی مبارز از رفتار حضرت علی

۶- گفت بر من تیغ تیز افراشتی / از چه افکندی مرا بگذاشتی؟

قلمرو زبانی: تیغ: شمشیر / افراشتن: بلند کردن (بن ماضی: افراشت؛ بن مضارع: افراز) / از چه:‌ چرا / قلمرو ادبی: تیغ، تیز: جناس ناهمسان / بگذاشتی: رها کردی / واج آرایی «ت»

بازگردانی: حریف علی گفت که شمشیرت را بر من بلند کردی. اکنون چرا آن را انداختی و از جنگ دست کشیدی.

پیام: پرسش درباره رفتار حضرت علی

۷- گفت: من تیغ از پی حق می زنم / بندۀ حقّم نه مأمور تنم

قلمرو زبانی: از پی: به خاطر / حقّ: منظور خداوند است / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / تیغ زدن: کنایه از جنگیدن

بازگردانی: حضرت علی گفت من به خاطر خداوند می جنگم و بنده او هستم؛ نه بنده هوای نفس.

پیام: پاکی نیت حضرت علی

۸- شیر حقّم نیستم شیر هوا / فعل من بر دین من باشد گوا

قلمرو زبانی: هوا: هوس / فعل: کار / گوا: شاهد / قلمرو ادبی: شیر حقّم: تشبیه فشرده / من شیر هوا نیستم: تشبیه / واژه آرایی: شیر، من / هوا، گوا: جناس/ واج آرایی «ن»

بازگردانی: من شیر خداوندم و شیر هوا و هوس نیستم. کار و کردار من نیز به دین پاک من گواهی می دهد.

پیام: حقانیت علی

۱- منم پورِ ایران و نام آورم / ز نیروی شیران بود گوهرم

قلمرو زبانی: پور: فرزند مذکّر، پسر / نام آور: سرشناس / بود: می باشد (بن ماضی: بود؛ بن مضارع: بو) / گوهر: سنگ گران‌بها از قبیل مروارید، الماس / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن:‌ فعولن فعولن فعولن فعل / شیر: استعاره از مردان دلاور / گوهر: مجاز از اصل، نژاد / واج آرایی «ن»، «م»

بازگردانی: من فرزند ایران زمین ام و سرشناس. گوهره و نژاد من از نژاد مردان دلاور است.

پیام: میهن دوستی

۲- کنم جان خود را فدای وطن / که با او چنین است پیمان من

قلمرو زبانی: وطن: میهن / مرجع «او»: وطن / قلمرو ادبی: جانبخشی: با وطن پیمان بسته ام / واج آرایی «ن»

بازگردانی: من جانم را فدای وطنم می کنم؛ زیرا اینچنین با وطنم پیمان بسته ام.

پیام: جانفشانی برای میهن

۳- دفاع از وطن، کیش فرزانگی است / گذشتن ز جان، رسم مردانگی است

قلمرو زبانی: کیش: آیین، دین، مذهب / فرزانگی: دانایی، خردمندی / رسم: آیین / قلمرو ادبی: از جان گذشتن: کنایه از جانفشایی و ایثار /

بازگردانی: دفاع کردن از میهن آیین دانایان است و جانفشانی آیین مردان است.

پیام: جانفشانی برای میهن

۴- کسی کز بدی، دشمن میهن است / به یزدان که بدتر ز اهریمن است

قلمرو زبانی: یزدان: خدا / اهریمن: شیطان / به یزدان: حذف «سوگند می خورم» به قرینه معنایی / قلمرو ادبی: واژه آرایی: است؛ ردیف / جناس: بدی، بد /

بازگردانی: هر کس که به خاطر خوی بدش دشمن میهن من است بی گمان از شیطان بدتر است.

پیام: میهن پرستی

۵- مرا اوج عزّت در افلاک توست / به چشمان من، کیمیا خاک توست

قلمرو زبانی: اوج: بالاترین درجه / عزّت: سربلندی / «را» در مرا اوج عزّت: اضافه گسسته / افلاک: ج فلک، آسمان ها / کیمیا: مادّه ای فرضی که به گمان پیشینیان، فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل می کند. / قلمرو ادبی: کیمیا خاک توست: تشبیه فشرده / چشم: مجاز از نگاه و نظر

بازگردانی: بالاترین درجه سربلندی من در آسمان تو روی می دهد، ای میهن؛ همچنین در چشمان من خاک تو کیمیا و بسیار ارزشمند است.

پیام: میهن پرستی

۶- رَود ذرّه ای گر ز خاکت به باد / به خون من آن ذرّه آغشته باد

قلمرو زبانی: آغشته: تر شده، آمیخته / قلمرو ادبی: جناس همسان: باد نخست(نسیم) باد دوم(فعل دعایی) / به باد رفتن: کنایه از نابود شدن / به خون من آغشته باد: کنایه از جان فشاندن / ذره: واژه آرایی، مجاز از مقدار اندک / خاک، باد: تناسب / واج آرایی «ر»، «ب»

بازگردانی: اگر ذره ای از خاک تو نابود شود، من به خاطر آن حاضرم جانم را بفشانم.

پیام: جانفشانی برای میهن

نظام وفا

۱- دربارۀ لحن و آهنگ خوانش این سروده توضیح دهید.

لحن میهنی

سرودهٔ میهنی ، که به آن مام وطن نیز می گویند، شعری است که در وصف میهن، سروده می شود و شاعر در آن می کوشد تا با تحریک احساسات ملّی گرایانه و وطن دوستانهٔ مخاطبان خود، آنان را به پاسداری و محافظت از کشورشان برانگیزاند.

بهتر است که هنگام خواندن شعر از آهنگ و لحن حماسی نیز بهره برده شود.

۲- یکی از بیت‌ها را به دلخواه انتخاب کنید و پیام کلیّ آن را بنویسید.

پیام بیشتر بیتها میهن پرستی و بزرگداشت میهن است.

تدریس خصوصی برای درس فارسی؛ عربی و علوم و فنون ادبی: ۰۹۳۷۶۷۹۷۸۵۲

مجمعی کردند
مرغان جهان / آنچه بودند آشکارا و نهان

قلمرو
زبانی: قالب: مثنوی /
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(رشته انسانی) / مجمع: محل اجتماع، انجمن / مجمعی کردند: در جایی جمع
شدند / مرغ: پرنده / بودند: فعل غیراسنادی،
وجود داشتند / آشکارا: شناخته شده / نهان: ناشناخته / قلمرو ادبی: آشکارا،
نهان: تضاد / آشکارا و نهان: کنایه از همه / مرغ: نماد رهرو و سالک / جهان، نهان:‌
جناس / واج آرایی: «ا»

بازگردانی: همۀ پرندگان شناخته
و ناشناخته جهان در جایی گرد آمدند.

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

پیام: همایش پرندگان

جمله گفتند
این زمان در روزگار / نیست خالی هیچ شهر از شهریار

قلمرو زبانی: جمله: همگی / روزگار: دو تلفّظی / هیچ شهر: گروه اسمی در جایگاه نهاد /
هیچ: صفت مبهم؛ شهر: هسته / شهریار: پادشاه / شهر، شهریار:
همریشگی(رشته انسانی)

قلمرو ادبی: شهر: مجاز از سرزمین / جمله، هیچ:‌ تضاد

بازگردانی: همۀ پرندگان
گفتند هیچ زمانی هیچ سرزمینی بدون شاه نبوده است.

پیام: ضرورت وجود رهبر و راهنما

چون بود
کاقلیم ما را شاه نیست / بیش از این بی شاه بودن راه نیست

قلمرو زبانی: چون: چگونه / بود: می باشد / کاقلیم: که اقلیم
/ اقلیم: سرزمین / چون بود: چگونه است؟ / راه نیست: مصلحت نیست / را: مالکیت / نیست:
در مصراع اول، وجود ندارد

قلمرو ادبی: شاه، راه: جناس ناهمسان / واژه آرایی: شاه، نیست

بازگردانی: چرا سرزمین ما
شاهی ندارد، بیشتر از این درست نیست که کشور بدون شاه بماند.

پیام: ضرورت وجود رهبر

◙ هدهد که پرندۀ دانایی
بود و افسری بر سر داشت، گفت: ای یاران من بیشتر از همه شما جهان را گشته ام و از
اطراف و اکناف گیتی آگاهم. ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. من او را می شناسم،
نامش سیمرغ است و در پس کوه قاف، بلندترین کوه روی زمین، بر درختی بلند آشیانه
دارد.

قلمرو
زبانی: هدهد: شانه به
سر، پوپک / افسر: تاج / اکناف: کناره ها، اطراف، جمع
کَنَف / گیتی: جهان / پیشوا: مرشد، راهنما، رهبر / پس: پشت / قاف: نام کوهی افسانه
ای که در عارفان معتقد بودند سیمرغ بر فراز آن آشیانه دارد / را «در ما را نیز»: حرف
اضافه به معنی برای، مالکیت / پرندگان: بدل از ما

قلمرو ادبی: هدهد: نماد راهبر و
راهنما / افسر: استعاره
از کاکل / جهان را گشته ام: کنایه از اینکه با تجربه ام / سیمرغ: نماد خداوند

◙ در خرد و بینش، او را همتایی نیست؛ از هر چه گمان توان کرد
زیباتر است. با خردمندی و زیبایی، شکوه و جلالی بی مانند دارد و با خرد و دانش خود،
آنچه خواهد تواند.

قلمرو زبانی: خرد: عقل و دانش، علم، آگاهی / را در «او را همتایی نیست»، به معنی داشتن
(او همتایی ندارد) / جلال: شکوه / آنچه خواهد تواند: هر چه بخواهد می تواند انجام
دهد.

بازگردانی: در دانش و بصیرت
بی همتاست و از هر چه که تصور شود زیباتر است، با خردمندی و زیبایی، عظمت و شکوهی
بی مانند دارد و با دانایی و خرد هر چیزی را که بخواهد به دست خواهد آورد.

◙ سنجش نیروی او در
توان ما نیست. چه کسی می تواند ذرّه ای از خرد و شکوه و زیبایی او را دریابد؟ سالها
پیش نیم شبی از کشور چین گذشت و پری از پرهایش بر این سرزمین افتاد. آن پر چنان
زیبا بود که هر که آن را دید، نقشی از آن به خاطر سپرد. این همه نقش و نگار که در
جهان هست، هر یک پرتوی از آن پر است! شما که خواستار شهریاری هستید. باید او را بجویید
و به درگاه او راه یابید و بدو مهرورزی کنید. لیکن باید بدانید رفتن بر کوه قاف
کار آسانی نیست.

قلمرو زبانی: سنجش: اندازه گیری / چه کسی …
دریابد: پرسش انکاری / مهرورزی: عشق ورزی / قلمرو ادبی: پر: نماد تجلی
خداوند / چین: نماد زیبایی (سرزمین چین به زیبایی و نقٌاشی و نگارگری شهرت داشته
است)

بازگردانی: ما از شناخت او و نیرویش ناتوانیم. و کسی نمی تواند حتی مقدار کمی از
بزرگی و زیبایی او را درک کند. سالها پیش شبی که از آسمان کشور چین می گذشت، یکی
از پرهایش بر زمین چین افتاد و آنقدر آن پر زیبا بود که زیبایی آن درخاطر همه ماند
و هر جا زیبایی هست بازتاب نور آن پر زیباست. اگر می خواهید شاه داشته باشید باید
به حضورش برسید و به او عشق بورزید؛ ولی باید بدانید رفتن به کوه قاف بسیار سخت
است.

پیام: جلوۀ شکوه جهان در ذات لایزال خداوند.

شیرمردی
باید این ره را شگرف / زان که ره دور است و دریا ژَرف ژرف

قلمرو زبانی: شگرف: قوی، نیرومند / را: حرف اضافه، برای/ زان که: زیراکه / ژرف: عمیق

قلمرو ادبی: دریا: نماد راه دشوار و سخت. / شیرمرد: تشبیه، وجه شبه:
دلاوری 
/ واج آرایی: صامت «ر» / ژرف، ره: تکرار

بازگردانی: پیمودن این راه مردی
نیرومند و شایسته می خواهد؛ زیرا این راه، طولانی و پر خطر است.

پیام: دشواری راه عشق

◙ پرندگان چون سخنان
هدهد را شنیدند، جملگی مشتاق دیدار سیمرغ شدند و همه فریاد برآوردند که ما آماده
ایم؛ ما از خطرات راه نمی هراسیم؛ ما خواستار سیمرغیم.

قلمرو زبانی: جملگی: همه / قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد خدا

بازگردانی: پرندگان چون
سخنان هدهد را شنیدند، همه علاقمند به دیدن سیمرغ شدند و فریاد زدند که ما آماده
ایم، از خطرات راه ترسی نداریم. ما خواهان سیمرغ هستیم.

پیام: رسیدن به خداوند

◙ هدهد گفت آری، آن که او را شناسد، دوری از او را تحمّل
نتواند کرد و آنکه بدو رو آرد، بدو نتواند رسید.

قلمرو ادبی: رو آوردن به کسی: کنایه از به سمت او رفتن، توجه کردن به او

بازگردانی: هدهد گفت: آری؛
هر که او را نشناسد، دوری از او را نمی تواند تحمل کند و وقتی به سوی او برود به
دلیل عظمت و بزرگی او نمی تواند به او برسد.

پیام: عظمت خداوند و طاقت دوری خدا را نداشتن

◙ امٌا چون از خطرات
راه، اندکی بیشتر سخن به میان آورد، برخی از مرغان از همراهی باز ایستادند و زبان
به پوزش گشودند. بلبل گفت: من گرفتار عشق گلم. با این عشق، چگونه می توانم در
جستجوی سیمرغ این سفر پر خطر را بر خود هموار کنم؟

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم

قلمرو زبانی: باز ایستادند: فعل پیشوندی، توقف کردند / پوزش: عذر خواهی / چگونه می
توانم: استفهام انکاری

قلمرو ادبی: بلبل: نمونهٔ مردمان جمال پرست و عاشق پیشهٔ مجازی است.
/ گل: نماد زیبایی های زودگذر / بازایستادند:
کنایه از منصرف شدن / زبان گشودن: کنایه از سخن گفتن

بازگردانی: ولی وقتی از خطرهای راه بیشتر حرف زد، برخی از پرندگان از همراهی با
او منصرف شدند و عذر خواهی کردند. بلبل که نماد مردمان
جمال پرست است گفت: من گرفتار عشق گلم. با این عشق، چگونه می توانم در جستجوی سیمرغ
این سفر خطرناک درنوردم و خودم را به سیمرغ برسانم.

پیام: کسی که به زیباییهای دنیا دل ببندد نمی تواند به خداوند نزدیک شود.

◙ هدهد به بلبل پاسخ
گفت مهرورزی تو بر گل کار راستان و پاکان است، امّا زیبایی محبوب تو چند روزی
بیشتر نیست.

بازگردانی: عشق تو به گل کار انسانهای پاک و درستکار است، ولی زیبایی معشوق تو
چند روز بیشتر به درازا نمی کشد. گل زود پژمرده می شود و از بین می رود.

پیام: آگاهی دادن به بی خبران

گل اگر چه هست
بس صاحب جمال / حُسن او در هفته ای گیرد زوال

قلمرو زبانی: صاحب جمال: زیبا / حسن: زیبایی، نیکویی / زوال: نابودی / قلمرو ادبی: گل:
نماد دلبر زمینی و مجاز /هفته: مجاز از مدت اندک

بازگردانی: اگرچه گل بسیار زیباست،
ولی زیبایی او زود از بین می رود.

پیام: زودگذر بودن زیبایی های جهان

◙ طاووس نیز چنین عذر
آورد که من مرغ بهشتی ام. روزگاری دراز در بهشت به سر برده ام. مار با من آشنا شد؛
آشنایی با او سبب گردید که مرا از بهشت بیرون کنند. اکنون آرزویی بیش ندارم و آن
این است که بدان گلشن خرّم بازگردم و در آن گلزار باصفا بیاسایم. مرا از این سفر معذور
دارید که مرا با سیمرغ کاری نیست.

قلمرو زبانی: به سر بردن: گذراندن / گلشن: گلزار / خرّم: سرسبز/ باصفا: سرسبز / آسودن: آرامش
یافتن، استراحت کردن / مرا معذور دارید: عذر مرا بپذیرید / طاووس، بهشت، مار:
تناسب

قلمرو ادبی: طاووس: نماد و نمونهٔ
اهل ظاهر است که تکالیف مذهب را به امید مزد، یعنی به آرزوی بهشت و رهایی از عذاب
دوزخ انجام می دهند./ رابطۀ طاووس با مار و بهشت: در افسانۀ رانده شدن ادم از بهشت شهرت
دارد. ابلیس با راهنمایی طاووس در تن مار خود را پنهان کرد و وارد بهشت شد و آدم و
حوا را وسوسه کرد تا از میوۀ شجرۀ ممنوعه بخورند و به این دلیل همه با هم از بهشت
رانده شدند./ مار: نماد ابلیس / گلشن، گلزار: استعاره از بهشت / عبارت من مرغ
بهشتی ام……..بیرون کنند: تلمیح دارد به ماجرای رانده شدن آدم از بهشت

بازگردانی: طاووس هم بهانه آورد که من مرغ بهشتی هستم. مدتی طولانی در بهشت زندگی
کردم. آشنایی با مار باعث شد که مرا از بهشت بیرون کنند و حالا آرزویی جز برگشتن
به بهشت و آسایش درآن گلستان ندارم. مرا ببخشبد که کاری با سیمرغ ندارم.

پیام: دوری انسان بهشت جو از خداوند

◙ هدهد پاسخ گفت بهشت
جایگاهی خرّم و زیباست؛ امّا زیبایی بهشت نیز پرتوی از جمال سیمرغ است. بهشت در برابر
سیمرغ چون ذرّه در برابر خورشید است.

قلمرو زبانی: خرّم: سرسبز / جمال: زیبایی

قلمرو ادبی: پرتوی از جمال سیمرغ: استعاره (جمال سیمرغ به خورشید تشبیه شده است.)
/ بهشت در … است: تشبیه

بازگردانی: هدهد پاسخ داد: بهشت
بسیار زیباست؛ اما زیبایی بهشت هم جزئی از زیبایی سیمرغ است. بهشت در برابر سیمرغ مانند
ذره در برابر خورشید است./ ذرّه، خورشید: تضاد

پیام: شکوه و زیبایی
سیمرغ

هر که داند گفت با خورشید راز / کی تواند ماند از یک ذرّه
باز

قلمرو زبانی: داند: بتواند / بازماندن: عقب ماندن؛
واپس ماندن / کی تواند؟: پرسش
انکاری

قلمرو ادبی: خورشید: استعاره از خداوند / راز گفتن: کنایه از نزدیک شدن و همسخنی /
نمی تواند، امکان ندارد / ذرّه: استعاره از خواسته های کوچک، بهشت / بازماندن: کنایه از نرسیدن / خورشید، ذره: تضاد / راز، باز: جناس
ناهمسان / داند، تواند: جناس ناهمسان

بازگردانی: هر کس بتواند به خداوند نزدیک شود و رازش را به او بگوید ممکن نیست از
خواسته های کوچک خود بازبماند و به آن نرسد.

پیام: عشق خداوند از هر چیزی بالاتر است.

◙ آن گاه باز شکاری که شاهان او را روی شست می نشاندند و با خویشتن
به شکار می بردند چنین گفت من بسیار کوشیده ام تا روی دست شاهان جا گرفته ام. پیوسته
با انسان بوده ام و برای آنان شکار کرده ام. چه جای آنست که چندین شاهان بگذارم و در
بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ آن به که مرا نیز معاف کنید.

قلمرو زبانی: چه جای آنست؟: استفهام انکاری / به: بهتر / فعل«است» بعد از «آن به»
به قرینۀ معنوی حذف شده است.

قلمرو ادبی: باز: نماد مردم درباری و اهل قلم است که
به علت نزدیکی به شاه همیشه بر خود فخر و مباهات می نمایند و به دیگران تکبر می
فروشند و از سپهداری و
کله داری خویش سوءاستفاده می نمایند./ دست شاهان: نماد جاه و منصب / گذارم: کنایه از رها کنم / بیابانهای بی آب و علف: استعاره از سختی
های راه عشق /  دست، شست: جناس

بازگردانی: آن وقت، باز شکاری گفت که شاهان مرا روی انگشت شصت می نشاندند و با خود
به شکار می بردند. من تلاش زیادی کرده ام تا به این مقام رسیده ام و همیشه با ایشان
همراه بوده ام و برای ایشان شکار کرده ام، چرا باید شاهان
را رها کنم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ بهتر است که مرا هم از این کار معاف کنید.

پیام: جاه جو نمی تواند در راه عشق گام بردارد.

بعد از آن
مرغان دیگر سر به سر / عذرها گفتند مشتی بی خبر

قلمرو زبانی: مرغ: پرنده / عذر: بهانه / سر
به سر: همگی / مشتی: گروهی / بی خبر: ناآگاه

قلمرو ادبی: واج آرایی: صامت «ر» / واژه آرایی: سر / مرغ: نماد رهروان راه عشق

بازگردانی: پس از آن همۀ پرندگان
دیگر که گروهی نادان و بی خبر بودند، بهانه هایی آوردند.

پیام: بهانه آوردن برای حرکت نکردن به سوی حق

◙ امّا هدهد دانا یک یک آنان را پاسخ
گفت و عذرشان را رد کرد و چنان از شکوه و خرد و زیبایی سیمرغ سخن راند که مرغان جملگی
شیدا و دلباخته گشتند؛ بهانه ها یکسو نهادند و خود را آماده ساختند تا در طلب
سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به کوه قاف سفر کنند.

قلمرو زبانی: امّا: حرف ربط /  را در «آنان
را»: حرف اضافه، به معنی «به» / سخن راند: فعل مرکب / شیدا: عاشق، دلداده‌ / شیدا، دل
باخته: رابطهٔ معنایی ترادف / کوه قاف: کوهی که سیمرغ بر آن آشیان دارد.

قلمرو ادبی: دل باخته: کنایه از عاشق / یک سو نهادن: کنایه از رها کردن

بازگردانی: ولی هدهد دانا به تک تک ایشان پاسخ داد و بهانه های شان را نپذیرفت و
چنان از بزرگی و دانایی و زیبایی سیمرغ حرف زد که همه مرغان، عاشق و دلداده سیمرغ
شدند بهانه ها را کنار گذاشتند و خودشان را آماده کردند تا برای یافتن سیمرغ به
راه خود ادامه دهند و به کوه قاف بروند.

◙ آن گاه اندیشیدند که
در پیمودن راه و در هنگام گذشتن از دریاها و بیابانها، راهبر و پیشوایی باید داشته
باشند. آن گاه برای انتخاب رهبر و پیشوا که در راه، آنان را رهنمون شود، قرعه
زدند. قضا را قرعه به نام هدهد افتاد. پس بیش از صد هزار مرغ به دنبال هدهد به
پرواز درآمدند. راه بس دور و دراز و هراسناک بود. هر چه می رفتند پایان راه پیدا
نبود.

هدهد به مهربانی به همه
جرئت می داد؛ امّا دشواری های راه را پنهان نمی ساخت.

قلمرو زبانی: راهبر: راهنما، رهبر / پیمودن:
طی کردن / رهنمون: رهنما، پیشوا / قرعه زدن: قرعه کشی کردن / را در «قضا را»: حرف
اضافه به معنی«از»/ قضا را: اتفاقا (هماوا: غذا، غزا: جنگ) / بس: بسیار

قلمرو ادبی: دریاها و بیابانها: استعاره از سختی های راه عشق، تضاد / پیشوا،
رهبر، راه: تناسب / صدهزار: مجاز از بسیار

بازگردانی: فکر کردند که در پیمودن این راه و برای گذشتن از دریاها و بیابانها
رهبر و پیشوایی باید داشته باشند. آن وقت برای انتخاب رهبر که در راه آنان را
راهنمایی کند، قرعه کشی کردند. از قضا قرعه به نام هدهد افتاد پس بیشتر از صد هزار
مرغ به دنبال هدهد پرواز کردند راه بسیار دور و دراز و وحشتناک بود هرچه بیشتر
میرفتند کمتر می رسیدند هدهد با مهربانی به همه دل و جرئت می داد؛ ولی سختی های
راه را پنهان نمی کرد.

پیام: داشتن رهبری خردمند

گفت ما را
هفت وادی در ره است / چون گذشتی هفت وادی، درگه است

قلمرو زبانی: را: فکّ اضافه، در راه ما / است: در مصراع اول غیراسنادی، (وجود دارد) / وادی: دره، سرزمین / درگه:
بارگاه، مخفف درگاه آستانه در، جلوی در

قلمرو ادبی: وادی: مجاز از بیابان / واژه آرایی: هفت وادی، است

بازگردانی: گفت هفت سرزمین
در راه ماست، وقتی از این هفت سرزمین بگذریم به پیشگاه سیمرغ می رسیم.

پیام: گذشتن از مراحل بسیار خطرناک برای رسیدن به خداوند

وانیامد در
جهان زین راه کس / نیست از فرسنگ آن آگاه کس

قلمرو زبانی: وانیامد: بازنگشت، فعل پیشوندی / راه: منظور راه عشق است / فرسنگ یا
فرسخ: واحد مسافت، تقریبا شش کیلومتر

قلمرو ادبی: فرسنگ: مجاز از مسافت / راه، فرسنگ: تناسب / واج آرایی: صامت «س»، «ن»

بازگردانی: کسی در جهان از
این راه بازنگشته است و کسی از طول این راه آکاه نیست.

پیام: برگشت ناپذیری راه عشق

وادی نخست: طلب

چون فروآیی
به وادی طلب/ پیشت آید هر زمانی صد تعب

قلمرو زبانی: فرو آمدن: وارد شدن / طلب: اولین قدم
در تصوّف است و آن حالتی است که در دل سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و
حقیقت وامی دارد / پیشت آید: جلوی تو در می آید / تعب: رنج و سختی

قلمرو ادبی: وادی طلب: اضافه تشبیهی / طلب، تعب: جناس
(از نظر آوایی)

بازگردانی: وقتی به سرزمین
طلب برسی، هرلحظه، گرفتار صدها رنج و گرفتاری می شوی.

پیام: همراه بودن طلب با رنج

مُلک، اینجا
بایدت انداختن / مِلک اینجا بایدت درباختن

قلمرو
زبانی: مُلک: پادشاهی، آن
چه در تصرف شخص باشد / باید: لازم است / جهش ضمیر در «بایدت» / اینجا: منظور وادی
طلب است / درباختن: از دست دادن / قلمرو ادبی: ملک، ملک: جناس ناهمسان حرکتی / مُلک: مجاز از قدرت / مِلک: مجاز از دارایی
و ثروت / انداختن: کنایه از رها کردن / اینجا بایدت: واژه آرایی

بازگردانی: دراین مرحله تو باید
قدرت و ثروت را رها کنی.

پیام: رها کردن وابستگی ها

وادی دوم: عشق

بعد از این
وادی عشق آید پدید / غرق آتش شد کسی کانجا رسید

قلمرو زبانی: این: ضمیر اشاره است و به وادی طلب برمی گردد / آید: فعل اسنادی، می
شود / پدید: آشکار

قلمرو ادبی: وادی عشق: تشبیه / غرق آتش: استعاره، غرق کنندگی ویژگی آب است در اینجا
آتش با عشق به آب مانند شده که فرد راه در خود غرق می کند، چون ویژگی آب و آتش در
یک جا جمع شده متناقض نما است. / آتش: استعاره از عشق / واج آرایی صامت «د» / غرق
آتش شد: کنایه از اینکه آتش عشق همه وجودش را فرا می گیرد.

بازگردانی: پس از این مرحله سرزمین عشق آشکار می شود. کسی که به آنجا برسد عشق
تمام وجودش را در بر می گیرد.

پیام: عاشق شدن

عاشق آن
باشد که چون آتش بود / گرم رو سوزنده و سرکش بود

قلمرو زبانی: گرم رو: صفت فاعلی کوتاه، مشتاق، به شتاب رونده و چالاک، کوشا /
سوزنده: سوزاننده / قلمرو ادبی: چون آتش بود: تشبیه / سرکش بودن عشق: تشخیص / گرم رو: کنایه از چالاک

بازگردانی: عاشق کسی است که
مانند آتش تیز و سوزان و سرکش باشد.

پیام: بی قراری عاشق

وادی سوم معرفت(شناخت)

بعد از آن
بنمایدت پیش نظر/  معرفت را وادی ای بی پا
و سر

قلمرو زبانی: آن ضمیر اشاره است و به وادی عشق برمی گردد / جهش ضمیر ت در«بنمایدت پیش
نظر»: پیش نظرت بنماید / قلمرو ادبی: معرفت را وادی ای: تشبیه معرفت «مشبه‌» به وادی «مشبه به» / بی پا و
سر: کنایه از بی انتها / پا، سر: تناسب

بازگردانی:  بعد از مرحله عشق سرزمینی بی پایان از شناخت در
برابر چشم تو آشکار و هویدا می شود.

پیام: بی پایان بودن معرفت

چون بتابد
آفتاب معرفت / از سپهر این ره عالی صفت

قلمرو زبانی: چون: وقتی که ، حرف ربط / سپهر: آسمان / عالی صفت: والامقام، بلندمرتبه
/ موقوف المعانی

قلمرو ادبی: آفتاب معرفت: تشبیه رسای اضافی / آفتاب، سپهر، تابیدن: تناسب

بازگردانی: وقتی شناخت خدا
مانند آفتاب در آسمان این مسیر ارزشمند آشکار شود،

پیام: وارد شدن به مرحلۀ شناخت

هر یکی بینا
شود بر قدر خویش / باز یابد در حقیقت صدر خویش

قلمرو
زبانی: بازیابد: فعل
پیشوندی، می فهمد، درمی یابد  / صدر: طرف
بالای مجلس، جایی از اتاق و مانند آن که برای نشستن بزرگان مجلس اختصاص می یابد.

قلمرو ادبی: صدر: مجاز از ارزش و اعتبار / قدر، صدر: جناس ناهمسان / بینا شدن:
کنایه از آگاهی

بازگردانی: هرکسی به ارزش و
جایگاه خود پی می برد و حقیقتا از مقام خود باخبر می شود.

پیام: یافتن جایگاه به اندازۀ معرفت

وادی چهارم: استغنا (بی نیازی)

بعد از این
وادی استغنا بود / نه درو دعویّ و نه معنا بود

قلمرو زبانی: استغنا: بی نیازی، در اصطلاح بی نیازی سالک از هر چیز جز خدا / درو:
در او، مرجع «او»: وادی استغنا / دعوی: ادعا، ادعای خواستن یا داشتن چیزی

قلمرو ادبی: وادی استغنا: تشبیه رسای اضافی /

بازگردانی: بعد از این
مرحله، سرزمین استغنا و بی نیازی است که در آن، خواسته و ادعایی وجود ندارد.

پیام: ترک همۀ خواسته ها

هشت جنّت
نیز این جا مرده ای است /  هفت دوزخ همچو
یخ افسرده ای است

قلمرو زبانی: جنّت: بهشت / افسرده: سرمازده، منجمد

قلمرو ادبی: هفت، هشت: تناسب، جناس ناهمسان / جنّت، دوزخ: تضاد / هشت جنّت… مرده
ای است: جانبخشی / مرده بودن: کنایه از بی ارزش بودن / هفت دوزخ همچو …:
تشبیه / دوزخ چون یخ است: متناقض نما
/ یخ بودن دوزخ: کنایه از بی ارزشی

بازگردانی: در این مرحله
هشت طبقه بهشت، مانند مرده ای بی روح و بی ارزش است و هفت مرحلۀ جهنم مانند یخ سرد
و منجمد است.

پیام: بی اعتنایی به بهشت و توجه به خداوند

وادی پنجم: توحید (یکتایی)

بعد از این
وادی توحید آیدت / منزل تفرید و تجرید آیدت

قلمرو
زبانی: توحید: یگانه
دانستن خداوند / تفرید: فرد شمردن و یگانه دانستن خدا؛ کناره گرفتن از خلق و تنها شدن،
در اصطلاح تصوف تعلق بنده است به حق به طوری که حق عین قوای بنده باشد / تجرید: در
لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛
در اصطلاح تصوف خالی شدن قلب سالک از آنچه جز خداست / این: ضمیر اشاره است به وادی
استغناء برمی گردد. / ضمیر«ت»: در هر دو «آیدت» متمم

قلمرو ادبی: وادی توحید: تشبیه / منزل تفرید و تجرید: تشبیه / تفرید، تجرید: جناس
ناهمسان / واج آرایی: صامت«ت»

بازگردانی: دراین مرحله، سرزمین
توحید برابرت قرار می گیرد، جایی که یکی شدن با حق و خالی شدن قلب از غیر او پیش
روی تو است.

پیام: فقط به خداوند توجه داشتن

روی ها چون
زین بیابان در کنند / جمله سر از یک گریبان بر کنند

قلمرو زبانی: روی: چهره / در کردن: بیرون کردن / گریبان: یقه / بر کردن: بلند کردن،
برداشتن

قلمرو ادبی: روی: مجاز از وجود / رو در کردن : کنایه از عبور کردن / بیابان:
استعاره از وادی توحید / سر از یک گریبان بر کردن: کنایه از به وحدت رسیدن / روی،
سر، گریبان: تناسب / در کنند، بر کنند: جناس ناهمسان

بازگردانی: وقتی که از این
بیابان عبور کنند همه به وحدت و اتحاد می رسند.

پیام: رسیدن به مقام توحید

وادی ششم: حیرت (سرگشتگی)

بعد از این
وادی حیرت آیدت / کار دائم درد و حسرت آیدت

قلمرو زبانی: حیرت: سرگردانی، در اصطالح صوفیه، امری است که در هنگام تأمل و حضور و
تفکر بر قلب عارفان

وارد می شود / این: مرجع آن وادی
توحید / آیدت در مصراع نخست:  متمم «آید به
نزد تو»؛ در مصرع دوم «آیدت» مضاف الیه است و جهش دارد «کارت درد و حسرت آید» / فعل
آید: در مصرع اول به معنی فرا می رسد و ناگذر است اما در مصرع دوم در معنی است
آمده و گذرا به مسند است

قلمرو ادبی: وادی حیرت: تشبیه / درد، حسرت: تناسب

بازگردانی: پس
ازاین این مرحله سرزمین حیرت در برابرش قرار می گیرد و کار تو پیوسته درد و حسرت
کشیدن خواهد بود.

پیام: رنج کشیدن در مرحله سرگردانی

مرد حیران
چون رسد این جایگاه / در تحیّر مانده و گم کرده راه

قلمرو زبانی: حیران: سرگشته / تحیّر: سر گشته شدن، حیران شدن / این جایگاه: منظور
وادی حیرت است

قلمرو ادبی: مرد: مجاز از انسان / واج آرایی: تکرار صامت«ر» /

بازگردانی: وقتی انسان
سرگردان و حیران به این جایگاه برسد در سرگردانی می ماند و راه را گم می کند.

پیام: سرگردانی و حیرت در راه شناخت خداوند

وادی هفتم: فقر و فنا

بعد از این
وادی فقر است و فنا / کی بود اینجا سخن گفتن روا؟

قلمرو
زبانی: فقر: درویشی و
در اصطلاح سالکان فنای فی الله و نیستی سالکان و بیرون آمدن از صفات خود است و این
نهایت سیر سالکان است / فنا: نیست شدن و در اصطلاح سقوط اوصاف ناپسند است / روا: جایز
/ است: فعل غیر اسنادی، وجود دارد / است در جمله دوم حذف به قرینه لفظی /  کی بود روا: استفهام انکاری ؛ هرگز روا نیست.

قلمرو ادبی: وادی فقر: تشبیه رسای اضافی / وادی فنا: تشبیه رسای اضافی

بازگردانی: پس
از این مرحله سرزمین و نابودی قرار دارد .در این سرزمین، سخن گفتن جایز نیست.

پیام: خاموشی معشوق پس از فنا

صد هزاران
سایه جاوید، تو / گم شده بینی ز یک خورشید، تو

قلمرو ادبی: سایه، خورشید: تناسب، تضاد / یک، صدهزاران: تضاد، تناسب / سایه جاوید:
استعاره از موجودات که سایه حق تعالی هستند / خورشید: استعاره از ذات الهی / صد هزاران:
نماد کثرت

بازگردانی: موجودات پایدار
بی شماری که همچون سایه خداوند هستند، در این جا به خورشید وجود خداوند می پیوندند
و هیچ دیده نمی شوند.

پیام: محوشدن موجودات در برابر وجود و خداند

◙ مرغان از سختی وحشت کردند و عدّه ای در همان مرحله نخست از
پا در آمدند. و بسیاری در دومین منزل به زاری زار جان سپردند. امّا کسانی که همّت
داشتند پیشتر رفتند. روزگار سفر هم سخت طولانی شد.

قلمرو زبانی: از پا درآمدند: عبارت فعلی / همت: اسم، توجه طالب باتمام قوای روحانی
خود به جانب حق برای حصول کمال خود یا دیگری / روزگار: اسم وندی، دو تلفظی / دراز
شدن روزگار: طولانی شدن زمان

قلمرو ادبی: مرغان: نماد انسانها / جان سپردن: کنایه از مردن /  مرغان: مجاز از همه پرندگان / وحشت کردن مرغان:
تشخیص / از پا در آمدن: کنایه از طاقت نیاوردن در کاری / به زاری زار…: کنایه از
در بدترین وضعیت / یار بودن همت: تشخیص، کنایه از صبر و استقامت داشتن / خبری از
سیمرغ نبود: کنایه از اینکه سیمرغ حضور نداشت، دیده نمی شد.

بازگردانی: مرغان ازاین همه سختی وحشت زده شدند. برخی درهمان نخستین منزل خسته
شدند و بسیاری در دومین منزل در بدترین وضعیت درگذشتند؛ اما آنان که همت یارشان
بود پیشتر می رفتند زمان سفر، سخت طولانی شد،

◙ این عدّه قلیل چون بر بالای کوه آمدند روشنایی خیره کننده
ای دیدند؛ امّا از سیمرغ خبری نبود.

قلمرو زبانی: قلیل: اندک /

بازگردانی: این
گروه اندک چون به بالای کوه رسیدند، روشنایی خیره کننده ای را دیدند؛ اما از سیمرغ
خبری نبود.

◙ مرغان از خستگی و ناامیدی بی حال بر زمین
افتادند و همگی را خواب فراگرفت. در خواب فرشته غیبی از عالم غیب به آنها پیام
رسانید که سیمرغ حقیقی همان شما هستید. ناگهان از خواب پریدند. سختی ها و رنج ها
را فراموش کردند و به شادمانی در یکدیگر نگریستند.

قلمرو زبانی: خستگی: وندی، فرایند واجی افزایش / سروش: پیام آور، فرشته پیام آور،
پیامی که از عالم غیبی می رسد. / نگریستن: نگاه کردن (بن ماضی: نگریست، بن مضارع:
نگر)

قلمرو ادبی: ازخواب پریدن: عبارت فعلی / درربود: کنایه از فرا گرفتن / سی مرغ: نماد
انسانهایی که راه کمال را تا پایان طی می کنند / سی مرغ، سیمرغ: جناس همسان / در خویشتن
نگریستن: کنایه از به خود توجه کردن / رنج، شادمانی: تضاد

چون نگه
کردند آن سی مرغ زود / بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود

قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد حق و خداوند / زود، بود: جناس ناهمسان / واژه آرایی: سی
مرغ، آن / تلمیح به آیه ” من عَرفَ نفسَه فقد عَرفَ ربّه” / سیمرغ، سی
مرغ: جناس همسان

بازگردانی: وقتی که او سی
پرنده در خود نگاه کردند، زود فهمیدند که بدون تردید خودشان همان سیمرغ هستند.

پیام: محوشدن و یکی شدن

خویش را
دیدند سیمرغ تمام / بود خود سیمرغ سی مرغ تمام

قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد حق و خداوند / واژه آرایی: تمام، سیمرغ / سیمرغ، سی مرغ:
جناس همسان

بازگردانی: خود را سیمرغ
کامل دیدند و این سیمرغ همان سی پرندۀ کامل بود.

پیام: محوشدن و یکی شدن

محو او
گشتند آخر بر دوام / سایه در خورشید گم شد والسّلام

قلمرو زبانی: محو:‌ پاک، زدوده، در اصطلاح از بین بردن صفات و عادات
بشری برای رسیدن به ذات خداوند / بر دوام: همیشه / والسلام: همین و بس / قلمرو ادبی: سایه: استعاره از موجودات / خورشید: استعاره از خداوند / سایه، خورشید:
تضاد

بازگردانی: پرندگان برای
همیشه در سیمرغ محو شدند. آری سایه وجود ایشان در پرتو خورشید خداوند نابود گشت.

پیام: محو و یکی شدن

گوشزد:‌ چینش هفت وادی ◄طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا
(طعماتَحَف)

کتاب منطق الطیر، عطٌار نیشابوری

گنج
حکمت: کلان
تر و اولی تر

◙ اشتری و گرگی و
روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجه زاد و توشه، گرده ای بیش نبود.
چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از
برای گرده مخاصمت رفت. تا آخرالامر بر آن قرار گرفت که هر کدام از ایشان به زاد
بیشتر، بدین گرده خوردن اولیتر.

قلمرو
زبانی: اشتر: کاربرد پیشین شتر/ مصاحبت: هم نشینی، هم صحبت داشتن، همسخنی /
زاد: توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفر همراه می برند / گرده: قرص نان، نوعی نان
/ مخاصمت: دشمنی، خصومت / آخرالامر: سرانجام / به زاد بیشتر: سالمندتر / اولی: شایسته؛
اولیتر: شایسته تر / حذف فعل «باشد» به قرینۀ معنوی /

قلمرو ادبی: لب آب: مجاز از جوی آب

بازگردانی: روزی سه حیوان شتر، گرگ و روباهی همراه هم به سفر رفتند و تنها آذوقۀ
ایشان، یک قرص نان بود. مسافتی که رفتند و خستگی بر ایشان چیره گشت، کنار جوی آبی
نشستند تا استراحت کنند و به خاطر خوردن قرص نان بینشان اختلاف افتاد. سرانجام
چنین تصمیم گرفتند که هر کس از دیگران بزرگتر باشد برای خوردن نان شایسته تر در
نظر گرفته شود.

پیام: تقدم و اولویت سالمندان.

◙ گرگ گفت پیش از آنکه
خدای تعالی این جهان بیافریند، مرا به هفت روز پیشتر مادرم بزاد. روباه گفت راست می گویی؛ من آن شب در آن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرا
می داشتم و مادرت را اعانت  می کردم. اشتر
چون مقالات گرگ و روباه بر آن گونه شنید، گردن دراز کرد و گرده برگرفت و بخورد و گفت:
هر که مرا بیند، به حقیقت داند که از شما بسیار کلانترم و جهان از شما زیادت دیده
ام و بار بیشتر کشیده ام.

قلمرو زبانی: جمله معترضه: تعالی
/ پیشتر: قبل تر / را در «شما را چراغ فرا داشتم»: حرف اضافه /  فرا داشتن: بلند کردن و بر سر دست گرفتن؛ نگه‌ داشتن / اعانت: یاری دادن، یاری / مقالات: جِ مقالت، گفتارها، سخنان / کلان:
دارای سن بیشتر، بزرگ / زیادت: بیشتر

قلمرو ادبی: کنایه: جهان زیادت دیدن (با تجربه بودن) / سجع: دیده ام، کشیده ام

بازگردانی: گرگ چنین گفت: هفت روز پیش از این که خدای والا، جهان را بیافریند، من
به جهان آمده ام. روباه گفت: راست می گوید، من در شب زادروزت به مادرت کمک می کردم
و برای شما، چراغ را نگه می داشتم. شتر چون گفتگوی روباه و گرگ را بدین گونه شنید،
گردنش را دراز کرد و نان را خورد و چنین گفت: هر که هیکل مرا ببیند، تصدیق خواهد
کرد که سن و سال من از همۀ شما بیشتر است و به خوردن قرص نان، شایسته ترم.سندبادنامه، ظهیری سمرقندی

سندبادنامه، ظهیری سمرقندی


سی مرغ و سیمرغ- کلان تر و اولی تر / simorghDownloads-icon


دریافتDownloads-icon

حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم
حل تمرین فارسی یازدهم درس چهاردهم
0


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جواب سوال های کتاب آزمایشگاه یازدهم x بخوانید...